مجله خردسال 164 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 164 صفحه 6

نازنین چتر را باز کرد. او می­توانست خیلی کارها انجام بدهد. او بزرگ شده بود. درست در یک روز مهم! نازنین خندید. یک خنده­ی قشنگ! خاله زری با دیدن جای خالی دندان شیری با خوش حالی گفت: «من فکر می­کنم خنده­ی بچه­هایی که دندان شیری آن­ها افتاده، قشنگ ترین خنده­ها ی دنیاست.» نازنین جلوی آینه رفت و خنده­ی خودش را تماشا کرد. از این کار او مادر خندید، خاله زری خندید، پدر هم خندید و دوباره خانه­ی آن­ها پر شد از صدای خنده و شادی.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 164صفحه 6