مجله کودک 11 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 11 صفحه 30

شب دیدار شب نوزدهم ماه رمضان بود. ام کلثوم سفرۀ افطار پدر را آماده کرده بود. کاسه­ای شیر، دو تکه نان جو و کمی نمک. پس از آن که علی (ع) نمازشان را تمام کردند و کنار سفره نشستند، با دیدن نان و شیر فرمودند: «فرزندم ! چرا دو نوع خوراک؟ یکی از آنها برای من کافی است. به خدا سوگند که ذره­ای از آن را نخواهم خورد، مگر آن که یکی را برداری.» ام کلثوم کاسۀ شیر را برداشت و علی (ع) نان و نمک را خوردند و پس از شکر خدا دوباره برای نماز و دعا بپا خاستند. حیاط خانه تاریک و ساکت بود. مرغابی­ها در گوشه­ای از حیاط سر به زیر بال فروبرده بودند. انگار هیچ کدام نمی­خواستند جز صدای دعای علی (ع) صدای دیگری در خانه باشد. علی (ع) تمام شب را تا نزدیک اذان صبح به دعا و عبادت گذراندند؛ با نزدیک شدن وقت نماز به پا خواستند، وضو گرفتند و عبا بر دوش انداختند تا به سوی مسجد بروند. پاپوشهای امام سنگین­تر از پیش بودند؛ انگار می­خواستند مانع حرکت پاهای مبارکشان شوند. مرغابی­ها سر از زیر بال بیرون آوردند، بال گشودند و فریادزنان راه را بر قدمهای امام بستند. امام فرمودند: «لا اله الا الله». ام کلثوم جلو دوید تا مرغابی­ها را از راه امام دور کند. علی (ع) فرمودند: «نه!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 11صفحه 30