عموی من ابوالفضل
افشین علاء
حضرت رقیه (س):
پدر کجاست عمه؟ برادرم چرا رفت؟ عموی من ابوالفضل بگو بگو کجا رفت؟
مگر عمو نمیگفت کهای رقیـه جانـم به بچههای تشنه من آب میرسانم.
چه قدر تشنه هستم. چرا عمو نیامد؟
به خیمهها دوباره صدای او نیامد.
حضرت زینب(س):
رقیهی عزیزم
که خستهای تو از تب بیا بخواب قدری
کنار عمه زینب.
عمو در آسمانهاست شده ستاره شاید بخواب تا دوباره
به خواب تو بیاید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 25صفحه 10