مجله کودک 11 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 11 صفحه 23

خودت را معرفی کن و بگو چند ساله­ای؟ اسمم باقر است و 8 ساله هستم. بچۀ کجایی؟ مشهد. کجای مشهد! خود مشهد. اگر بچۀ مشهد هستی، پس اینجا توی پارک دانشجوی تهران چه کار می­کنی؟ آمده­ایم اینجا برای اینکه بتوانیم پول دربیاوریم. دوست داری پولدار شوی؟ بله. فکر می­کنی چقدر پول داشته باشی پولدار می­شوی؟ نمی­دانم. مثلاً!؟ صدهزار تومان. روزی چند تا از این نوشته­ها می­فروشی؟ ده تا. دونه­ای چند؟ دویست تومان. خودت نوشته­هایی را که می­فروشی، می­خوانی؟ نه، نمی­توانم بخوانم. یعنی اصلاً نمی­دانی که چه می­فروشی؟ چرا خوب می­دانم، دعاست. این دعاها را چه کسی به تو می­دهد؟ پدرم. خودت هیچ وقت دعا کرده­ای؟ خیلی وقتها. تو که گفتی بلد نیستی دعا کنی؟ خُب فارسی دعا می­کنم. دعا یعنی چه؟ دعا یعنی درددل کردن با خدا. تو از خدا چه چیزهایی می­خواهی؟ (سکوت می­کند) نمی­خواهی بگویی؟! نه. بزرگترین آرزویت چیست؟ می­خواهم فوتبالیست شوم، بروم تیم ملی.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 11صفحه 23