
شیر کوچولو گفت: (( نمیدانم. دنبال یک چیزی میگردم که خوشحالم کند. فکر میکنی میتوانم آن را پیدا کنم؟ ))
مار خال خالی مهربان گفت: (( من هم نمیدانم. ولی همراهت میآیم تا به ت کمک کنم.)) و دو نفری راه افتادند.
کمی جلوتر طوطی قشنگ، با پر و بال رنگارنگ، آنها را دید و گفت: (( سلام! کجا میروید؟ )) مار خال خالی گفت: (( دنبال یک چیزی میگردیم که شیر را خوشحال کند. )) طوطی گفت: (( چه خوب! من هم میآیم به شما کمک کنم.))
یک دفعه چند قطرهی آب روی بال و پر طوطی ریخت. فکر کرد باران میبارد. اما فیل کوچولوی شاد و خندان بود که با خرطومش آب میپاشیدو فیل با خنده پرسید:
موضوع تمبر: کارگر زن ( روسیه )
قیمت: 10 واحد
سال انتشار: ندارد
مجلات دوست کودکانمجله کودک 388صفحه 34