مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی
ایران و آینده
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : بلقزیز، عبدالله

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

ایران و آینده

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ایران و آینده 

‏عبداله بلقزیز‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله

‏مقاله ابتدا به عوامل مؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی می پردازد و در این‏‎ ‎‏مورد بر نقش چهار عامل روحیه شهادت طلبی، قدرت دستگاه دینی، وحدت‏‎ ‎‏ملی و انفعال رژیم شاه تأکید می کند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران متضمن‏‎ ‎‏تجربیات تاریخی (سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) مهمی هم برای ایران و هم‏‎ ‎‏برای دیگر جوامع مشابه بود.‏

‏این انقلاب آثار عملی اسلام سیاسی و ایدئولوژی انقلابی برآمده از آن را‏‎ ‎‏نشان داد و برداشتهای انفعالی و جبرگرایانه از اسلام را رد کرد. همچنین توانایی‏‎ ‎‏اسلام را در برقراری حکومت و مدیریت جامعه نشان داد. همچنین این انقلاب‏‎ ‎‏نشان داد که دولتها اگر به خواست ملتها توجه نکنند محکوم به نابودی هستند.‏‎ ‎‏بالاخره این انقلاب و تجربه جمهوری اسلامی بیانگر وجود یک نوگرایی ذاتی‏‎ ‎‏در میان رهبران و نخبگان و جامعه ایران است. با وجود همۀ اینها انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، دولت و جامعۀ ایران با مسایل و چالشهایی مواجه است که برای غلبه‏‎ ‎‏بر آنها چاره ای جز مصالحه و آشتی بر سر چهار موضوع زیر ندارد. آشتی ملی،‏‎ ‎‏مصالحۀ بین انقلاب و ایران، مصالحه با محیط پیرامون و بالاخره مصالحه با‏‎ ‎‏عصر و زمانه. ‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 185

مقدمه

‏هنگامی ایران یکصدمین سالگرد میلاد امام آیت الله روح الله خمینی را گرامی‏‎ ‎‏می دارد که بیستمین سالگرد میلاد جمهوری اسلامی نیز می باشد.‏

‏تقارن این دو مناسبت نشانگر آن است که کشور و ملت ایران به خاطر کسب آزادی و‏‎ ‎‏رهایی از قید نظام شاهنشاهی و به خاطر رسیدن به استقلال و سربلندی در مقابل‏‎ ‎‏سیاستهای استعماری، مبارزه کرده است. ایران در گذشته کشوری بود که دژ امپریالیسم‏‎ ‎‏و صهیونیسم در منطقه محسوب می شد و به استعمار و صهیونیسم، علیه اسلام و‏‎ ‎‏مسلمین و اعراب و بیش از همه علیه خود ایران و فرهنگش خدمت می کرد.‏

‏انقلاب ایران در عصر انقلاب تکنولوژی و اطلاعات و نیز در عصر نابودی‏‎ ‎‏پایگاههای سوسیالیسم و اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد به وقوع پیوست.‏

‏در دورانی که امپریالیسم آمریکا قدرتمندتر شده و خود را تنها قطب نظام بین المللی‏‎ ‎‏می داند پر واضح است که در مقابل تلاش ایران، دشمنی هایی نیز صورت می گیرد نظیر‏‎ ‎‏اتخاذ سیاستهایی در جهت به انزوا کشاندن ایران و یا محاصرۀ اقتصادی آن، هر چند این‏‎ ‎‏سیاستها نیز عملاً ناکام مانده اند. در شرایطی که ایران، امتحان پایداری خویش را پس‏‎ ‎‏داده و از این امتحان سربلند بیرون آمده، شایسته است که اکنون، ثمرات ایثار و پیروزی‏‎ ‎‏خود را جشن بگیرد تا با اعتماد به نفس زیاد و با غلبه بر دشواریها به استقبال قرن جدید‏‎ ‎‏برود.‏

‏ ‏

الف ـ عوامل پیدایش انقلاب

‏دلیل موفقیت ایران در کسب پیروزی تاریخی اش بر نظام پهلوی و تحکیم بنیان دولت‏‎ ‎‏انقلابی، الهام گرفتن این جنبش انقلابی از اسلام و تکیه بر آن به عنوان یک فرهنگ و‏‎ ‎‏ایدئولوژی بود. اگر صحّت این ادّعا را بپذیریم این سؤال مطرح می شود که چرا بسیاری‏‎ ‎‏از جنبش های انقلابی در گذشته و حال علیرغم الهام گرفتن از اسلام، در کسب پیروزی‏‎ ‎‏سیاسی شکست خورده اند؟ این سؤال، ما را در برابر یک واقعیت قرار می دهد و آن‏‎ ‎‏اینکه تجربۀ انقلاب ایران از سایر تجارب انقلابی متمایز است. ‏

‏این خصوصیت، مولود جدیدی از تجربۀ جنبش ملی و اسلامی در ایران نبود بلکه از‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 186

‏ثمرات میراث تاریخی و مذهبی ریشه دار در خاک تاریخ گذشته بوده است. این تجربۀ‏‎ ‎‏جدید، آن میراث را صیقل داد به نحوی که به ایران و انقلاب امکان داد تا قدرت معنوی‏‎ ‎‏و مادی را در مبارزۀ تاریخی خویش علیه نظام شاه به کار گیرند. می توانیم این قدرت را‏‎ ‎‏در چهار مورد اساسی خلاصه کنیم:‏

1ـ فداکاری و قیام

‏روحیۀ فداکاری چیزی است که شخصیت مسلمانان را از آغاز دعوت اسلام تا به‏‎ ‎‏امروز شکل داده است و قربانی کردن، جزئی از فرهنگ دینی شان شده است و آن‏‎ ‎‏عبارت است از اینکه جان را در راه ارزش گرانقدری از ارزشهای دینی شان و یا کسب‏‎ ‎‏خشنودی خدا فدا می کنند. مبدأ جهاد در اسلام چیزی جز تکلیف شرعی فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی نیست. شهادت طلبی به این معنی نیست که اسلام، معادله ای میان زندگی و‏‎ ‎‏مرگ ارائه نمی کند یا کسانی که این دین را پذیرفته اند رهایی معنوی و روحی را بر زندگی‏‎ ‎‏مادّی ترجیح می دهند (اسلام قتل نفس به غیر حق را حرام می داند و تعادلی نیرومند‏‎ ‎‏میان جسم و روح و میان دنیا و آخرت برقرار می سازد) بلکه به این معنی است که‏‎ ‎‏مسلمانان جانهای خود را فدای خدا می کنند یعنی عملی برای عبودیّت خدا انجام‏‎ ‎‏می دهند مثل این است که به خدا قرضی نیکو می دهند و برای ادای تکلیف، زندگی‏‎ ‎‏می کنند نه برای سود بردن. ‏

