مجله خردسال 164 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 164 صفحه 4

دندان شیری نازنین وقتی دندان­هایش را توی آینه نگاه کرد. با خودش گفت: «هیچ وقت نمی­خندم تا کسی جای خالی دندانم را نبیند.» این طوری شد که نازنین دیگر نخندید، حتی وقتی پدر با او با او بازی کرد و او را قلقلک داد. اما همان روز اتفاق عجیبی افتاد. خاله زری به خانه­ی آن­ها آمد. نازنین از دیدن خاله خیلی خوشحال شده بود، اما سلام کرد و نخندید. حتی وقتی که خاله یک چتر رنگارنگ به او هدیه داد هم نخندید. نازنین چتر را گرفت و خاله را بوسید یک بوسه­ی بدون لبخند. خاله با تعجب به نازنین نگاه کرد و گفت: «بگذار چتر را برایت باز کنم.» مادر گفت: «نه! نازنین آن قدر بزرگ شده که خودش بتواند چتر را باز کند.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 164صفحه 4