نقش زمان و مکان در اجتهاد
مرتضی مروارید
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 301
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 302
بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرّحیمِ
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
احکام شریعت مقدس اسلام برای موضوعات کلی، ثابت و لایتغیر است، اما به دست آوردن موضوع کلی و حقیقی حکم، و نیز آگاهی از موضوع خارجی و وظیفۀ فعلی، نیاز به دقت فراوان دارد.
«نقش زمان و مکان در استنباط» که در کلام امام ـ رضوان الله علیه ـ مطرح شده است، در دو مورد: «شناخت موضوع حقیقی حکم»، و «شناخت وظایف فعلی»، ظاهر می شود. زمان و مکان تعبیری است از شرایط عصر صدور بیانات از معصومین ـ شرایطی که می تواند قراین حالیة و مقامیة بر مراد متکلم باشد ـ و نیز شرایط عصر استنباط.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 303
1 ـ زمان و مکان عصر خطابات
طبیعتاً شناخت زمان و مکان باید به شناخت موضوع خارجی کمک کند نه موضوع کلی یا متعلق حکم؛ اما اگر این موضوع خارجی مربوط به عصر صدور بیانات معصومین باشد، زمان و مکان، زمینه های ذهنی و خارجی بیانات را ترسیم می کند؛ هم به شناخت مفاهیم کلمات و هم به شناخت موضوعات کلی احکام از طریق شناخت حال و مقامی که حکم در آن صادر شده، کمک می کند.
(1 ـ 1) مراحل و آثار نقش زمان و مکان در فهم موضوع کلی حکم
نقش زمان و مکان در فهم موضوع کلی حکم، طی این مراحل است:
زمان و مکان عصر خطابات، شکل گرفتن خطابات متناسب با آن عصر، رسیدن خطابات به دست فقیه، آگاهی فقیه از زمان و مکان عصر خویش، دریافت آثار عصر خطاب، آگاهی از زمان و مکان عصر خطاب، آگاهی از روابط خطاب با عصر خطاب و تفسیر خطابات بر مبنای این روابط.
با آگاهی از شرایط زمان معصوم، روشن می شود که آنچه در کلام معصوم موضوع قرار گرفته است آیا:
1 ـ معرف حقیقی موضوع حکم بوده است؟
2 ـ یا اعم از موضوع حقیقی و قضیه خارجیة؟
3 ـ یا اخص از موضوع حقیقی و بیان حکم صورت مبتلا به بوده؟
4 ـ یا اعم من وجه، و به اعتباری مباین با موضوع حقیقی بوده، و موضوع حقیقی یکی از عناوین ثانویه از قبیل اضطرار، حرج یا تعاون بر اثم و امثال آن باشد.
تعبیر ثانوی به اعتبار این است که این عناوین طبعاً متاخر از عناوین دیگرند،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 304
مثلاً عنوان «تعاون بر اثم» متاخر از عناوین قیام و قعود و اکل و شرب و امثال آن است. مثلاً یک عمل تجاری فی نفسه حلال است اما در زمان خاص سبب اختلال نظام، و موضوع حرمت ـ شرعی یا عقلی ـ می گردد. و به عکس، اکل میته فی نفسه حرام است اما در زمان خاص سبب حفظ نفس، و موضوع وجوب ـ عقلی یا شرعی ـ می شود.
احکام ثانویه در مقام کلیت تفاوتی با احکام اولیه ندارند؛ مثلاً شرب خمر و تعاون بر اثم هر دو حرام است و هر یک برای خود موضوع کلی و مستقلی دارند.
همانطور که در موردی که سوال از حکم حیوانی از جهت جواز صلاة در جلد آن شود، و در جواب گفته شود: «لا باس بالصلاة فیه» هیچ فقیهی نمی گوید که این روایت دلالت دارد بر جواز صلاة در جلد این حیوان حتی اگر مغصوب باشد.
5 ـ یا حکم از روی تقیه صادر شده است.