‏روح شهادت طلبی در مذهب شیعه بیش از اهل سنّت است که اینجا فرصت بررسی‏‎ ‎‏دلایل عقیدتی سیاسی آن نیست فقط اشاره می کنیم که قتلگاه کربلا در سال 61 هجری‏‎ ‎‏نقطۀ شروع استراتژیک اندیشۀ فداکاری و قربانی کردن بود. سختگیری حکومت اموی و‏‎ ‎‏سپس حکومت عباسی نسبت به شیعه و اهل بیت ‏‏علیه السلام‏‏ تفکر شهادت طلبی و قیام علیۀ‏‎ ‎‏سلطۀ طاغوت را بیش از پیش در میان پیروان این مذهب راسخ کرد و تاریخ شیعه را‏‎ ‎‏تاریخ قربانی های پیوسته قرار داد بطوری که عمل به «تقیه» در هنگام ضرورت برای‏‎ ‎‏اجتناب از حکومت های قهار، باعث کاهش شهادت طلبی نشد.‏

‏لازم به اعتراف است که شیعه بیش از سایر مذاهب اسلامی بر ردّ حکومتهای زورگو‏‎ ‎‏و غیرقانونی اصرار دارد و فقهای شیعه بیش از دیگران از سوی حاکمان، از قدرت دور‏‎ ‎‏نگاه داشته شده اند. ایران، فرهنگ قربانی و شهادت طلبی را به ارث برد همانگونه که‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 187

‏شیعیان لبنان نیز وارث همین فرهنگ می باشند. با این توصیف، طبیعی است که انقلاب‏‎ ‎‏ایران، این گنجینۀ فرهنگی و انقلابی بزرگ را (شهادت طلبی) در عملیات تاریخی‏‎ ‎‏پیروزمندانه اش به کار بندد و در نهایت نیز پیروز شود در حالیکه جنبش های اسلامی‏‎ ‎‏متعددی به خاطر نداشتن روحیۀ شهادت طلبی در تاریخ اسلام از بین می روند. قاطعانه‏‎ ‎‏می گوییم که اگر روحیۀ شهادت طلبی نبود پیروزی انقلاب ایران نیز آسان نبود آن هم با‏‎ ‎‏توجه به قدرت حکومت شاه و با توجه به اینکه انقلاب حتی یک مسلسل نداشت تا به‏‎ ‎‏سربازان خویش بدهد.‏

‏روحیۀ شهادت طلبی مردم، تنها سلاحی بود که سلاحهای مادّی و آتشبار شاه را‏‎ ‎‏زبون و ناتوان کرد. ‏

2ـ قدرت دستگاه دینی

‏روحانیون ایران در انجام تغییراتی که منجر به انقلاب مردمی و سقوط حکومت‏‎ ‎‏پهلوی شد، نقش مرکزی داشته اند. این نقش روحانیت تنها در زمینۀ دینی خلاصه‏‎ ‎‏نمی شود یعنی آنها فقط اهل دعا و رساله و راهنمایی دینی مردم نیستند بلکه فعالیت‏‎ ‎‏سیاسی و ملّی نیز دارند. حوزه های دینی به مراکز بیداری سیاسی مردم متحوّل شده اند.‏‎ ‎‏این بدان معنی نیست که روحانیون حوزه ها را محل رسیدن به اغراض سیاسی قرار‏‎ ‎‏داده اند و وظایف دینی خویش را انجام نمی دهند بلکه به معنای آن این است که آنها‏‎ ‎‏فعالیت سیاسی خویش را از طریق وظایف شان به عنوان روحانی انجام می دهند. این‏‎ ‎‏همراهی دین و سیاست، طبیعت مذهب شیعه است که آن را از سایر مذاهب متمایز‏‎ ‎‏می کند.‏

‏هنگامی که امام خمینی، پیش از انقلاب خطاب به مستمعین خود در یکی از جلسات‏‎ ‎‏درس نجف می گوید:‏

‏«اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل های آینده فکر نکنند روحانیون در گوشۀ قم و‏‎ ‎‏نجف نشسته اند و احکام حیض و نفاس یاد می گیرند و سیاست به آنها ربطی ندارد و دین‏‎ ‎‏از سیاست جداست.»1‏

‏ایشان با این سخن، بدعتی در دین ایجاد نکرد بلکه قاعده ای را یادآوری نمود که نزد‏‎ ‎‏شیعه و همچنین نزد گروهی از اهل سنّت رایج است. اما تجربۀ مهمتر روحانیون ایران،‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 188

‏خلق نهاد دینی شیعه و مراجع بزرگ آن بود که فعالیت این نهاد دینی مرجعیت در تاریخ‏‎ ‎‏اجتماعی و سیاسی ایران مشهود است این دستگاه دینی مرجعیت، پس از پیروزی امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ و یارانش در تحکیم بیان نیاز به ولایت فقیه برای ادارۀ جامعه در عصر غیبت،‏‎ ‎‏تکلیف اجتماعی بزرگی بر دوش می کشد.‏

‏این دستگاه دینی با برقراری نظریۀ ولایت فقیه به اجرای آنچه که بر عهده اش‏‎ ‎‏می باشد دعوت شد تا در سایۀ احکام دوران غیبت کبری جامعه را به پیش ببرد. وقایع‏‎ ‎‏انقلاب ایران، قدرت این دستگاه را ثابت کرد.‏

3ـ وحدت ملی

‏بدون شک وحدت ملی ایجاد شده در مقابله با نظام شاه از اسباب پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏مردمی ایران بود. همپیمانی میان روحانیون و میان دیگر نیروهای ملی مبارز علیه نظام‏‎ ‎‏پهلوی مستحکم بود و موضع رهبری امام خمینی‏‏(س)‏‏ و روحانیون بزرگ دیگر مانند‏‎ ‎‏آیت الله طالقانی در مقابل نیروهای سیاسی ملی، موضعی سلبی نبود به همین دلیل‏‎ ‎‏دولتمردان آن زمان که از نیروهای ملی بودند مثل مهدی بازرگان و ابوالحسن بنی صدر و‏‎ ‎‏قطب زاده و دیگران در رأس مسئولیت قرار داشتند.‏

