5) سمور با تعجب به راسو نگاه کرد.
7) سمور گفت: «من با لانهی تو کاری ندارم. فقط میخواستم ماهی بگیرم. همین!»
6) راسو فریاد زد: «زود از لانهی من دور شو!»
8) بعد، از لانهی راسو دور شد و هیچوقت برای ماهیگیری به آن طرف رودخانه نرفت!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 164صفحه 21