یادآوری می شود که بحث موضوع شناسی نباید ما را از تمسک به ظواهر کلام شارع بازدارد. البته بعد از روشن شدن قطعی موضوع حکم، اعتبار ظاهر از میان می رود، اما تا آن زمان خیلی فاصله داریم. اگر احتمال دهیم موضوع حکم چیزی غیر از مذکور در کلام باشد، سیرۀ عقلا در تمسک به ظاهر را انتخاب می کنیم ـ همان روشی را که امام (ره) و عموم مراجع عظام در استنباط احکام داشته و دارند ـ و هماهنگ با تمسک عملی به ظواهر، سیر علمی در تحقیق موضوع واقعی را پی می گیریم، و تبعات تاخیر در کشف موضوع واقعی با اجرای احکام ثانویة برطرف می شود.
در حال حاضر اگر بتوانیم موضوعات مطرح شده در بیان شارع را صورت موجود و موقت از موضوع کلی (نه ماهیت موضوع) فرض کنیم، و قضایای وارده در لسان شارع را قضایای خارجیه (نه حقیقیه) انگاریم، حداکثر چنین خواهد شد که موضوع اصلی حکم مبهم خواهد ماند، و دلیل قطعی بر تعیین حد موضوع ـ بعد
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 305
از تجاوز از مرز ظاهر کلام ـ نخواهیم داشت. مگر این که حکمت حکم را معیار قرار دهیم که اشکال آن را بعداً خواهیم گفت.
احکام شرعی مترتب بر عناوین ثانویة می تواند بر احکام اولیه حکومت داشته باشد؛ برای اجرای احکام ثانویة باید قانونی در محدودۀ ولایت و حکومت شرعی به صورت موقت وضع کنیم (همچون مالیاتها) نه این که مثلاً حکم زکات را ـ با مشخّصات آن ـ در غیر مواد مذکور در آیه، جاری کنیم؛ و حکمت احکام را برهان توسعة و ضیق موضوع قرار دهیم، زیرا دلیلی بر اعتبار چنین ظنی نداریم. یا این که مثلاً به جای این که سن بلوغ دختران را بالا بریم از احکام ثانویه برای رفع مشکلات کم بودن سن بلوغ استفاده کنیم. اما می توان گفت همان گونه که در بحث الغای خصوصیت مورد، با تنقیح مناط به حکم عرف، موضوع حکم را تعیین می کنیم، در اینجا نیز موضوع بودن چیزی که اعم یا اخص مطلق یا اعم من وجه یا مباین ـ اما دارای وجه اشتراک ـ با موضوع مذکور است مطرح می شود.
اگر گفته نشود که عرف فرق می گذارد بین زمانی که کلام امام وارد در جواب سایل باشد ـ که بعضی از خصوصیات مساله به حکم عرف الغا می شود ـ و بین مورد بحث که خصوصیات، در بیان امام آمده و مسبوق به سوال دیگری نبوده است و این فرق از دو جهت است:
1 ـ حکمت و فصاحت و بلاغت امام اقتضاء می کند که کلامش جامع و مانع باشد، اما سایل، فردی عادی است.
2 ـ سایل مسالۀ خود را در ضمن نقل واقعه بیان می کند و عرفاً مجوّز اطالۀ کلام و ذکر بعضی از خصوصیاتی که خود می داند در حکم مساله دخیل نیست دارد. امام در جواب سائل، کلامش را بر طبق فهم عرف که تا چه حد آن را مرتبط با خصوصیات سوال می بینند، بیان می کند.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 306
(2 ـ 1) زمان و مکان عصر خطابات و تمسک به فعل معصوم
اگر به نقش زمان و مکان عصر خطابات توجه کنیم، دیگر تمسک به فعل و تقریر معصوم بسیار مشکل خواهد بود، (علاوه بر این که فعل معصوم خصوصیت وجوب و ندب را، و ترک فعل از ناحیۀ معصوم، خصوصیت حرمت و کراهت را تعیین نمی کند).
در تمسک به فعل معصوم نمی توان الغای خصوصیت کرد، زیرا خصوصیات و اوصاف منطبق بر واقعۀ خارجی قابل حد و حصر نیست. عرف می تواند تشخیص دهد که آیا فلان خصوصیت دخیل است یا نه، اما نمی تواند خصوصیات را احصا کند.
