
ماجراهای بچههای جنگل
قسمت نهم
تا اینجا خوانید که:
روزی بیل در حیاط
مدرسه ایستاده بود که
پسری به نام کرین به او
حمله میکند و دعوا راه
میاندازد. کرین و بیل
هر دو یتیم بودند کرین در
پرورشگاه و بیل با
دوستانش با خانم تانری
زندگی میکردند. بیل از
دست کرین عصبانی
میشود. ولی خانم
استرانگ که در پرورشگاه کار
میکرد داستان تنهایی کرین را تعریف میکند. بیل
با کمک دوستانش و کرین به شهر و به محل زندگی
قدیم آنها میروند تا دوست صمیمی کرین یعنی
جیمی را پیدا کنند. آنها چند نامه که توسط جیمی
نوشته شده بود پیدا میکنند. این نامهها رمزی
هستند و رمز آنها توسط کتاب رابینسون کروزوئه
کمکم آشکار میشود.
نویسنده: ایرن شولتز
مترجم: پرستو پورحسینی
آنچه بچّهها در پارک پیدا کردند
بچّهها تا به پارک رسیدند، یکراست وارد کتابخانه
شدند و نسخۀ اصلی کتاب رابینسون کروزو را پیدا
کردند.
«کرین» سومین نشانه یعنی سومین نامۀ جیم را
با صدای بلند خواند: «یک غار... زیبا، تزئین شده با
گلها و پر از چوب!» و ادامه داد: «خُب، درست است.
اینجا گلهای خیلی زیبایی دارد ولی از غار و چوب
اطرافش خبری نیست». دکتر استرانگ گفت: «فکر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 09صفحه 26