مجله کودک 63 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 63 صفحه 7

ممنوع کردند. الّبته این آخرین باری نبود که آیت الله مفتح به خاطر حمایت از امام خمینی، دستگیر و تبعید یا زندانی می­شدند. در فاصلۀ سالهای 42 تا 57 یعنی سال پیروزی انقلاب اسلامی،ایشان بارها دستگیر و زندانی شدند یا به مناطق گرم و بیابانی اطراف کرمان و اراک تبعید شدند. لطفاً کمی هم از زندگی خاوادگی شهید مفتح و ارتباط این شهید با بچّه­های بگوئید. شهید مفتح از کودکی همیشه به مایادآوری می­کردند که اگر کسی نسبت به خانواده مسئولیت­پذیر نباشد بنابراین، حتماً در اجتماع هم نمی­تواند انسان مسئولیت­پذیری باشد. شهید علاوه بر این که در اجتماع، انسان مسئولیت­پذیری بودند در خانواده هم در مسئولیت­پذیری نمونه بودند. به­طورمثال با وجود گرفتاریهای پدر، همواره مسئولیت رسیدگی به امور درسی من و سایر بچۀ­های خانه به دوش ایشان بود. حتّی در اوقات بیکاری هم صمیمی­ترین همبازی ما،بازهم پدر بود. البّته بد نیست این را هم بگویم که پدر با وجود همۀ مهربانی و گذشتشان در بعضی از کارها مثل امور دینی بسیار سختگیر بودند. بهترین هدیه­ای که از پدرتان گرفتید را به خاطر دارید؟ بله،اگر اشتباه نکنم هدیۀ پدر به مناسبت قبولی­ام در دانشگاه،خاطره­انگیزترین هدیه­ای بود که از ایشان دریافت کردم. و در پایان، اگر خاطره­ای از پدر به یاد دارید، برای بچه­ها تعریف کنید. فعالیتهای پدر در مسجد قبا،مسجد جاوید و برگزاری نماز عید سعید فطر توسط ایشان و با حضور انبوه مردم در تپّه­های قیطریه یا راهپیمایی مردم بعد از این نماز باشکوه، همه از خاطره­هایی هستند که همیشه یاد پدر را زنده نگه می­دارند. امّا از میان همۀ این خاطره­ها،شور و شوق فرقی نمی­کند! شهید مفتح در روزهای ورود امام به ایران لطف دیگری برایم دارد. به خاطر می­آورم شب سیزدهم یا چهاردهم بهمن، پدر به خاطر مسئولیت سنگین ریاست ستاد استقبال از امام، نیمه­های شب بود که به منزل رسیدند. امّا با وجود خستگی زیاد تا نزدیک صبح در خانه قدم می­زدند و با خوشحالی غیرقابل وصفی،آوازهایی را زیر لب زمزمه می­کردند. خوشحالی پدر آن قدر برایم تازگی داشت که با شوخی به ایشان گفتم: «وقتی شما تا این اندازه از ورود امام و استقبال مردم خوشحال شدید، دیگر خود امام چه حالی دارند؟»شهید مفتح لبخندی زد و خطاب به من فرمود: «اگر تمام این جمعّیت فردا به جای تعریف از امام خدای نکرده،بد ایشان را هم بگویند، مطمئن باش که در حال امام خمینی تغییری ایجاد نمی­شود. این را بدان که مبارزۀ امام، فقط برای خدا و به خاطر ادای تکلیف است. پس شکست و پیروزی در حال او تأثیری ندارد...» و این جملۀ پدر شاید بهترین و عزیزترین خاطره­ای است که از شهید مفتح برایم به یادگار مانده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 63صفحه 7