به به، چه آشی!
میخواستم برای عروسکم غذا درست کنم، اما هیچ چیز نداشتم که توی قابلمه بریزم.
مادرم یک لیوان شیر و یک بیسکویت آورد تا بخورم. من آنها را توی قابلمه ریختم و هم زدم.
بعد یک آش خوش مزه برای عروسکم درست کردم.
پدرم پیش ما آمد و گفت: «به به، چه بوی خوبی! میهمان نمیخواهید؟» گفتم: «بفرما!»
من و مادر و پدر و عروسکم دور هم نشستیم و آش شیر و بیسکویت خوردیم!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 149صفحه 22