وقتی می توان الغای خصوصیت کرد که معصوم در صحنه حاضر نباشد و شخصی سوالی کند و آن سوال مشتمل بر خصوصیاتی باشد، یا در صحنه حاضر باشد اما موضوع را بیان کند؛ در این مورد شاید بتوانیم قرائن حال و مقام را احصا کنیم، اما اگر معصوم اکتفا کند به صدور حکم، یا فعل و ترکی داشته باشد، همان طور که بیان شد تمسک به آن برای اثبات حکم دشوار است؛ کلام معصوم در این زمان مانند دارویی است که طبیب تجویز نموده، اما برای دیگران معلوم نیست بیماری، چه بوده است. البته جنبه های ارشادی و اخلاقی فعل معصوم آنچنان بستگی به زمان و مکان ندارد و عرف می تواند خصوصیات را اگر چه بی نهایت است الغا کند، «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة».
به طور کلی موضوعات و متعلقات احکام وارد در بیانات معصومین به منظور بیان حکم شرعی، بر دو گونه تقسیم می شوند:
الف) موضوعاتی که سیر زمان در آن تحولی بوجود نمی آورد؛ مانند احکامی که به خلقت جسمی و روحی انسان بستگی دارد مثل بعضی از احکام نماز. برای
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 307
مثال، موجبات وضو که بستگی به فیزیولوژی انسان دارد، بیانات شارع دربارۀ آن، بیان موضوع واقعی حکم است.
ب) اما اگر در حکمی از احکام چیزی در بیان موضوع یا شرایط موضوع یا متعلق حکم وارد شده که با تغییر زمان تغییر می کند، حکم به کلیت آن جای تامل خواهد بود. یعنی ممکن است آنچه در کلام ذکر شده، صورت موقت موضوع واقعی باشد. این روایت شایستۀ دقت و تامل است:
محمدبن علی بن الحسین باسناده عن الفضل بن شاذان عن الرضا ـ علیه السلام ـ انه سمعه یقول: انما وجب التقصیر فی ثمانیة فراسخ لااقل من ذلک و لا اکثر لانّ ثمانیة فراسخ مسیرة یوم للعامّة و القوافل و الاثقال، فوجب التقصیر فی مسیرة یوم... ».
در این روایت، ملاک «قصر» مسافتی که معمولاً یک روز طی می شود قرار گرفته است. اگر از اجماع (که آن هم مدرکش معلوم است که روایات تعیین مسافت است) صرف نظر کنیم می توانیم بگوییم: فرقی بین این روایت و روایت «ماء البئر واسع لا یفسده شیء، لانّ له مادّة» نیست. در این صورت می گوییم: موضوع حکم، مسیرة یوم للعامّة است که در زمانها تفاوت می کند. اگر چه اقرب این است که «مسیرة یوم للعامه» در بیان حکمت است نه موضوع، بخلاف «لانّ له مادّه».
اما آنچه در برخی از استنباطها مشاهده می شود که شرایط زمان صدور خطابات را با حکمتی که برای حکم بیان شده ضمیمه نموده نتیجه می گیرند که این حکمت با شرایط خاص آن زمان عملی می شود، دربارۀ آن باید گفت: آیا می توانیم وقتی از حکمت حکم اطلاع پیدا کنیم ـ به مقتضای «العلّة تعمّم و تخصّص» ـ موضوع بیان شده از طرف شارع را تعمیم یا تخصیص دهیم یعنی توسعه یا تضییقی در موضوع اعمال کنیم؟
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 308
توجه کنیم که شارع مقدس برای مقاصد عالیه خود، گاهی مستقیماً به آن مقصد دعوت می کند؛ مثل «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» و «تعاونوا علی البر و التقوی»؛ در این صورت مکلفین باید راه رسیدن به این مقاصد را ترسیم کنند و حکومت اسلامی در این موضوع دخالت کند. وجوب رعایت نظام اجتماعی و صلاح جامعه می تواند استفاده از مباحات اولیه را محدود کند، هر چند دلیل اباحه یک معاملۀ مشروع باشد.
گاهی نیز احکام را تشریع و حکمت آن را بیان می فرماید: مثلاً در پایان آیۀ وضو فرموده است: «ما یریدالله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم».
یادآوری می شود: قیاس مستنبط العلة در شمار ظاهر کلام است، هر چند مدلول مطابقی نیست، در عبارت معروف «الخمر حرام لانه مسکر» کلام ظهور در این دارد که «کل مسکر حرام». همان طور که از روایت معروف «ماء البئر واسع لایفسده... لان له مادة» استنباط می شود که هر آبی که اتصال به منبع کثیر داشته باشد، پاک است.
