مجله کودک 11 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 11 صفحه 24

ماجراهای بچه­های جنگل قسمت یازدهم نویسنده: ایرن شولتز مترجم: پرستو پورحسینی غار تزئینی در شماره­های قبل خواندید که: بیل و کرین هر دو بچه­های یتیمی بودند. روزی کرین در مدرسه با بیل دعوا راه می­اندازد. ابتدا بیل تصمیم می­گیرد تلافی کند، ولی بعـد می­فهمد که کرین زندگی پردردسری داشتـه و در ضمن صمیمی­ترین دوستش یعنی جیمـی را از دست داده است و در نتیجه با کرین دوست می­شود و به او کمک می­کند تا جیمی را پیدا کند. آنها به شهر می­روند. همه جا را جستجو می­کنند، ولی بی­فایده است. ناگهان آنها پشت شیشۀ فروشگاهی، کاغذی می­بینند که روی آن نوشته شده است که نمایشگاه چوبی در گلخانۀ پارک برپاست. آنها که چند نامۀ رمزی از جیمی به دست آورده بودند، خیلی زود متوجه می­شوند. چون این هم یکی از همان رمزهاست که توسط کتاب­رابینسون­کروزو کشف کرده بودند. در نتیجه آنها به گلخانه می­روند و به دنبال یکی دیگر از رمزها یعنی «غار» می­گردند. بچه­ها به پارک برگشتند و به گلخانه رفتند، ولی همانطور که آقای همستر گفته بود گلخانه تعطیل بود. آقای همستر از شخصی که مسئول گلخانه بود، کمک خواست. او درٍ گلخانه را باز کرد و همه وارد شدند. داخل آنجا چند اتاقک بود. بچه­ها به اتاقکی رفتند که پراز گل بود. کرین فریاد زد: «جیم ! جیم! جیمی!» همه ساکت بودند و گوش می­کردند. او دوباره صدا کرد: «جیمی، منم کرین! تو اینجایی جیمی!»، ولی فقط انعکاس صدای کرین به گوش می­رسید. کرین از آن مرد سؤال کرد: «کدام یک از این اتاقکها غار دارد؟» او پاسخ داد: «راستش من بیست سال است که اینجا کار می­کنم، ولی هیچ وقت غاری در این اتاقکها ندیده­ام». آقای همستر گفت: «در اینجا باید یک غار وجود داشته باشد.» آن مرد گفت: «نه، متأسفم، ولی به هر حال

مجلات دوست کودکانمجله کودک 11صفحه 24