مجله کودک 11 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 11 صفحه 12

زال زالک قصه­های شهرام شفیعی توی یک خانۀ کوچک، یک بابا، یک مامان، یک پسر چهارساله، یک طوطی سبز، هشت تا سوسک، نود و هفت تا مورچه و چند تا اسباب بازی با هم زندگی می­کردند. اسم بابا، بابای «چهارخانه» بود؛ چون که همیشه پیراهنهای چهارخانه می پوشید. او توی کمدش شانزده تا پیرهن چهارخانه داشت: قرمز با چهارخانه­های مشکی آبی با چهارخانه­های زرد قهوه­ای با چهارخانه­های آبی سفید با چهاخانه­های صورتی و دوازده تا پیرهن چهارخانه دیگر! اگر یادتان باشد، برایتان گفتم که بابا به جز شانزده تا پیرهن چهارخانه­اش که توی کمد از آنها نگهداری می­کرد، یک پسر چهار ساله هم داشت. البته او را توی کمد نگهداری نمی­کرد! فقط بعضی وقتها پسر، با پای خودش می­رفت توی کمد و آنجا قایم می­شد. آن وقت همه مـی­گـشتند: «آهـای.. زال زالـک... کجـایی زال زالک؟...» بله، همه پسر را زال زالک صدا می­کردند؛ هم بابا، هم مامان، هم طوطی سبز، هم سوسکها، هم مورچه و هم اسباب بازی­ها... چون که او مثل زال زالک، سرخ و سفید و کوچولو بود و آدم دوسـت داشـت مثل زال زالک لُپش را گاز بگیرد... البته خیلی یواش؛ چون که به هر حال او یک زال زالک واقعی نبود و فقط یک پسر چهار ساله بود. یک روز که زال زالک رفته بود توی کمد، هـوس کـرد که پیراهنهـای چهارخـانه بابا را بشمرد. بنابراین لامپ توی کمـد را روشن کرد و شروع کرد به شمردن

مجلات دوست کودکانمجله کودک 11صفحه 12