
زمین، جایی برای محک
امیرمحمد لاجورد
مادر، در برابر چیزهای ناخوشایند میگوید: (( خدا نصیب نکند )). اما من دیدهام که خدا گاهی نصیب میکند. اما چرا؟ خداوند که این همه مهربان است پس چرا گاهی چیزهای بد را نصیب ما میکند؟ پدر از حکمت خدا میگوید و از اینکه چقدر در برابر او کوچکیم و چقدر از درک حکمتش عاجزیم. من از سرطان و همه چیزهای ترسناک میترسم و ترس را در چشمان مادر، وقتی (( خدا نصیب نکند)) را میگوید چه خوب حس میکنم. اما به همان اندازه حرفهای پدر را هم میفهمم. زمین است و یک عالمه آدم، زمین است و جایی برای محک، تا که کدام ما بزرگ شویم و کدام ما کوچک بمانیم. از میان ما آدم کوچولوها، هستند آدمهایی که بزرگ میشوند، ناب میشوند، میدرخشند، غم دیگران غم آنها میشود، غصه میخورند، بر میخیزند، آستین بالا میزنند و ... اینجا محک است. جایی برای حمایت از کودکان مبتلا به سرطان،دیدار این هفته دوست با خانم شیرین صدیقنژاد،مسئول خدمات حمایتی مؤسسه خیریه محک است.
فکر اولیه تأسیس محک از کجا بود ؟
حدود بیست سال پیش سرکار خانم قدس در طول درمان فرزندشان که به سرطان مبتلا شدهبودند متوجه مشکلاتی شدند که خانوادههای دارای کودکان مبتلا به سرطان با آن روبرو هستند. فکر اولیه تأسیس این موسسه از همان زمان شروع شد و ایشان از دوستان و پزشکان خواهش کردند که دور هم جمع شوند و فعالیتی را جهت تسکین بخشیدن به دردهای کودکان مبتلا به سرطان و خانوادههای آنان شروع کنند وبه این ترتیب محکدر سال 1370 به ثبت رسید.
بیمارستانی به این بزرگی و مجهزی چگونه ساختهاند؟
محک کار خود را با یک میز شروع کرد، میزی در اتاقی در یک شرکت که یکی از یاوران در اختیار محک قرار داده بود. خانم قدس و چند یاور
موضوع تمبر: شاهزاده لهستانی
قیمت: 15 کروز
سال انتشار: 1919
مجلات دوست کودکانمجله کودک 388صفحه 10