مجله کودک 04 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 04 صفحه 4

د مثل دوست امروز صبح، وقتی که صبحانه میخوردم ، فهمیدم پدر و مادرم هر دو روزه گرفتهاند. یک لحظه فکر کردم: نکند ماه رمضان رسیده باشد ومن... نام آن کتاب امّا لبخند مادرم به من فهماند که هنوز ماه رمضان نیامده است. خیالم راحت شد، آخر من امسال نُه سالم تمام شده است و باید روزه بگیرم پدر و مادرم هم قول داده اند که سحرها بیدارم کنند. پس روزة امروز برای چیست؟ یادم آمد : امروز روز اوّل ماه شعبان است. پدر میگوید : «شعبان ماه خداست. ماه عزیزی که در آن دعاهای زیادی وارد شده است .» میپرسم :«مگر همة روزها روز خدا نیست؟ مگر همة ماهها ماه خدا نیست؟» پدر میگوید:«چرا دخترم، همة روزها و ماهها ، مال خداست. امّا هیچوقت نشده که صبح ، وقتی از خواب بیدار میشوی، احساس عجیبی داشته باشی؟ هیچوقت شده که غرق در خوشحالی باشی، بدون آنکه علتش را بدانی؟» میگویم :« بله شده، خیلی وقتها آن قدر حال خوشی دارم که دلم می خواهد بدوم، بدوم و فریاد شادی بکشم!» پدرم می گوید:«آیا دلیلش را هم میدانی؟» میگویم :«نه نمیدانم.» پدر میگوید : «قرار نیست که ماهمه چیز را بدانیم، کسی که همه چیز را میداند خداست. خداست که حساب زمانهاو ساعتها و روزها به دست اوست. خداست که حساب بعضی از روزها و ماهها را از بقیه جدا کرده است.» میپرسم:«مثل ماه شعبان؟» پدر میگوید :«بله دخترم ، ماه شعبان از ماههای خوب خداست. خدا این ماه ر دوست دارد و بندههایی را هم که در این ماه دعا و نیایش میپردازند، دوست دارد...» به حرفهای پدر فکر میکنم. دلم می خواهد حرفهای خوب و دعاهای قشنگ او را بلد باشم. دلم میخواهد مثل پدر در شبهای خوب ماه شعبان، با جملههای قشنگ، با خدا راز و نیاز کنم. من دعا را خیلی دوست دارم. شبها که مادرم در لباس سفید نماز، دست به دعا برمیدارد و اشک میریزد ، احساس میکنم که پرندهها ، دسته جمعی در دلم پرواز میکنند. دلم می خواهد جملههای قشنگی را که مادرم

مجلات دوست کودکانمجله کودک 04صفحه 4