مجله کودک 02 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 02 صفحه 7

از حوض بیرون پرید و پا گذاشت به فرار. دوید و دوید تا به یک درخت رسید زیر درخت نشست و با خودش گفت: «حالا چه کار کنم؟ کجا بروم؟ من که خانه ندارم لانه ندارم جایی برای خواب ندارم.» شب بود آسمان سیاه بود هوا سرد بود. جن دستش را روی چشمها گذاشت و گفت: «کاش من هم خانهای داشتم، لانهای داشتم، جایی برای خواب داشتم.» صدایی گفت: «تو خانه نداری؟» جن چشمهایش را باز کرد و در تاریک شب گربه سیاه پشمالویی را دید که به او نگاه می کرد. گربه گفت: «تو هم خانهداری.» جن گفت: «خانه؟ خانه من؟ کو؟کجاست؟ » گربه گفت : «بپر بیا تو بدن من.... بدن من جای راحتیه.» جن گفت: «بدن تو؟ یعنی اجازه میدی بدن تو خانه من باشه.» گربه گفت:« بله اینجا برای هر دو ما جا هست.» جن بیمعطلی پرید تو بدن گربه اون رفت تو دم گربه که مثل یک راهرو دراز و باریک بود بعد رفت تو پاهای گربه. از آنجا بیرون آمد و به طبقه بالا که همان شکم گربه بود رفت. گربه گفت:«خوشت میاد؟»جن با خوشحالی گفت:«بله، خیلی خوبه» جن از گردن گربه بالا رفت واز پنجرههای خانه که همان چشمهای گربه بود بیرون را نگه کرد بیرون تاریک بود سیاه بود گربه چشمهایش را بست پنجرههای خانه بسته شدند. گربه گفت:«خسته هستی برو بخواب.» جن کوچولو از گردن گربه پایین آمد در گوشهای از شکم گربه دراز کشید و خیلی زود خوابش برد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 02صفحه 7