میان موضوع حکم و مصلحت حکم فرق است. در روایت فوق، «مادة» موضوع قرار گرفته؛ اما در صورتی که فقط مصلحت حکم ذکر شود بدون اینکه حکم دائر مدار آن باشد، موضوع حکم استنباط نمی شود؛ مثلاً در پایان آیۀ وضو آمده: «ما یریدالله لیجعل علیکم فی الدین من حرج و لکن یرید لیطهر کم و یتم نعمته علیکم».
با توجه به این که رابطۀ آب و طهارت عرفاً معلوم است و در آیه هم تصریح به آن شده آیا می توان از حدود مذکور خارج شد؟!
ما نمی دانیم حدود مذکور چه رابطۀ ویژه ای با طهارت دارد، بنابراین اگر در ظاهر کلام، حکم بر موضوعی مترتب شود و حکمتی برای آن حکم بیان شود،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 309
فقط می توانیم وجود چنین حکمتی را برای حکم به دست آوریم، اما این بیان حکمت محدودیتی در اطلاق حکم بوجود نمی آورد؛ زیرا شارع فقط خبر داده که اگر چنین کنید چنان خواهد شد، اما رابطه بین چنین و چنان ممکن است مجهول باشد.
در این آیۀ کریمه بعد از احکام ارث و فرایض آن، اشاره شده که احکام الهی دارای حکمت است و در عین حال حکمت احکام بر مردم مجهول است: «آباوکم و ابناوکم لاتدرون ایهم اقرب لکم نفعاً».
آیا با آیۀ کریمه «تلک حدودالله فلاتعتدوها» می توان با اطلاع از مذاق شرع، مفاد ظاهر کلام را تعمیم یا تخصیص داد! حال اگر در موردی مشاهده شد که اجرای حکمی بر عکس آنچه غرض حکم بیان شده نتیجه داد چون احتمال می رود که چنین حکمی نظر به اینکه در غالب موارد دارای چنین فائده ای است، تشریع شده اما این فایدۀ غالبی جز به این که حکم کلیت داشته باشد تضمین نمی شود.
این احتمال چون با ظاهر کلام که کلیت حکم است ضمیمه شود، مانع توسعه و تضییق موضوع حکم می شود.
اگر ضرورتی پیش آید، مثلاً احیاء اراضی و استخراج معادن موجب اختلال نظام گردد، به عنوان ثانوی حرام می شود؛ اما این محدودیتی در اصل حکم به وجود نمی آورد. لکن این مربوط به شرایط عصر استنباط می شود و آگاهی از شرایط زمان صدور حکم راهگشا نخواهد بود.
نتیجه:
آگاهی از زمان عصر بیان حکم، کاربردی در دلالت کلام ندارد. تنها در «جهت صدور» مورد استفاده قرار می گیرد. قدر متیقن ها خارجی است نه در مقام تخاطب. انصرافها معلول غلبۀ وجود است نه غلبۀ استعمال. تمسک به حکمت
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 310
حکم برای تعمیم یا تخصیص، خروج از مقتضای ظاهر است. مستنبط العلة بودن قیاس که مدلول کلام می باشد، غیر از بیان حکمت است. ثانوی بودن حکم صادر از امام، خلاف ظاهر و نیاز به بیان بعدی معصوم دارد.
2 ـ زمان و مکان عصر استنباط
فقیه مانند هر دانشمند دیگر، تمام ثروت علمی خود را مرهون شرایط زمان خویش است؛ از شرایط زمان او دریچه علم و معرفت به سوی زمان گذشته و عصر خطابات باز می شود.
(1 ـ 2) جایگاه بحث زمان و مکان در علم اصول فقه
یک بحث مشکل در زمان و مکان، استنباط این است که جایگاه این بحث را ـ با توجه به فراگیر بودن و اختصاص به باب مخصوصی از ابواب فقه نداشتن ـ در اصول فقه پیدا کنیم. این، کار علمی دشواری است، مخصوصاً با بحث و اختلافی که در معیار اصولی بودن مساله وجود دارد.