‏در هر حال وحدت سیاسی ملی، نوعی ائتلاف مردم پیرامون اهداف و شعارهای‏‎ ‎‏انقلاب بود که نظام سابق را در حالت انزوا و انفعال قرار داد و همگان را قانع کرد به اینکه‏‎ ‎‏آنچه در ایران جریان دارد درگیری میان تمامی نیروهای مردمی با نظامی مسلّح و مجهز‏‎ ‎‏است و نه فقط درگیری میان دو گروه سیاسی.‏

‏وحدت ملی نه تنها باعث کاهش غائله های بسیاری شد که در خارج کشور پیرامون‏‎ ‎‏مسایل داخلی ایران در جریان بود بلکه باعث تزلزل نیروهای امنیتی نظام شاه نیز شده‏‎ ‎‏بود بطوری که موجب پیوستن کادر امنیتی و نظامی به انقلاب گشت.‏

‏وحدت نیروهای ملی ایران در خلال انقلاب نمونه ای از پیوستگی ملی مردمی بزرگ‏‎ ‎‏با تاریخی غرورآفرین بود که در جهان اسلامی معاصر شایستۀ اعتماد شد.‏

4ـ انفعال و نابودی نظام شاه

‏عوامل سه گانۀ قبل که به تحقّق انقلاب کمک کرد موجب رشد شرایطی شد که نتیجۀ‏‎ ‎‏آن نابودی نظام شاه در برابر جریان مردمی مخالف نظام شاهنشاهی بود.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 189

‏حقیقت اینکه نابودی نظام شاهنشاهی مولود شرایط جدیدی که انقلاب را پیروز کرد‏‎ ‎‏نبود بلکه تاریخی دیرینه داشت و ترکیبی بود از دو عامل سیاسی و عامل اجتماعی ـ‏‎ ‎‏فرهنگی.‏

‏از جنبۀ سیاسی، نظام شاه دست نشاندۀ قدرتهای امپریالیستی جهان مثل انگلیس و‏‎ ‎‏سپس آمریکا بود و مقدرات اقتصادی کشور تحت قبضۀ شرکتهای بیگانه قرار داشت که‏‎ ‎‏خاندان سلطنتی نیز با آنها در منافع شریک بودند. حکومت شاه دست نشاندۀ سیاست‏‎ ‎‏غرب خصوصاً آمریکا بود و همچون بازوی نظامی غرب علیه جنبش های آزادیبخش‏‎ ‎‏منطقه خاورمیانه عمل می کرد. نیروهای امپریالیستی برای حمایت از شاه دخالت کردند‏‎ ‎‏و پس از حرکت انقلابی ایران که حکومت مصدق بر سرکار آمد در آغاز دهۀ 50 شاه را‏‎ ‎‏مجدداً به قدرت رساندند.‏

‏همچنین نظام شاه با اسرائیل همکاری داشت و همین همکاری باعث طرد حکومت‏‎ ‎‏ایران از سوی مردم شد. مردمی که در مقابل سیاست قلع و قمع با شجاعت کم نظیر‏‎ ‎‏مقاومت کردند و ملتها و جنبش های آزادیبخش منطقه را یاری نمودند. ‏

‏اما از جنبۀ اجتماعی ـ فرهنگی، بر کناری شاه از حکومت بیانگر بیگانگی او از جامعه‏‎ ‎‏و اعتقادات ایرانی بود. نظام شاهنشاهی، نظامی غربزده و غیرمعنوی و به دور از عقیده و‏‎ ‎‏فرهنگ مردم ایران بود. شاه هوس کرده بود امپراطوری شاهنشاهی قدیم ایران را علیه‏‎ ‎‏دین و انقلاب مردم ایران دوباره احیاء کند. به طور خلاصه اینها عوامل ایجاد کنندۀ‏‎ ‎‏انقلاب ایران بود که شاهد به ثمر نشستن آن نیز بودیم. پیروزی انقلاب، محصول‏‎ ‎‏هماهنگی و همراهی میان تأثیر دینی و ارادۀ سیاسی بیدار مردم ایران بود. تجربۀ انقلاب‏‎ ‎‏در نابودی نظام شاه و استمرار آن در طیّ بیست سال اخیر، حقایق و درسهایی تاریخی‏‎ ‎‏مهمی نه فقط برای ایران بلکه همچنین برای جوامع شبیه و نزدیک به جامعۀ ایران (مثل‏‎ ‎‏جوامع اسلامی) در بردارد.‏

‏ ‏

ب ـ حقایقی که تجربۀ ایران نشان داد

‏مثل تمامی تجارب تاریخی و سیاسی، تجربۀ ایران یعنی تجربۀ همراهی انقلاب و‏‎ ‎‏دولت با هم حقایقی را روشن ساخت که نمی توان از آنها غفلت کرد و بلکه ضروری‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 190

‏است به آنها به عنوان موضوعی قابل انطباق بر جوامع نظیر جامعۀ ایران، در تکوین دینی‏‎ ‎‏و سیاسی و فرهنگی شان نگریسته شود.‏

‏در اینجا به چهار نکته از این حقایق اشاره می شود: ‏

‏تکلیف دینی در عرصۀ سیاسی، نقش اسلام در ایجاد دولت، رابطۀ دولت با اجتماع و‏‎ ‎‏امت و در نهایت، قدرت نوگرایی ذاتی.‏

1ـ اسلام و ایدئولوژی سیاسی

‏تا پیش از انقلاب ایران این اعتقاد که «اسلام قدرتی دفاعی و انقلابی است» فقط جنبۀ‏‎ ‎‏نظری داشت که از تعالیم اسلام و از تجارب سیاسی و انقلابی گذشته گرفته شده بود اما‏‎ ‎‏با پیروزی انقلاب، هر گونه شک و تردیدی از بین رفت یعنی هنگامی که انقلاب ایران‏‎ ‎‏تکلیفی بزرگ را برای دین در تنظیم امور اجتماعی و سیاسی جامعه روشن ساخت و‏‎ ‎‏معلوم شد که اسلام فقط ارشاد مؤمنین به سوی راههای نجات از دنیا و برگزیدن بهشت‏‎ ‎‏در آخرت نیست و فعالیت روحانیون نیز به فتوا در مسایل حیض و نفاس (همانطور که‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(س) ‏‏می گفت) یا کفن و دفن مردگان یا خواندن قرآن بر قبور (همانگونه که‏‎ ‎‏شیخ عبدالسلام یاسین می گفت) خلاصه نمی شود بلکه اندیشۀ اجتماعی و سیاسی غنی‏‎ ‎‏مقاومت علیه ستم و طغیان و فساد و دستیابی به آزادی مستضعفین و گسترش عدالت و‏‎ ‎‏حق در جامعه با عمل به قوانین مقرر شده قرآنی و تجربۀ سیاسی نبوی امکانپذیر است.‏‎ ‎‏اهمیت و ارزش انقلاب ایران فقط به پیروزیهایی که در زمینۀ اجتماعی به دست آورد‏‎ ‎‏خلاصه نمی شود بلکه نشان دادن این واقعیت است که از درون اسلام، انقلاب ممکن‏‎ ‎‏است. یعنی انقلاب فقط آزادکنندۀ مستضعفین از شرّ قدرتهای وحشی و ستمگر نیست‏‎ ‎‏بلکه انقلاب باعث شد تا اسلام از چهره ای کریه که برایش ایجاد کرده بودند نیز رهایی‏‎ ‎‏یابد.‏

