قصّههای مدرسه
کوکب خانم، همه جا بانیمرو
کوکب خانم زن تمیز و پاکیزهای بود و نیمرویی درست
میکرد که نگو و نپرس. کوکب خانم خیلی تمیز و پاکیزه
بود. همیشه روی ظرفهای شیر یک دستمال سفید پهن
میکرد تا گرد و خاک توی ظرف شیر نرود. کوکب خانم
آنقدر تمیز و با سلیقه بود که اسمش
را به عنوان تمیزترین کوکب خانم
دنیا توی کتابهای درسی نوشتند.
کوکب خانم زن مشهوری شد
و دیگر همۀ مردم دنیا که تا
کلاس دوم ابتدایی درس
خوانده بودند، کوکب خانم
را میشناختند؛ از اینرو از همه
جای دنیا میآمدند و از کوکب
خانم میخواستند که به شهر
آنها بیایند.
عدّهای پیش کوکب خانم آمدند و
خواستند که کوکب خانم به مدرسۀ شهر
آنها برود و معلّم بهداشت شود، امّا
کوکب خانم گفت که حوصله سر
و کلّه زدن با بچّهها را ندارد و قبول
نکرد.
عدّهای خواستند کوکب خانم
را به شهر خود ببرند و او را به عنوان
شهردار انتخاب کنند، امّا کوکب خانم
پیشنهاد داد که مردم آن شهر به سراغ «ژان
وال ژان» یا همان آقایی که توی کارتون بینوایان
نشان داده میشد و اسمش یادم نیست، بروند و او را به
عنوان شهردار انتخاب کنند.
به کوکب خانم هزاران شغل جدید پیشنهاد شد، امّا
کوکب خانم هیچ کدام را قبول نکرد تا اینکه یک روز به
کوکب خانم پیشنهاد شد رئیس کل سازمان جهانی بهداشت
بشود.
کوکب خانم دید که این شغل اسم دهن
پرکنی دارد؛ پس این شغل را پذیرفت، امّا کوکب
خانم بلد نبود مثل آقامدیرها نامههای ادرای بنویسد و
کاغذهای اداری را هی از این پرونده توی آن
پرونده بگذارد. تازه نمیدانست که رئیس سازمان
بهداشت باید به جای تمیز کردن در و دیوار و
وسایل اتاق، از صبح تا شب فقط امضاء
کند.
بله بچّهها این جوری شد که
کل سازمان بهداشت قاطی پاتی شد
و دیگر کسی اثری از بهداشت در کل دنیا ندید.
من که فکر میکنم کوکب خانم
هنوز دارد در و دیوار سازمان بهداشت
را تمیز می-کند و روی میز ادارهاش
نیمروهای خوشمزه درست میکند.
از این داستان نتیجه می-گیریم
که اگر خیلی تمیز و با سلیقهایم، نگذاریم
کسی بفهمد و الکی رئیسبازی در نیاوریم.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 09صفحه 13