
کوتوله ها
و کفاش پیر
نوشته: برادران گریم
ترجمه: محبوبه غریبنواز
در زمانهای گذشته کفاشی بود، درستکار و زحمتکش. با این که سخت کار
میکرد، اما درآمد زیادی نداشت و روز به روز فقیرتر میشد. تا اینکه همه
چیزش را از دست داد، به جز مقداری چرم به اندازۀ دوختن یک جفت
کفش. پس چرمها را برش زد و آماده کرد تا فردا صبح
زود آنها را بدوزد و با امید به خدا خوابید.
صبح روز بعد وقتی به سراغ چرمها رفت، با
کمال تعجب دید که کفشها دوخته شده و آماده
روی میز قرار دارند. آن قدر حیرت زده بود که
نمیدانست چه بگوید یا چه کار بکند. کفشها را برداشت
و با دقت آنها را نگاه کرد. کفشها خیلی ماهرانه
دوخته شده بودند. کوچکترین اشتباهی دیده
نمیشد؛ در واقع یک شاهکار بود، بدون عیب
و نقص.
همان روز مردی به کفاشی آمد و از کفشها خیلی
خوشش آمد، طوری که مبلغی بالاتر از قیمت معمول واقعی
کفشها پرداخت. کفاش فقیر با این پول، چرم کافی
برای دو جفت کفش خرید. بعدازظهر کارها را برش
زد و رفت بخوابد که صبح زود بیدار شود و کارش
را شروع کند. وقتی صبح از خواب بیدار شد، باز هم
کارها تمام شده بود و کفشها آماده بودند. خیلی زود مشتری آمد و بخاطر جنس
خوب و دوخت عالی کفشها به او انعام خوبی پرداخت؛ به طوری که او این بار
مجلات دوست کودکانمجله کودک 21صفحه 24