‏چهره ای که برخی روحانی نمایان با نشر افکار جبری برای اسلام بوجود آورده‏‎ ‎‏بودند. انقلاب، اسلام را از این چهره آزاد کرد و اعتبار را به آن بازگرداند. بطور خلاصه‏‎ ‎‏انقلاب ایران باعث تغییر رابطۀ میان دین و سیاست در اسلام شد و دین را در سیاست‏‎ ‎‏دخالت داد و پرده از قدرت سیاسی و خلاق اسلام در صحنۀ اجتماعی برداشت. ‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 191

2ـ اسلام و ایجاد دولت

‏انقلاب ایران فقط به این اعتقاد که «اسلام به عنوان توان روحی و سیاسی می تواند‏‎ ‎‏مؤمنین را در صحنۀ اجتماعی تغذیه کند» بسنده نکرد. بلکه از بعد دیگر اسلام پرده‏‎ ‎‏برداشت و آن اینکه اسلام فقط قدرت در هم کوبیدن دولت طاغوت نیست بلکه قدرت‏‎ ‎‏ایجاد حکومت جدید که بیشترین مصالح مستضعفین را در بردارد نیز می باشد.‏

‏انقلاب ایران از ایمان به قدرت اسلام برخاست و اسلام امکانات لازم را برای بنای‏‎ ‎‏دولت جدید به انقلاب عرضه داشت. اسلام، ابزار متعددی برای ایجاد دولت عرضه‏‎ ‎‏کرد تا این دولت از فساد و تباهی مصون باشد. در اینکه بین «جمهوری اسلامی» و‏‎ ‎‏«دولت اسلامی» فاصلۀ زیادی وجود دارد شکی نیست و آن فاصله در واقع، فاصلۀ میان‏‎ ‎‏«مطالب موجود در متون اسلامی» و «تجربۀ انسانی» است. ‏

‏بدون شک امکان اینکه سریعاً تمامی آرزوهای انقلابی شیعه برای بنای اقتصاد‏‎ ‎‏اسلامی و یا آنچه که امام خمینی‏‏(س)‏‏ از آن به عنوان «حکومت اسلامی» تعبیر می کند‏‎ ‎‏وجود ندارد چون اقتصاد ایران با اقتصاد جهان درآمیخته است و این دلیلی بر ضعف‏‎ ‎‏اسلام نیست.‏

‏مگر اسلام نتوانست در ایران دولتی ایجاد کند که به احکام اسلام در امور اجتماعی،‏‎ ‎‏اقتصادی، آموزشی و سیاسی عمل شود؟ حقیقت اینکه مقایسۀ ایران با کشورهایی که‏‎ ‎‏ادعای اسلامی بودن می کنند مثل عربستان سعودی و یا افغانستان تحت اشغال طالبان‏‎ ‎‏منصفانه و جایز نیست. انقلاب ایران از احکام اسلام به گونه ای متفاوت از کشورهای‏‎ ‎‏مدعی اسلام، الهام گرفته است. ‏

3ـ دولت مردم

‏انقلاب ایران به این حقیقت اساسی در تجارب ملتها و انقلاب ها و دولتها اعتبار‏‎ ‎‏بخشید و آن اینکه انقلابی که به خواستهای ملت توجه نکند و دولتی که نمایندۀ‏‎ ‎‏شخصیت و فرهنگ مردم نباشد محکوم به سستی و سپس نابودی است. در جهان‏‎ ‎‏اسلامی معاصر ما انقلابهای متعددی علیه استعمارگران و حاکمان بپاشد و در پی آن‏‎ ‎‏قدرتهای انقلابی متعددی شکل گرفت. همگی آنها تلاش می کردند دولتی انقلابی داشته‏‎ ‎‏باشند. در این انقلابها هیچ مانعی بر سر این راه وجود نداشت که رهبران انقلابی و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 192

‏نخبگان از محیط اجتماعی و فرهنگی خویش جدا و به نظامهای فکری بیگانه وابسته‏‎ ‎‏باشند و در پی آن دولتی ایجاد شود که آن دولت، فقط دولت نخبگان باشد و نه دولت‏‎ ‎‏مردم.‏

‏تجربۀ ایران چیزی جدای از این بود. این انقلاب، حرکت دهندۀ طبقات مختلف‏‎ ‎‏مردم بود و رهبری سیاسی اش از بطن اجتماعی و فرهنگی مردم پدید آمده بود. دولت‏‎ ‎‏این انقلاب از کیان امت و هویت فرهنگی اش دفاع می کرد. ما در اینجا در پی بیان ثمرات‏‎ ‎‏دولت ایران در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، خدماتی و امنیتی و سیاست خارجی‏‎ ‎‏نیستیم علیرغم اینکه می دانیم اینها نشانۀ موفقیت هر دولت و حکومت است اما در اینجا‏‎ ‎‏فقط به ذکر موقعیت اجتماعی ـ فرهنگی دولت می پردازیم:‏

‏ما معتقدیم که موفقیت سیاسی با وجود ارزش و اهمیتی که دارد نمی تواند جانشین‏‎ ‎‏موفقیت فرهنگی و اجتماعی شود. چرا که اگر چنین باشد موفقیت های دولت اشغالگر‏‎ ‎‏در ساختن اقتصاد و ایجاد سازندگی خدماتی و گسترش آموزش و برق و یا توسعۀ قدرت‏‎ ‎‏دولت مرکزی بر مناطق حاشیه ای مهمتر از موفقیت های دولت مستقل و مردمی خواهد‏‎ ‎‏بود و شاید موفقیت جمهوری اسلامی در زمینۀ دفاعی با کمکهای مردمی و نه فقط با‏‎ ‎‏ادوات نظامی (مثل ارتش و پلیس و اطلاعات) دلیل دیگری باشد بر اینکه مردم از‏‎ ‎‏دولتشان حمایت می کنند نه از سلطۀ نخبگانی که بر آنها تحمیل شده اند.‏