جایی که جستجوی نقش زمان و مکان در استنباط، ما را به یک مسالۀ معروف اصولی می کشاند وارد آن مساله نمی شویم، اما ممکن است در این بحث نقاط مبهمی داشته که تاکنون مورد بحث قرار نگرفته است، یا نظریات دیگری در موضوعات بحث شده پیدا شود. به نظر می رسد که مفهوم «حرج» و «ضرورت» و «ضرر» نیاز به تجدیدنظر دارد که فعلاً با کمال تاسّف مجال بررسی آن نیست، فقط چند جمله ای را که فعلاً حضور ذهن دارم به عرض می رسانم.
وجود انسان همان گونه که در حدوث نیازمند شرایط و مقدماتی است، در بقا نیز مستلزم شرایطی است. «انسان» یعنی انسان طبیعی با خصلتهای فردی و اجتماعی. این خصلتها که در سرشت انسان نهاده شده، از ارکان مهم تشکیل
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 311
شخصیت انسان به شمار می آید. صورتهای اصلی این غرایز به ضمیمۀ قوانین الهی، سعادت و کمال انسان را تضمین می کند. قوانین الهی تعدیل کنندۀ این غرایز است. یکی از شرایط صلاح بودن قانون آن است که مزاحم خصلتهای غریزی نباشد. در صورت مزاحمت، انسان برای بقای خویش، با قانون به جنگ بر می خیزد.
به نظر می رسد عنوان «حرج» علاوه بر این که دلالت بر عسر و سختی دارد، بیان کنندۀ این نقیصۀ قانون یعنی مخالف بودن با سرشت انسانی است. با توجّه به اینکه در آیۀ کریمه «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» لسان آیه آبی از تخصیص است، پس باید برای حرج معنایی باشد که هیچ مصداقی برای آن در احکام شرعی پیدا نشود. سخنی را که در نفی حکم ضرری گفت می شود (که منظور ضررهایی است که در برخی اوضاع و احوال از احکام ناشی می شود. اما ممکن است یک حکم اصولاً از نظر مادی حکم ضرری باشد، مثل حکم زکات و امثال آن) در حرج نمی توان گفت. لاضرر قابل تخصیص است، اما «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» قابل تخصیص نیست.
به نظر می رسد، با توجه به این که حرج در اصل لغت به معنای تجمّع و ضیق است، با در نظر گرفتن مواردی که حرج در آن به کار رفته مقصود از حرج آن سختی است که از لحاظ روحی انسان را در فشار قرار دهد و سر در گم کند، مواردی که حرج به معنای اثم آمده مانند: «لیس علی الاعمی حرج...»، «ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له»، مواردی است که ترس این که مرتکب گناه شده، سامان افکار را در هم ریزد وجود دارد. بنابراین، فرمان جهاد و کشته شدن در راه خدا حرج نیست، انسان ممکن است در میدان جنگ هنگامی که خون از بدنش می رود، سر درگم نباشد، اما در بستر راحت و محیط امن، کلافه و سر در گم شود.
بنابراین، احتمال قوی می رود که هر شرایطی که نظم و سامان و متانت را از انسان بگیرد، حرج خوانده شود. به نظر می رسد با این معنی تمام مواردی که حرج
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 312
در قرآن کریم آمده یک معنا داشته باشد. در حکومت اسلامی، در هر عصر و زمان، متخصصین علوم اقتصادی و روان شناسی اجتماعی، باید مصادیق حرج را شناسایی کنند. مصادیقی که در آن، نظام اجتماعی در هم می ریزد، و ادامۀ حیات انسانی نامیسر می شود.
جعل التکلیف مع الحرج علی العباد ـ ولو کان اجر طاعته اکثر ـ یوجب غالباً عصیان الشارع بالنسبة الی غیر التکلیف الحرجی فضلاً عن الحرجی، بل ربما یوجب مع کثرته رفع الید عن اصل الدین فی الغالب».
(2 ـ 2) شناخت ضرورتهای علمی
یکی از مباحث مهم در شناخت موضوعات، شناخت ضرورتهاست «لیس شیء ممّا حرّم الله الاّ و قد احلّه لمن اضطرّ الیه». شناخت حکم ضرورت، وظیفۀ فقیه است مانند شناخت مفهوم ضرورت، اما شناخت مصادیق آن کار متخصصین موضوعات است.
