مجله کودک 497 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 497 صفحه 17

و رفتار او تعجب کردند. او مردی لاغر و نحیف با یک جثه کوچک بود و لباسهای سفید تمیز، اما خیلی ساده و ارزان قیمت به تن داشت. سرش پایین بود و تند تند زیر لب ذکر میگفت و به هیچ کس و هیچ چیز نگاه نمیکرد. پادشاه رو به درویش کرد و با ناله و زاری گفت: «ای مرد خدا! بیماری سختی دارم که جسم و روحم را سوزانده و امان و آسایش را از من گرفته است. میگویند دعای تو مستجاب میشود. برای سلامتی من دعا کن!» «درویش سر بلند کرد و راست به چشمهای پادشاه خیره شد. نگاه خیرهی درویش مثل سوزن در تن پادشاه فرو رفت و او را ترساند. تا چند لحظه درویش فقط توی صورت پادشاه نگاه میکرد. بعد به حرف آمد و گفت: «ای پادشاه! چه خیال کردهای؟ فکر میکنی هر دعایی زود مستجاب میشود؟ درست است که خداوند مهربان و بخشاینده است. اما رحمت و بخشایش او برای کسانی است که گناه نکنند و کارهای زشت و ناپسند شاهین در زبان فارسی یعنی شاهانه، آهنین که ریشهاش از آهن میآید و شکار کردن با شاهین از ورزشهای شاهان دوره ساسانی بوده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 497صفحه 17