4ـ قابلیت نوگرایی ذاتی

‏دولت ایران جهت پاسخ به خواسته های اجتماعی جدید برای جامعۀ ایرانی و همگام‏‎ ‎‏با تحولات جاری در محیط بین المللی تلاش می کند و این تلاش فقط برای پاسخگویی به‏‎ ‎‏خواسته های ملت سودمند نیست بلکه برای اصلاح چهرۀ انقلاب و دولت نزد جهان‏‎ ‎‏خارج که به این انقلاب با احتیاط و شک می نگرند نیز سودمند است. این نگرش جهان‏‎ ‎‏خارج به انقلاب یا از بدفهمی است یا از سوءنیت و یا از طریق سنگ اندازی و مانع‏‎ ‎‏تراشی سیاسی در ایران دولت ایران این سختی ها را به خاطر حفظ دستاوردهای انقلاب‏‎ ‎‏و برپایی ارکان جمهوری اسلامی پشت سرمی گذارد. نظام سیاسی ایران در جهان خارج‏‎ ‎‏به عنوان حکومت روحانیون تلقی می شود و سریعاً به نظامهای حکومت دینی قرون‏‎ ‎‏وسطایی اروپا تشبیه می گردد تا از این تشبیه نتیجه بگیرند که تغییر نظام سیاسی و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 193

‏پیشرفت و دموکراسی از داخل نظام ممکن نیست و باید با فعالیت سیاسی از خارج عمل‏‎ ‎‏کرد.‏

‏با اینکه کسانی که حکومت ایران را حکومت تئوکراسی یا حکومت روحانیون‏‎ ‎‏می دانند و اکثرشان سیاستمداران غربی هستند وجود دولتمردان غیر روحانی در مراکز‏‎ ‎‏سیاسی ایران مثل بازرگان، بنی صدر، قطب زاده و دیگران را مشاهده کرده اند و نیز‏‎ ‎‏دیده اند جریانی که آنها «پراگماتیسم» می نامند در زمان رئیس جمهور قبلی یعنی‏‎ ‎‏حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به قدرت رسیده اند باز هم بطور مستمر از نظام‏‎ ‎‏سیاسی ایران بر پایۀ فهمی شتابزده از اندیشۀ ولایت فقیه تصویرسازی می کنند.‏

‏این نظریۀ غربی و برداشت غربیها از نظام سیاسی ایران در میان بسیاری از‏‎ ‎‏نویسندگان و سیاستمداران جهان اسلام تعمیم یافته است تا حدی که گویا تنها برداشت‏‎ ‎‏ممکن از نظام ایران همین است و بس.‏

‏با وجود همۀ اینها، انقلاب اسلامی ایران و دولت  جامعه ایران امروز با مسایل و‏‎ ‎‏چالشهایی مواجه است که برای غلبه بر آنها لازم است در چهار زمینه بیان مصالحه و‏‎ ‎‏آشتی را در پیش گرفته و ادامه دهد:‏

‏آشتی ملی، مصالحۀ بین انقلاب و دولت، مصالحۀ با محیط پیرامونی و سپس‏‎ ‎‏مصالحۀ با عصر و زمانه .‏

‏ ‏

1ـ آشتی ملی

‏وقتی سخن از آشتی ملی به میان می آید به این معنی نیست که ایران شاهد جنگ‏‎ ‎‏داخلی است و یا نگرانی و عدم توازن در استقرار سیاسی دارد. این مصالحه تعبیری‏‎ ‎‏است پیشرفته از ارادۀ رشد وفاق و وحدت داخلی برای حفاظت از ثمرات کسب شده‏‎ ‎‏انقلاب از سویی و گرامیداشت شرایط سازندگی و پیشرفت از سوی دیگر. نیاز ایران به‏‎ ‎‏آشتی ملی به خاطر فشار تناقضات اجتماعی و سیاسی است که طبیعتاً در اثر انقلاب و‏‎ ‎‏سازندگی سیاسی جمهوری اسلامی ایجاد شده است. اگر از تناقضات میان نظام انقلابی‏‎ ‎‏ایران و مخالفین سیاسی نظام و انقلاب (باقیمانده های حکومت شاهنشاهی و نیروهای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 194

‏دست نشاندۀ امپریالیسم) بگذریم تناقضات دیگری وجود دارد که از نتایج انقلاب و‏‎ ‎‏ایجاد دولت است.‏

‏شاید سه تناقض از همه مهمتر باشند: ‏

‏اول تناقضات و اختلافات سیاسی میان جریاناتی که در انجام انقلاب و در پیروزی آن‏‎ ‎‏از بیست سال قبل شرکت داشته اند و امروز میان نیروهای قدرتمند انقلاب (جریان‏‎ ‎‏دینی) و میان جریان لیبرالی و جریان چپ مشاهده می شود. شک نیست که این نیروها و‏‎ ‎‏جریانات در انجام انقلاب شریک بودند و باعث نابودی نظام شاه شدند. پس از انتقال‏‎ ‎‏قدرت، برخی به موضع مخالفت با نظام سیاسی (و نه ضرورتاً با انقلاب) کشیده شدند.‏‎ ‎‏اینکه گفته می شود برخی نیروها علیه نظام سلاح حمل می کنند یا به اسائۀ چهرۀ ایران در‏‎ ‎‏خارج می پردازند به این معنی نیست که همۀ مخالفین ایرانی دست نشاندۀ بیگانگان‏‎ ‎‏می باشند بلکه در میان آنها نیروهای ملی علاقمند به ایران و انقلاب نیز وجود دارند.‏‎ ‎‏دیدار با این گروه از مخالفین، برای ایران در حال و آینده مهم و حیاتی است نه فقط از‏‎ ‎‏باب رعایت انصاف نسبت به حفظ حقوق آنها به خاطر شرکت در انقلاب بلکه اساساً به‏‎ ‎‏خاطر حفظ سلامت مدنی و وحدت ملی و وفاق داخلی و استقرار سیاسی در ایران.‏

‏دوم: تناقضات و اختلافات سیاسی داخلی نیروهایی که در ادارۀ جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏سهیم هستند و امروز به نام درگیری میان جناح محافظه کاران و اصلاح طلبان معرفی‏‎ ‎‏می شود و در نظر بسیاری از آگاهان مسایل ایران در جهان، حوادث دانشجویی اخیر از‏‎ ‎‏تجلیات همین درگیری است. در اینکه طرفین اختلاف، همگی از مشروعیت انقلاب و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی نشأت می گیرند شکی نیست. بدون شک این اختلاف از نوعی است‏‎ ‎‏که به اختلافات در برداشت و اجتهاد برمی گردد و می تواند به مسابقه ای شرافتمندانه‏‎ ‎‏جهت یافتن بهترین راه حل ها برای مسایل کشور بیانجامد. ‏

