مجله کودک 04 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 04 صفحه 26

مراقبت کرد.آنها تمام شهر را دنبال کار گشتند.کرین همیشه میترسید کسی بفهمد که آنها بیسرپرست هستند وآنها را به پرورشگاه بفرستند. کرین از اینکه جیم به مدرسه نمیرفت، ناراحت بود. بنابراین هرروز یا هر شب جیم رابه یک کتابخانه میبرد و به او درس میداد. او هرچه دربارة ریاضی میدانست، به جیم یاد داد. در حقیقت، کرین هرکاری که برای نگهداری جیم لازم بود، انجام میداد، بنابراین جیم مجبور نبود به پرورشگاه برگردد. بعضی وقتها آنها کاری پیدا نمیکردند. در نتیجه غذا هم نداشتند. کرین مجبور بود داخل سطلهای آشغال را نگاه کند تا ته ماندة غذایی پیدا کند و بخورند. بعضی روزها که هوا خیلی سرد بود، آنها به گلخانة داخل پارکی پناه میبردند. آنجا گرم و پر از گلهای زیبا بود وآنها ساعتها آنجا میماندند. بعضی وقتیها هم بیشتر از همیشه پول درمیآورند و کفش یا لباس مورد نیازشان را از یک فروشگاهی که جنسهای دست دوم میفروخت میخریدند. گاهی هم هدیهای به دوست پیرمردشان میدادند. حدود چهار ماه پیش؛ پای جیم با یک شیشه برید. زخم او خیلی قرمز شد و ورم کرد و روز به روز هم بدتر شد. سرانجام کرین مجبور شد او را به بیمارستان ببرد. متأسفانه کرین دوباره به یک پرورشگاه فرستاده شد. جیم هم وقتیکه حالش بهتر شد، به پرورشگاه دیگری برده شد و هیچکس به کرین نگفت که جیم کجاست. کرین باز هم فرار کرد وبه دنبال جیم گشت. هرجا که اسم مدرسهای را میشنید، میرفت و به آنجا سر میزد. بالاخره آخرین باری که او ر گرفتند، پلیس او را به خانة پسرهای فراری فرستاد، نه به پرورشگاه. این تمام ماجرای زندگی کرین بود. خانم استرانگ گفت:«حالا که من و دکتر داستان کرین را میدانیم، نمی توانیم بیاعتنا باشیم. ما قصد داریم به او کمک کنیم که جیم را پیدا کند و بعد به هردوی آنها کمک کنیم. وقتی داستان تمام شد، همه داشتندگریه میکردند. دیوگفت:«ما نباید بنشینیم و گریه کنیم. باید کاری کنیم . من شرط میبندم امروز می توانم کرین را پیش از اینکه به شهر برگردد، پیدا کنیم. بعد همه به اوکمک کنیم تا جیم را پیدا کند». سامی از جا پرید ، به طرف در رفت گفت: «من الان شروع میکنم». بیل گفت:«سامی صبرکن». و سامی را که با پیژامه بیرون رفته بود، برگرداند و گفت: «قبل از هر چیز باید نقشهای بکشیم». کتی گفت: «بله وگرنه ممکن است مجبور شویم به دنبال تو هم بگردیم». به نظر شما کرین کجاست؟ آیا او پیدا میشود؟ (ادامه دارد)

مجلات دوست کودکانمجله کودک 04صفحه 26