
خودت را معرفی کن و بگو چند سالهای؟
اسمم باقر است و 8 ساله هستم.
بچۀ کجایی؟
مشهد.
کجای مشهد!
خود مشهد.
اگر بچۀ مشهد هستی، پس اینجا توی پارک دانشجوی تهران چه کار میکنی؟
آمدهایم اینجا برای اینکه بتوانیم پول دربیاوریم.
دوست داری پولدار شوی؟
بله.
فکر میکنی چقدر پول داشته باشی پولدار میشوی؟
نمیدانم.
مثلاً!؟
صدهزار تومان.
روزی چند تا از این نوشتهها میفروشی؟
ده تا.
دونهای چند؟
دویست تومان.
خودت نوشتههایی را که میفروشی، میخوانی؟
نه، نمیتوانم بخوانم.
یعنی اصلاً نمیدانی که چه میفروشی؟
چرا خوب میدانم، دعاست.
این دعاها را چه کسی به تو میدهد؟
پدرم.
خودت هیچ وقت دعا
کردهای؟
خیلی وقتها.
تو که گفتی بلد نیستی دعا کنی؟
خُب فارسی دعا میکنم.
دعا یعنی چه؟
دعا یعنی درددل کردن با خدا.
تو از خدا چه چیزهایی میخواهی؟
(سکوت میکند)
نمیخواهی بگویی؟!
نه.
بزرگترین آرزویت چیست؟
میخواهم فوتبالیست شوم، بروم تیم ملی.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 11صفحه 23