‏سوم: تناقضاتی است که بطور طبیعی در اثر پیدایش جامعۀ جوان و ورود آنها به‏‎ ‎‏تحرک اجتماعی و سیاسی به وجود می آید. وقتی راجع به التزام جوانان و زنان ایرانی به‏‎ ‎‏مبادی انقلاب و جمهوری اسلامی سخن گفته می شود کسی نیست که نپذیرد آرزوها و‏‎ ‎‏خواسته های نسل های مختلف یکسان نیست. بسیاری به این حقیقیت که در انتخابات‏‎ ‎‏ریاست جمهوری در ایران، خود را نشان داد توجه کرده اند و دریافته اند که علاقۀ جوانان‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 195

‏ایرانی به انقلاب، مانع از آن نمی شود که آنها تمایلشان را نسبت به تغییر و اصلاح اظهار‏‎ ‎‏نکنند و به مصلحت انقلاب و دولت است که خواسته های نسل جدید که در هنگام‏‎ ‎‏انقلاب متولد شدند و یا در آن هنگام کوچک بودند (و تعدادشان بیش از نیمی از‏‎ ‎‏جمعیت ایران است) مورد توجه قرار گیرد. اولین چیزی که ضروری است پذیرش حق‏‎ ‎‏مشارکت تمامی افراد در انقلاب و ثمرات کسب شدۀ آن و پذیرش حق اجتهاد و اختلاف‏‎ ‎‏سلیقه بر پایۀ وحدت انقلاب می باشد.‏

‏مصالحۀ داخلی مطلوب ایران، مصالحۀ میان افراد و جریانات و نیروهای اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی و فرهنگی مختلف می باشد و تحقق آن ممکن نیست مگر مبتنی بر دو پایه:‏

‏بر پایۀ جامع و مشترک میان همۀ ایرانی ها و بر پایۀ نیاز به اصلاح و تغییر داخلی برای‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی. بازگشت انقلاب به عقب و رد نوگرایی به بهانۀ حفاظت انقلاب از‏‎ ‎‏انحراف امکانپذیر نیست چون انقلاب خودش نوگرایی بوده که در تاریخ اسلام،‏‎ ‎‏بی سابقه بوده است.‏

‏ ‏

2ـ مصالحۀ میان انقلاب و دولت

‏لزوم مصالحۀ میان انقلاب و دولت در ایران به معنی دوری میان جمهوری اسلامی و‏‎ ‎‏مرجعیت انقلاب نیست و نیز به معنی ضرورت نوشتن دوبارۀ تاریخ انقلاب نمی باشد‏‎ ‎‏بلکه به معنی نیاز شدید برای رهایی از این توهم است که باید میان مبادی انقلاب و‏‎ ‎‏واقعیت های دولت، تطابق کامل وجود داشته باشد.‏

‏آنچه باعث نیاز به این مصالحه شده است تقسیم ایران به جریانات مختلف سیاسی‏‎ ‎‏می باشد. این تقسیم بندی به صورت درگیری میان معتقدین و پراگماتیستها و یا روحانیون‏‎ ‎‏و سیاستمداران و یا میان محافظه کاران و اصلاح طلبان توصیف می شود. صرف نظر از این‏‎ ‎‏نامگذاریها، این اختلافات یک درگیری واقعی میان سلیقه ها و اجتهادهایی است که در‏‎ ‎‏جریان انقلاب وجود دارند و به آسانی خود را در سیاست و نویسندگی و روزنامه نگاری‏‎ ‎‏و حتی در خیابان نشان می دهد.‏

‏عامل اساسی در ضعف هوشیاری ایرانی معاصر، ضعف توجه به تمایز ماهوی میان‏‎ ‎‏منطق انقلاب و منطق دولت می باشد به ویژه برای کسانی که می خواهند دولت و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 196

‏سیاست، تطابق کامل و مطلق با انقلاب و مبادی اش داشته باشند.‏

‏اینک به هوشیاری جدیدی برای ایجاد رابطه میان این دو نیاز است و آن «هوشیاری‏‎ ‎‏جدلی و ترکیبی» می باشد که مسأله را در تعامل و ارتباط عناصرش می نگرد و نه اینکه‏‎ ‎‏عناصر آن گسترش یابد و مبدأ آن یکی باشد. برای چنین آگاهی و هوشیاری جدلی ـ‏‎ ‎‏ترکیبی امکان ندارد که بپاخیزد و قیام کند مگر با بازگشت به مهفوم انقلاب و دولت در‏‎ ‎‏کنار هم و اعتبار قائل شدن برای هر یک از آن دو. در اینجا نیازمند مجهز شدن به برخی‏‎ ‎‏ضوابط مفهومی و راهبردی هستیم که آن را در سه ضابطه مشخص می کنیم: ‏

‏اول در معنی انقلاب که مثال زده می شود به درخت طوبی که درختی است که در‏‎ ‎‏زمین یافته نمی شود. معنی دولت مترادف تدبیر واقعیات است که مثل درخت طوبی‏‎ ‎‏نیست و قابل تحقق می باشد و مربوط به این جهان مادی می باشد.‏

‏دوم اینکه منطق انقلاب «واجب» است چون منطقی اعتقادی است در حالیکه منطق‏‎ ‎‏دولت «ممکن» است چون منطقی سیاسی است.‏

‏سوم اینکه انقلاب (هر انقلابی) ممکن نیست محقق شود یا لااقل ممکن نیست‏‎ ‎‏اهدافش محقق شود مگر از طریق تلاش و سیاست (= دولت) و این محکوم به مورد‏‎ ‎‏فشار واقع شدن از سوی واقعیتهاست بنابراین انقلاب تحقق نخواهد یافت مگر از طریق‏‎ ‎‏راه تاریخی و تدریجی و در غیر اینصورت همچون درخت طوبی خواهد بود!‏

‏اگر مدافعین انقلاب به آگاهی از فاصله ها و تفاوتها احتیاج دارند و نظر به اینکه‏‎ ‎‏انقلاب جز از طریق سیاست و دولت محقق نخواهد شد پس به تبع آن به این آگاهی نیز‏‎ ‎‏نیازمندند که آن تحقق، اتوماتیک و فوری نخواهد بود.‏

