مجله نوجوان 234 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 234 صفحه 10

حکایت دوست بخشنده تر از حاتم ! زری عباس زاده "حاتم طایی ، مردی بسیار ثروتمند و بخشنده بود . از دست و دلبازی و بخشندگی او حکایت های بسیاری نقل شده است . حکایتی را در مورد او از کتاب بهارستان جامی برایتان انتخاب کرده ای . "نورالدین عبدالرحمن جامی" از دانشمندان و شاعران قرن نهم هجری قمری است . اوکتاب های فراوانی نوشته است که ازجمله آن ها می توان به لوایح ، لوامع ، بهارستان و نفحات الانس اشاره کرد ." می گویند : روزی ازحاتم طایی پرسیدند : "آیا تا به حال ، بخشنده تر از خود هم کسی را دیده ای ؟ !" حاتم گفت : "آری ! دیده ام . . . . روزی با عده ای از دوستانم به سفری رفته بودیم ، در بین راه به شدت گرسنه شدیم ، آنجا غذایی نداشتیم که بتوانیم شکممان را سیر کنیم . به در خانه ای رفتیم و در زدیم . مرد جوانی در را گشود . ما را به داخل خانه دعوت کرد وقتی که فهمید گرسنه هستیم ، گوسفندی را کشت و آن را برایمان کباب کرد . ما گوشت کباب شده را با لذت فراوان خوردیم . من از جوان تشکر کردم و گفتم : "غذای بسیار خوشمزه ای بود و ما از آن خیلی خوشمان آمد ." مرد جوان با شنیدن این حرف از اتاق بیرون رفت و ساعتی بعد ، با چند گوسفند بریان برگشت و آن را داخل سفره گذاشت و گفت بخوریم . من و همراهانم به اندازه کافی غذا خوردیم و حسابی سیر شدیم . بعد از خوردن غذا به مرد جوان گفتم : "تو چند گوسفند را برای ما بریان کردی و ما آنرا خوردیم . آیا گوسفندان دیگری هم داری ؟" مرد جوان گفت : "خیر ! هر چه داشتم ، نزد شما آوردم ." من با شنیدن این حرف ناراحت شدم و به او گفتم : "چرا این کار را کردی ؟ تو تمام آنچه را که داشتی به خاطر ما از دست دادی !" مرد جوان گفت : "وقتی میهمانی که به خانه من آمده است ، ازچیزی خوشش بیاید ، نباید کوتاهی بکنم ." بعد از شنیدن این ماجرا ، از حاتم پرسیدند : "ای حاتم ، تو در مقابل کاری که او انجام داده بود ، چه کردی ؟ !" حاتم گفت : "من بعدها به او سیصد شتر و پانصد گوسفند بخشیدم ." به حاتم گفتند :" بنابراین ، تو از او بخشنده تر هستی ، چون او چند گوسفند به تو داد و در عوض تو سیصد شتر و پانصد گوسفند به او بخشیدی ، پس او را از خودت بخشنده تر می دانی ؟ !" حاتم گفت :" او از من بخشنده تر است . چون او هرچه داشت به من داد و من تنها بخشی از ثروتم را به او بخشیدم . . . ." دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 22 پیاپی 234 / 21 شهریور 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 234صفحه 10