مجله کودک 445 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 445 صفحه 5

و مرتب از او می پرسیدند: مادر! چطوری! خوب شدی؟ اگر کاری داری، بگو برایت انجام دهیم. این شخص همچنین نقل می کند؛ روزی در حیاط نشسته بودم که یکی از خدمتکاران با عجله و خوشحال آمد و گفت: «حاجی! خوشا به سعادتت! خوشا به حالت!» گفتم: «چه شده است؟» گفت: «آقا برایت هدیه فرستادهاند.» گفتم: «آخر ما چه قابلیتی داریم؟» خدمتکار هدیه امام را به من داد. هدیه ایشان، یک عبا بود که از زمان طلبگیشان مانده بود. لای یک کاغذ کادوی قشنگ پیچیده و با چسب چسبانده شده بود. این قدر محبت داشتند. البته نه تنها به من، بلکه به همه. هر کس که کاری برایشان انجام میداد، چند مرتبه میگفتند:ببخشید شما را زحمت دادم. از شما تشکر میکنم. خیلی معذرت میخواهم. فرعون «تاتموس سوم» نوشته شده، آمده است که دایرههای ناآرام و پلیدی که نور درخشانی داشتهاند در آسمان مصر باستان مشاهده شده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 445صفحه 5