مجله کودک 450 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 450 صفحه 17

نگاه کردم به ننهجون که بالا سر یک دختر ایستاده بود و به او نگاه میکرد. دختر بیچاره تا سرش را بالا آورد ننهجون گفت: «چیه. چرا مثل قورباغه زل زدی به من! بلند شو من بشینم.» و دختر بیچاره هنوز بلند نشده بود که تبدیل شد به یک قورباغه. مسافرها که زیاد بودند، متوجه ماجرا نشدند و اتوبوس راهش را ادامه داد و ننهجون وقتی به دختر کنار دستی خودش نگاه کرد و موهایش را دید او را تبدیل کرد به جوجه تیغی و جلوییاش هم به خاطر عینک دودی شد موش کور و پشت سری ننهجون به خاطر... شد رنگ بتونه دیوار. اما وقتی توی ایستگاه بعدی خانمها با زور و فشار آمدند بالا، ننهجون عصبانی شد و داد زد: «چه خبره! چرا مثل گوسفندها هل میدین!» و یک دفعه هم مسافرهای جدید تبدیل شدند به گوسفند و در آن ایام، مدارس مهمی به نام «نظامیه» نیز در شهرهایی مانند بغداد و نیشابور، دایر بود که رونق علمی زیادی داشتند. در این شهرها، مکتبخانههای زیادی برای پرورش بچهها و ورود آنها به نظامیه وجود داشت. تابلوی نقاشی از یک نظامیه

مجلات دوست کودکانمجله کودک 450صفحه 17