‏در مقابل اگر مدافعین دولت می پذیرند که مشروعیت سیاست فقط از مشروعیت‏‎ ‎‏واقعیت ها نیست بلکه از مشروعیت اندیشۀ بلند انقلاب نیز می باشد به تبع این پذیرش‏‎ ‎‏به این آگاهی نیز نیازمندند که آن مشروعیت جز با وفاداری به مبادی بزرگی که سیاست و‏‎ ‎‏دولت را به وجود آورده است در راه راست قرار نخواهد گرفت.‏

‏با این ترکیب به نتیجه ای سیاسی می رسیم و آن اینکه مصالحۀ میان انقلاب و دولت‏‎ ‎‏در ایران ضروری است تا کشور از این سختی و تنگنا خارج شود و مانند هر مصالحه ای‏‎ ‎‏لازم است که هر دو گروه اندکی کوتاه بیایند و شاید کسی معتقد باشد که این‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 197

‏کوتاه آمدن ها خطاست اما به راستی چه اشکالی دارد کسی برای واقعیت و حقیقت کوتاه‏‎ ‎‏بیاید؟‏

‏چنین شخصی در واقع برای فضیلت تلاش می کند.‏

‏ ‏

3ـ مصالحۀ با محیط

‏منظور در اینجا محیط جغرافیایی است یعنی محیط عربی و اسلامی بخصوص محیط‏‎ ‎‏عربی همسایه مانند عراق، خلیج ‏‏[‏‏فارس‏‏]‏‏ و ترکیه و افغانستان و پاکستان. ‏

‏از زمان کنفرانس اسلامی در تهران، بخش مهمی از روابط با این محیط رو به اصلاح‏‎ ‎‏رفت و بسیاری از ابهامات به جای مانده از گذشته را پاک کرد. ضروری است گفته شود‏‎ ‎‏فعالیتهای اصلاحی دیگری از سوی ایران انتظار می رود تا اطمینان منطقه را جلب کند و‏‎ ‎‏نقش محوری اش را به عنوان نیروی بزرگ منطقه در مجموعۀ کشورهای جهان اسلام و‏‎ ‎‏اعتراف این دولتها به این نقش ایران بازگرداند.‏

‏باید به وجاهت حرکت ایران در سیاست خارجی اش نسبت به نزدیکی با بسیاری از‏‎ ‎‏کشورهای منطقه در این دو سال اخیر اعتراف کرد. از جمله روی آوردن به پاکسازی جو‏‎ ‎‏آلودۀ روابط ایران باکشورهای خلیج ‏‏[‏‏فارس‏‏]‏‏ و به ویژه عربستان سعودی و در پی آن‏‎ ‎‏ارتباط با کشورهای عربی دیگر که همسایۀ ایران نیستند مثل مصر و دولت مغرب‏‎ ‎‏(مراکش) و همینطور با پاکستان.‏

‏فرصت رابطۀ با افغانستان در سال 1998 پس از قتل دیپلماتهای ایرانی به دست‏‎ ‎‏نیروهای طالبان از دست رفت با این حال مرزهای بسیاری در روابط منطقه ای نیاز به‏‎ ‎‏عنایت و توجه دارند از جمله چهار مرز که عبارتند از:‏

‏اول: عراق که جنگ با آن یازده سال قبل پایان یافت بدون اینکه مسایل دو طرف‏‎ ‎‏تسویه شود. بطور پیوسته اسرای دو کشور مبادله می شوند علیرغم اینکه تبادل اسرا از‏‎ ‎‏مرحلۀ سیاسی خارج شده و عملی انسانی تلقی می شود هر یک از این دو کشور مدعی‏‎ ‎‏خصومت ورزی کشور دیگر است.‏

‏دوم: امارات متحدۀ عربی بطوری که اختلافات ایران و امارات همواره پیرامون سه‏‎ ‎‏جزیرۀ ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک وجود داشته و حتی با وجود این اختلافات‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 198

‏ایجاد روابط حسنه با عربستان و دولتهای خلیج ‏‏[‏‏فارس‏‏]‏‏ و سایر کشورهای عربی ممکن‏‎ ‎‏نیست. ادامۀ این اختلافات پیرامون جزایر ممکن است در آینده از حالت ایران ـ امارات‏‎ ‎‏یا ایران ـ عرب خارج شود و مسأله ای بین المللی گردد که در آنصورت قواعد جدیدی را‏‎ ‎‏برای حل آن اختلاف می طلبد.‏

‏سوم: ترکیه که با ترس و اضطراب به ایران می نگرد و از رشد جریان دینی در ترکیه‏‎ ‎‏(حزب رفاه در سابق و حزب فضیلت در حال حاضر) و از فعالیت حزب کارگران‏‎ ‎‏کردستان بسیار رنج می کشد. ترکیه پیمان استراتژیک با اسرائیل بسته است که تهدیدی‏‎ ‎‏جدی برای امنیت قومی ایران همانگونه که برای امنیت قومی عربی نیز تهدید محسوب‏‎ ‎‏می شود. ترکیه عضو پیمان آتلانتیک شمالی است و نیروها و پایگاههایش تحت تصرّف‏‎ ‎‏پنتاگون می باشند. اینها همۀ زمینه هایی است برای اعتقاد به اینکه رابطۀ با ترکیه بیشتر از‏‎ ‎‏روابط با سایر کشورها در امنیت منطقه ای ایران تأثیرگذار خواهد بود.‏

‏چهارم: افغانستان که پس از سلطۀ طالبان (که توسط پاکستان و عربستان سعودی و‏‎ ‎‏آمریکا حمایت می شوند) وظیفۀ تهدید امنیت ایران و کشاندن ایران به جنگ را بر عهدۀ‏‎ ‎‏دارد. (نزدیک بود ایران در پی مانور نظامی در مرزهای افغانستان پس از جریان مزار‏‎ ‎‏شریف به جنگ کشیده شود) و این وظیفه ای است که طالبان از هنگام ضربه زدن به‏‎ ‎‏مواضع حزب وحدت اسلامی که هم پیمان ایران می باشد خود را برای آن آماده کرده‏‎ ‎‏است. ‏

‏تمامی این وقایع در روابط خارجی ایران نشان می دهد که پایداری ایران مستلزم حفظ‏‎ ‎‏آرامش و کنارگذاشتن درگیریهای منطقه ای و رشد همکاری برای حل اختلافات با‏‎ ‎‏استفاده از شیوه های مسالمت آمیز با دولت های منطقه و آشتی با منطقه می باشد. درست‏‎ ‎‏مثل همان شیوه ای که با موفقیت در مورد دولت سعودی اجرا شد و اطمینان و امنیت‏‎ ‎‏متقابل میان دو کشور را ایجاد کرد.‏

