
زهرا میگوید: «من اصلاً پول توجیبی نمیگیرم».
میپرسم پس چکار میکنی؟ میگوید:
«من هروقت چیزی می-خواهم بخرم، از پدرم به همان اندازه
پول میگیرم».
من سؤال میکنم: آن وقت در مدرسه، اگر بخواهی چیزی بخری و بخوری
چی؟ میگوید:
«من از مغازه چیزی نمیخرم. از خونه، نون و پنیر میبرم و
میخورم».
به سراغ نوجوان دیگری میروم. نامش اکبر است. خیلی هم بداخلاق است.
میپرسم اکبر چقدر پول توجیبی میگیری؟
با عصبانیّت میگوید: «دوست ندارم بگم».
میگویم: عیبی تدارد دست کم بگو پول توجیبیات، را چکار میکنی؟
میپرسد: «واسه چی میپرسی؟»
میگویم میخواهم برای مجلّۀ دوست گزارش بنویسم.
میخندد و میگوید: «مطمئن باش با پولم مجلّۀ دوست نمیخرم».
از این جواب آنقدر ناراحت میشوم که بقیۀ سؤالاتم یادم میرود. سراغ پسر دیگری میروم که نامش علیرضاست.
علیرضا میگوید که هفتهای هزار توان پول توجیبی میگیرد. با نصفش خوراکی میخرد و نصف دیگرش را
پسانداز میکند. میپرسم برای چه پسانداز میکنی؟ میگوید: «برای این که اگر یک روز بابا به من پول
توجیبی نداد، خودم پول داشته باشم». میگویم با پولت کتاب و مجلّه نمیخری؟»
علیرضا میگوید: «بابا خودش برای من کتاب و مجلّه
میخرد و لازم نیست که من برای کتاب و
مجلّه پول بدهم».
از لیلا که دارد تاب بازی میکند، میپرسم
از بابایت چقدر پول توجیبی میگیری؟
لیلا جواب میدهد: «من بابا ندارم. از
داداشم پول توجیبی میگیرم».
لیلا روزی پنجاه تومان از برادرش پول توجیبی
میگیرد.
فرشاد دوست جدید من است. توی همین پارک
با او آشنا شدهام. فرشاد روزی دوهزار تومان از پدرش
پول میگیرد، اما اصلاً نمیداند که با این همه پول چه کار میکند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 09صفحه 11