رفت و رفت تا به یک سبز و زیبا رسید.
اما با همهی زیباییاشجای خوبیبرایزندگی نبود.
ا و با خودش فکر کرد باید برود و جای بهتری پیدا کند.
همین موقع صدای شرشر به گوشش رسید.
با عجله به طرف صدا رفت.
را دید.
خیلی زیبا بود.
اما جای خوبی برایزندگی نبود.
از کوه پایین میریخت و میشد.
در مسیر حرکت کرد.
دو طرف ، بود و پشت ، .
خیلی خوشحال بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 112صفحه 18