مجله کودک 201 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 201 صفحه 10

امیرمحمد لاجورد یک نفر می­آید یک آقایی می­آید. توی دستش یک شمشیر دارد. آقایی که قلبش پاک، دلش پرنور و بازوهایش پرتوان است. خیلی پرتوان. آن­قدر که می­تواند با هر چه بی­عدالتی در زمین است مبارزه کند و عاقبت، عدالت را به تمام مظلومان جهان هدیه کند. وعده­اش را داده­اند. می­آید. تا زمانی که می­آید،انتظار، جزئی از وجود ماست. در یکی از خیابان­های جنوب شرقی تهران تابلویی با عنوان «خانه صاحب­الزمان(عج)» نصب است. شب هنگام از خیابان که رد می­شوی نوری سبز از داخل آنجا به صورت پاشیده می­شود. داخل که می­روی همه جا آینه­کاری است، خیلی­هایش سبز، گچ­بری­هایش سبز، لامپ­هایش سبز... دیدار این هفته دوست به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان، در این خانه است. *خودتان را معرفی کنید. سید مجید موسوی، 27 ساله و از کارکنان خانه صاحب الزمان (عج) هستم. *دربارۀ اینجا صحبت کنید. این موسسه خیریه توسط حاج­آقا ذوالفقاری که خودشان مدیرعامل اینجا هم هستند تأسیس شده است. ابتدا با خرید یک خانه و بعد به مرور با خرید و اضافه کردن چند دستگاه مغازه و خانه همجوار به آن تا اینکه به شکل امروزی خود در آمده است. دو سالن در دو طبقه (مردانه و زنانه) دارد. سال پیش آینه کاریش تمام شده است. حاج­آقا به خاطر ارادتی که به آقا امام زمان (عج) دارند اینجا را تأسیس کردند و سند آن را هم بنام او زده­اند. البته قبلا همین موسسه در مکان دیگری در همین خیابان فعالیت داشته است. *چه فعالیت­هایی در این موسسه دارید؟ مراسمی داریم که به صورت ثابت و هر هفته برگزار می­شود مانند دعای کمیل در هر پنجشنبه شب و دعای ندبه در هر جمعه صبح. غیر از این در بسیاری از مناسبت­ها هم برنامه­هایی داریم مانند دهۀ محرم. او می­گوید که بعد از پس گرفتن مرداب خود، دیواری اطراف آن خواهد کشید. او می­گوید که انسان­ها از او می­ترسند. بنابراین می­خواهد از همه کناره­گیری کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 201صفحه 10