نمیآید و دوست دارم بیشتر توی
حاشیه باشم! مثل تو نیستم که با
این سن و سالت خجالت نمیکشی
و همهاش دنبال شهرت هستی. آدم خوب نیست اینقدر شهرتدوست
باشد که! برای پیرمردی به سن و سال تو زشت است. حالا اگر 18-19 سالت بود، میگفتیم جوان است و نمیفهمد! خلاصه سرت به زندگیات گرم باشد. چه کار به سال نوی مردم داری پیرمرد؟؟!
- نوئل جان! خیلی ناراحت شدم که گفتی با مرکب سیاه لباسهایت را خال خالی کردهاند! عجب آدمهایی توی دنیا پیدا میشود! هیچ فکر نمیکنند زشت است لباسهای یک پیرمرد پا به سن گذاشته و جا افتاده را مثل کفشدوزک کنند. به هرحال آدم مردمآزار توی دنیا زیاد پیدا میشود. نه! فکر نکنم قضیه حسادت باشد. مرد حسابی تو چقدر حسادت حسادت میکنی؟؟!
آخر مگر تو چی داری جز یک
سورتمۀ داغان و قراضه و یک
دست لباس خال
خالی کفشدوزکی؟؟!
من که میگویم
سرت به کار خودت باشد و اینقدر دردسرهای دنیای شهرت را سر پیری برای خودت جفت و جور نکن! خلاصه
من بهت گفته باشم که لباسهای
قرمزم را برای سال دیگرت بهت
قرض نمیدهم ها! باز گفت حسادت! عزیز من حسادت چیه؟ میگویم که
مردم کشور ما اینقدر التماس میکنند
که حاجی فیروز، عید نوروز بیا تا ما استقبال شدیدی ازت به عمل بیاوریم
و روی بابانوئل را کم کنیم. میگویم
چکار به کار یک پیرمرد دارید؟! من
از شهرت و این حاشیههایش خوشم نمیآید. بگذارید این پیرمرد هم دلش
به این چیزها خوش باشد و بروید از عیدتان نهایت عشق و حال را ببرید
و کـاری هـم بـه کار مـن نداشتــه باشید!
قضیۀ لباسهای قرمز من هم این است
که به سایز تو نمیخورند عزیز من. لباسهای یک مانکن باید با لباسهای
یک انسان بدهیکل و بدفرم فرق
داشته باشد یا نه؟؟! خلاصه آن خالها
هم پاک نمیشوند، بیخودی خودت
را اذیت نکن. وایتکس و سفیدکننده
هم که رویش بریزی بدتر لباسهایت
ابر و بادی میشود میرود پی کارش! بیخیال نوئل جان! پارچۀ قرمز هم
خیلی گران شده است. من آن هفته رفته بـــودم بـــازار. اصـلاً مگـــر مــیشـد
پــارچۀ قــرمــز خــرید؟؟! خلاصه گیـر
دادیها! میگویم خودت را مثل من
بــازنشسته کـــن، بگـــو چـشـــــــــم!
- نوئل جان دلم گرفته است. چیزی
به عید نمانده است. همه جا پر از سبزه
و ماهی گلی و سمنو و سنجد و شیرینی
و مشک و عود و گل و سنبل است
ولی من را این گوشه به حال خودم ول کردهاند و رفتهاند. انگار نه انگار حاجی فیروزی باید بیاید توی خیابانها و دایره زنگی بزند و بشکن بیندازد و برقصد!
صفا هم صفای قدیم. عجب آدمهای بیمعرفتی میبینی ها! اگر جنبه
داشته باشی میخواهم بهت بگویم
خوش به حالت که اینقدر مردم تو
را تحویل میگیرند. حالا لوس نشوی
ها! ای روزگار... اشکال ندارد. خدا کند همۀشـــان ســـال خوبی داشتـه باشنـد و
بهشان خوش بگذرد ولی تو هم حتماً حرف من را جدی بگیر و خودت را بازنشسته کن! لباسهایت هم که دیگر خیلی ضایع شدهاند. سن و سالی
ازت گذشته است. یهو میبینی یک زمستان هم سینه پهلو
کردی و مردیها!
ازما گفتن بود!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 212صفحه 25