مجله کودک 497 صفحه 3

لطیفه از پدری که یازده بچهی قد ونیم قد داشت، پرسیدند: چگونه سروصدای این همه بچه را تحمل میکنی؟ گفت: زیاد مشکل نیست. چون یکی از اونا اونقدر بلند جیغ میکشه که صدای بقیه رو نمیشنوم!! * * * شخصی به دوستش گفت: از بس استراحت کردهام خسته شدم. دوستش جواب داد: اِه. پس حالا که خستهای برو یه کم استراحت کن!! * * * یک نفر خیس در حال فوت کردن بود. بچههایش دور او جمع شده بودند و درباره چگونگی حمل جنازهی او با هم بحث میکردند. یکی میگفت: با آمبولانس ببریم. دومی میگفت: با ماشین بهشتزهرا و سومی... در همین حال پدر که چیزی به پایان عمرش نمانده بود گفت: پیشنهاد من اینه که با هم بریم بهشتزهرا من اونجا بمیرم. اینجوری هم خرجی هم براتون نداره!! * * * یکی از کارخانهداران بزرگ میخواست با هواپیما به شهر دیگری برود. نگهبان شب پیش او رفت و گفت: قربان دیشب خواب بدی دیدم. خواب دیدم هواپیمای شما سقوط کرده. لطفاً از سفر منصرف شوید. کارخانهبردار به اصرار نگهبان از این سفر صرفنظر کرد. اتفاقاً همان روز خواب مرد تعبیر شد و هواپیمای مورد نظر سقوط کرد. صاحب کارخانه برای تشکر یک چک با مبلغ بالا به نگهبان داد و گفت: این پاداش توست ولی از امروز تو اخراجی، چون شبها به جای نگهبانی میخوابی!! فرید جباری، 12 ساله از کرج باغ یک روز صبح رفتم به باغ دیدم پرندههای شاد صدای چهچههایشان پر کرده بود کل باغ دیدم گلهای زیبا روی آنها شاپرکها به هر طرف پر میزدند با آن بالهای قشنگ دیدم بچههای خوب بازی میکردند با یه توپ میپریدند از لب جوی میخندیدند با سرور مدرسه کاشکی برم به مدرسه شادی کنم با بچهها یاد بگیرم کارای خوب درس بخونم یه عالمه نمرهی خوبی بگیرم به مادرم هدیه بدم آیندمو روشن کنم به پدرم امید بدم یه عالمه شاد میکنم تو رویاهام احساس آزادی کنم مرضیه احسنی خباز از تهران مرغ عشق مرغ عشق از نظر برخی دانشمندان در ردیف زیباترین طوطیهای کوچک قرار دارند. مرغ عشق از سرزمینهای آفریقایی به سایر نقاط جهان آورده شده است. آنها بسیار کنجکاو و پرانرژی هستند.