مجله کودک 21 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 21 صفحه 5

لحاف نرم سرمه ای نویسنده: مرجان کشاورزی آزاد دمش را به او زد. ستاره قلقلکش آمد. خندید، ماهی هم خندید. ستاره به آسمان نگاه کرد. آهی کشید و گفت: «من افتادم پایین!» ماهی گفت: «وا...ی از آسمان افتادی؟ حالا می­خواهی چه کار کنی؟» ستاره گفت: «نمی­دانم.» ماهی در آب نقره­ای حوض چرخی زد و گفت: «همین جا بمان. پیش من، توی حوض آب». ستاره کمی خود را جابجا کرد و گفت: «اینجا خیلی قشنگ است، اما من...» هنوز حرف ستاره کوچولو تمام نشده بود که کلاغ در یک چشم بر هم زدن بال زد و ستاره را از توی حوض به نوک گرفت و رفت بالای درخت. ماهی ترسید و شنا کرد و رفت ته حوض. شبها وقتی که خورشید می­خوابید، فرشته­های کوچولو، لحاف سرمه­ای شب را می­آوردند و روی خورشید می­کشیدند. بعد دور تا دور آسمان می­نشستند و با نخ و سوزن، ستاره­های نقره­ای قشنگ را روی لحاف سرمه­ای می­دوختند. فرشته­ها تا صبح با هم حرف می­زدند، می­خندیدند و ستاره می­دوختند. تا این که یک شب اتفاق عجیبی افتاد. نخ دوخت و دوز یک فرشته پاره شد و یک ستاره افتاد پایین. فرشته گفت: «آخ... حیف شد!» و با عجله، به دنبال ستاره پایین آمد؛ اما هر چه گشت، ستاره را پیدا نکرد. به آسمان برگشت و مشغول دوخت و دوز شد؛ اما نه حرف زد و نه خندید. ستاره چرخ زد و چرخ زد و افتاد توی یک حوض پر از آب. حوض، نقره­ای شد. ماهی قرمز نزدیک او آمد و چند بار آرام

مجلات دوست کودکانمجله کودک 21صفحه 5