در شناخت حکم ضرورت باید به این نکته توجه شود که ضرورت می تواند ضرورت علمی یا عملی باشد. یعنی همانطور که برای انسان جایز است که کاری را به خاطر ضرورت انجام دهد یا ترک کند، همچنین جایز است به خاطر ضرورت، تحقیق در مورد چیزی را ترک کند. دلیل انسداد به خاطر آنکه یکی از مقدمات آن انسداد باب علم است مردود شناخته شده اما در اوضاع و احوال استثنائی انسداد باب علم در موارد احکام و موضوعات پیش می آید و دسترسی به مرجع تقلید و رسالۀ عملیه نیست، و مکلف باید وظیفۀ عملی خود را بداند. این انسداد به معنای عدم علم فعلی و لزوم محذور در صورت طلب قطع به وظیفه است و باید به ظن اکتفا شود، هم در ثبوت تکلیف هم در سقوط آن، هم در حقّ الله هم در حقّ الناس. ادلّه حرمت قضاوت با عدم علم، در صورت اختلال نظام و تعطیل
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 313
قضاوت بر فرض لزوم علم، مانع از قضاوت با ظن مطلق نخواهد بود.
از این جا فهمیده می شود ملاک این که جاهل، قاصر است یا مقصر، وجود مانع یا ضرورت برای ترک تعلم می باشد، نه این که غافل است یا شاک و مردد؛ بین غافل و قاصر عموم من وجه است.
نکتۀ حساس در وجود ضرورت برای ترک تعلم و تحقیق در مسائل این است که ضرورتها معلول مجموعۀ شرایط زمان و مکانند، ممکن است اگر به یک مورد توجه شود مانع یا محذوری در فحص و تحقیق نباشد، اما مجموعۀ شرایط و احوال، ضرورت به وجود آورد.
نمونه بارز از ضرورت های علمی، سوالهایی است که در موضوعات خارجی از یک روحانی پرسیده می شود، اگر بخواهد به علت عدم اطمینان به جواب صحیح و دقیق «لا ادری» بگوید، نه به خاطر از دست رفتن آبرویش ـ که آبرویی که با تکلّف به دست آید همان به که از دست برود ـ بلکه به خاطر مفاسد خارجی ـ مثلاً مردد گذاشتن یک فردی که برای اولین بار به مسجد آمده و دلسرد شدنش از جوابهای طلبگی ـ جوابی بر مبنای ظن مطلق بگوید، اما طوری جواب دهد که سائل فقط در مورد خاص خارجی چیزی بفهمد نه این که قانون کلی به دست آورد؛ آنهم نه در مورد دماء و اموال و اعراض.
(3 ـ 2) شناخت موضوعات
نقش زمان و مکان در استنباط موضوعات احکام، روشن و بی نیاز از تعریف است. آیا شناخت موضوعات ارتباطی با مقام فقاهت دارد؟ بدیهی است اگر فقیه را امکان آن باشد که در عین حال استنباط احکام کلی تخصص شناخت موضوعات را نیز داشته باشد بمراتب توفیق او در عمل شخصی به احکام و نیز در هدایت دیگران، بیش از هنگامی است که احکام را خود استنباط کند و شناخت موضوعات
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 314
را به متخصصین غیر فقیه واگذار کند، زیرا رجوع در تشخیص موضوعات به متخصصین نیازمند تفاهم میان فقیه غیر متخصص در شناخت موضوع و متخصص غیر فقیه است، و در هر تفاهمی احتمال خطا وجود دارد. ممکن است فقیه نتواند ماهیت موضوع را به متخصص تفهیم کند، و متخصص، ماهیت واقعیت را به فقیه. مانند مشکلاتی که در ترجمۀ عبارات تخصصی پیش می آید، زیرا ممکن است مترجم محتوای عبارتی را که می خواهد ترجمه کند بخوبی درک نکند.
اما روشن است که فقیهان را در شرایط طبیعی و عادی، امکان شناخت موضوعات در تمام سطوح نیست، اما فقیه باید لااقل انشعاب تخصصها را بداند تا بتواند در تقسیمات موضوعات به متخصصین مراجعه کند و حدود موضوعات را تعیین، و تخصصها را مرزبندی کند.
