مجله کودک 450 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 450 صفحه 8

قصه از: «جوامعالحکایات عوفی» وزیر و برهمن بازنویسی از: محمدعلی دهقانی قسمت آخر خدمتکار، دوان دوان به قصر رفت و این پیغام را به پادشاه رساند. پادشاه با شنیدن این پیغام، خیلی تعجب کرد. اما از آنجا که با عقیدهی دینی پر از خرافاتِ او جور درمیآمد و غیرممکن نبود، آن را قبول کرد و بیشتر از این نظر کنجکاو شد که بداند پدرش چه پیغامی فرستاده است. با این فکر، زود اجازهی ملاقات را صادر کرد و منتظر وزیر اعظم شد. یک ساعت بعد، وزیر اعظم، درحالی که نامهای در دست داشت، پیش پادشاه آمد و بعد از عرض ادب و احترام، نامه را به دست او داد. پادشاه، نامه را باز کرد و شروع کرد به خواندن. در نامه، وزیر اعظم، از قول پدر پادشاه و با دستخطِ او، این طور نوشته بود: «فرزند عزیزم! از این که به فرمان من، وزیر اعظم را به خدمتم فرستادی، سپاسگزارم. اما هرچه فکر کردم، دیدم توصیههای اسلام به دانشاندوزی و فراگیری علوم از مهمترین عوامل توجه به آموزش در ایران شد. از سوی دیگر نباید از یاد برد که وزیران دانشدوست ایرانی تا چه اندازه در گسترش آموزش علوم در ایران دوره اسلامی موثر بودند. آموزش کودکان در مکانهایی به نام مکتبخانه انجام میشد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 450صفحه 8