‏اگر کسی معتقد باشد که دعوت به مصالحۀ ایران با محیط منطقۀ پیرامونش به منزلۀ‏‎ ‎‏عقب نشینی از آرمانهای انقلاب می باشد سخت در اشتباه است چون انقلاب خودش‏‎ ‎‏نیاز به زندگی دارد تا با آرامش سیاسی منطقه، شمشیر تهدید را رفع کند و امکان دهد که‏‎ ‎‏از فرصت های آسودگی برای بنای دولتش به دور از فشارهای خارجی استفاده کند. ایران‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 199

‏امروز باید اهمیت واقعیت سیاسی منطقه را درک کند چون ایران در همسایگی‏‎ ‎‏کشورهای عربی ـ اسلامی به خاطر مسایل دینی؛ انقلابی، سیاسی و جغرافیایی اش‏‎ ‎‏اهمیتی استراتژیک می یابد اما اذیت های زیادی از سوی دشمنان هم پیمان با برخی از‏‎ ‎‏دولتهای منطقه وجود دارد که مصلحت ایران برای رفع این اذیت ها در گشایش مرزها با‏‎ ‎‏دولتهای همسایه است.‏

‏ ‏

4ـ آشتی با عصر و زمانه

‏ایران به زیستن با مجموعه های فرهنگی و گشایش باب گفتگو با آنها برای گسترش‏‎ ‎‏روابط میان جوامع و فرهنگها که جزیی از استراتژی صلح و همکاری و تبادل منافع میان‏‎ ‎‏جوامع جهان معاصر می باشد، نیازمند است.‏

‏زمانی که برای ایران جهت دفاع از انقلابش، عدم رابطۀ فرهنگی با جهان و تمرکز‏‎ ‎‏برای استقرار هویت اسلامی اش یک ضرورت محسوب می شد گذشت. امروز پس از‏‎ ‎‏پیروزی موفقیت آمیز انقلاب ایران در امتحانات مختلف، مرحلۀ جدیدی از بحث و‏‎ ‎‏تبادل فرهنگی با اندیشه های مؤثر در جهان معاصر مطرح می شود.‏

‏نیروهای بسیاری در غرب از جمله حکومت ها و احزاب و گروههای مدنی و‏‎ ‎‏مطبوعاتی، بسته بودن ایران را از نظر فرهنگی در جهان خارج مطرح می کردند تا چهرۀ‏‎ ‎‏ایران را مشوّش جلوه دهند و همین باعث لشکرکشی افکار عمومی در غرب علیه ایران‏‎ ‎‏شد. متأسفانه ایران در گذشته به این مسأله اهتمام زیادی نداشت. اهتمام و تلاش ایران‏‎ ‎‏فقط برای بنای افکار عمومی اسلامی داخلی دوستدار انقلاب و یا حداکثر در جهان‏‎ ‎‏اسلام بوده است.‏

‏اهمیت این مسأله تا سالهای اخیر روشن نشده بود. چهرۀ ایران در خارج به خاطر‏‎ ‎‏تبلیغات سوء غربی به شکلی آشفته نشان داده شده است. این تبلیغات، جزئی از‏‎ ‎‏معرکه ای بود که علیه ایران از ابتدای پیروزی انقلاب بر نظام شاه و هم پیمانان‏‎ ‎‏امپریالیستش روزبه روز گسترده تر می شد.‏

‏دعوت به مصالحۀ با عصر و زمانه، دعوت به تسلیم ایران به غرب نیست بلکه برای‏‎ ‎‏گشایش در به روی فرهنگها و جوامع عصر جدید و گفتگوی با آنهاست تا ایران با قدرت‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 200

‏به غرب پاسخ فرهنگی بدهد. این گشایش، گدایی از غرب نیست بلکه گفتگویی است‏‎ ‎‏برای آزادی از عقدۀ حقارت و پستی. این گشایش چیزی نیست که از آن بترسیم. چه بسا‏‎ ‎‏اعتراض شود که ایران خودش را به مخاطره انداخته و در جنگی فرهنگی وارد شده‏‎ ‎‏است. در پاسخ می گوییم: این جنگ فرهنگی یک واقعیت است چه ایران به روی جهان‏‎ ‎‏خارج در را بگشاید و چه نگشاید. بنابراین برای ایران بهتر است از موضع دفاع سلبی‏‎ ‎‏علیه تهاجم فرهنگی خارج شود و به موضعی حیاتی تر و فعال تر وارد شود تا بتواند‏‎ ‎‏شریک در مسابقۀ میان اندیشه ها شود. دعوت اخیر ایران به گفتگوی میان تمدنها و‏‎ ‎‏گفتگو با جامعه و ملت آمریکا ثابت کرد که این حرکت فقط اصلاح گذشته نیست بلکه‏‎ ‎‏می تواند پدیدۀ فرهنگی و سیاسی موفقی در جامعۀ آمریکا و در تمامی غرب باشد.‏

‏ایران از خود چهره ای ارائه کرد که سیاستهای غرب را به سختی می اندازد. استمرار‏‎ ‎‏این حرکت فرهنگی ایران نتایج بزرگتری برای انقلاب و کشور خواهد داشت و کسانی را‏‎ ‎‏که مدتهای طولانی سیاست به انزوا کشاندن ایران را در پیش گرفته بودند به عزلت‏‎ ‎‏خواهد کشاند.‏

‏آشتی میان انقلاب و دولت، آشتی میان دو لحظۀ اصیل در ساختن تاریخ ایران جدید‏‎ ‎‏است که هر یک از آن دو با برکناری دیگری پایدار نخواهد ماند. ‏

‏آشتی میان ایران و محیط اطرافش (عربی ـ اسلامی) آشتی با پیشینۀ تمدن ایران است‏‎ ‎‏که سرشار از مشارکت و پیوند می باشد. ‏

‏آشتی ایران با عصر و زمانه، آشتی با سنتی است که ایران، خود آن سنت را در امتداد‏‎ ‎‏تاریخ طولانی اش بنا نهاده است بطوریکه فرهنگها و تمدنها تراکمی عظیم را ایجاد کرده‏‎ ‎‏و ایران با استفادۀ از آن قیام کرد و در نتایج تمدن انسانی سهیم شد.‏

‏این آشتی های مطلوب به سوی آشتی کاملتر و مهمتری رشد می کنند و آن آشتی‏‎ ‎‏ایران با هویّتش می باشد و آن نیز به مصالحه ای خواهد انجامید که نمی توان از ارزش و‏‎ ‎‏اهمیت بسیار آن در اینجا سخن گفت یعنی: «آشتی با آینده» ‏

‏ ‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 201

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 202

  • )) استاد دانشگاه و پژوهشگر مسایل ایران از مراکش.