مجله کودک 59 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 59 صفحه 17

د. من نمی خواستم بهش نگاه کنم. محمد حسین با انگشت دو تا دستش، دهنش را کشید و بعد چشمش را هم کشید پایین، قیافه اش خنده دارِ خنده دار شد، مثل قورباغه شد. من خیلی خنده ام گرفت. دستم را گرفتم در دهنم که صدای خنده ام زیاد نشود، آرش هم خنده اش گرفت. چند تا بچه دیگر هم مسخره بازی درآوردند، من و آرش دیگر نتوانستیم آواز بخوانیم، هی خنده مان می آمد. دو تا بچۀ دیگر هم که پشت سر ما بودند، داشتند می خندیدند، آنها هم نتوانستند سرود بخوانند، فقط پویا بود که داشت خودش تنهایی سرود می خواند. خاله معلم هی از پشت پرده می زد روی دستش و هی می گفت:« هیس! هیس بچه ها ! تو رو خدا خرابکاری نکن زنگ انشاء موضوع این هفته استادیوم ورزشی را توصیف کنید و فواید آن را بنویسید. ما در استادیوم می­توانیم ادب یاد بگیریم، یعنی سعی کنیم چیزهایی را که بعضی­ها بعـد از فوتبـال می­گویند، هیچ وقت نگوییم. در استادیوم همه چیز یا آبی است یا قرمز و رنگ دیگری وجود ندارد. اما من نمی­دانم چرا همیشه بعد از فوتبال زلزله می­آید و شیشه­های مغازه­ها می­شکند. یکی دیگر از فایده­های استادیوم این است که آدم را توی تلویزیون نشان می­دهند. همه ما دانش آموزان می­دانیم که استادیوم ورزشی جای بسیار خوبی است و ما در استادیوم کارهای زیادی می­توانیم انجام دهیم. مثلاً اینکه می­توانیم هر چقدر دلمان می­خواهد داد بزنیم تا دلمان خنک شود. یکی از فایده­های استادیوم این است که نمی­گذارند دخترها به آنجا بیایند و فوتبال تماشا کنند. در نتیجه من می­توانم به استادیوم بروم و دل خواهرم را بسوزانم که جگرش آتش بگیرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 59صفحه 17