هر چه اطلاعات فقیه در موضوعات بیشتر باشد، قدرت تطبیق احکام بیش از زمانی خواهد بود که فقیه به متخصص مراجعه کند، و این تصاعد اطلاعات تا حد عصمت پیش می رود، معصوم در تشخیص موضوعات احکام نیز خطا نمی کند.
در عصر حکومت معصوم علاوه بر اینکه در شناخت موضوعات با حضور معصوم اشتباهی رخ نمی دهد، واحد بودن فقیه و متخصص و تمرکز فقاهت و تخصص، نظام حکومت اسلامی را قدرت بیشتر می بخشد.
اما روشن است در زمانی که تخصصی شدن فقه مطرح می شود مبنی بر این که فقیه حتی در نفس احکام نیز نمی تواند بر تمام ابواب فقه احاطه پیدا کند، کی می توان از متخصص بودن فقیه در تشخیص موضوعات سخنی به میان آورد؟
(4 ـ 2) ولایت فقیه و نقش زمان و مکان در اجتهاد
بحث ولایت فقیه را می توان در نقش زمان و مکان در اجتهاد مطرح نمود، اما این یک بحث انجام شده و معروف و مشهور است، اما یکی از شاخه های این مبحث
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 315
ممکن است نیاز به بررسی داشته باشد؛ و آن عبارت از احکام سیاسی است.
حکم سیاسی را این جانب در برابر حکم تکلیفی به عنوان یک اصطلاح عرض می کنم. حکم فقیه که در مقابل فتواست خود بر دو نوع تقسیم می شود:
1 ـ حکم تکلیفی؛ مانند این که فقیه اضافه بر وجوه اولیه مانند خمس و زکات، مردم را به پرداخت مبالغ دیگری تکلیف کند.
2 ـ حکم سیاسی؛ فقیه حاکم، در راستای تحقیق و ادامۀ نظام اسلامی احکامی صادر نموده، و با صدور آن احکام امکاناتی فراهم می کند، یا امکاناتی را سلب و محدودیتهایی فراهم می کند؛ مردم طبیعتاً از این امکانات استفاده نموده، یا در آن محدودیتها از کارهایی ممنوع می شوند. بودن آن امکانات و آن محدودیتها به نفع حکومت اسلامی است، اما وجود آن امکانات دلیل جواز استفاده، و وجود آن محدودیتها دلیل حرمت استفاده نیست (حکم تکلیفی وجود ندارد).
اما وجود آن احکام در سیاست مملکت لازم است؛ برای نمونه، در رسانه های گروهی باید برنامه هایی باشد، این برنامه ها با توجه به بود و نبودها (امور تکوینی) تعیین می شود نه باید و نبایدها (امور تشریعی)، مثلاً ممکن است وجود یک برنامۀ موسیقی در صدا و سیما ـ در عین این که استفادۀ از آن جایز نیست ـ به صلاح حکومت اسلامی باشد، حکمت این برنامه بود و نبودهاست، یعنی در نظر گرفته می شود، چه کسانی از این برنامه استفاده می کنند، و استفادۀ از آن باعث می شود که ـ مثلاً ـ از رادیوهای بیگانه استفاده نکنند؛ نه باید و نبایدها که حکم تکلیفی جواز باشد. اگر چه نفس جعل چنین برنامه برای حاکم شرع یک حکم تشریعی است.
احکام سیاسی در محدودۀ ولایت فقیه، با زمان و مکان ارتباط پیدا می کند، اما اختصاص به حکومت فقیه ندارد. در احکام اولیه نیز می توانیم حکم سیاسی را مشاهده کنیم. هنگامی که قاضی بر طبق موازین قضاوت، مالی را که مورد نزاع
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 316
قرار گرفته به شخصی بپردازد، برای آن شخص، استفاده از آن مال را حلال نمی کند، همانطور که عدم جواز استفادۀ صاحب اصلی مال، محل تامل است.
از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت شده که فرمودند: «انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان، و بعضکم الحن بحجته من بعض، فایّما رجل قطعت له من مال اخیه شیئاً فانما قطعت له به قطعة من النار.» و بعید نیست بر شخصی که می خواهند حد جاری کنند جایز باشد که از اجرای حد بگریزد؛ اجرای حد، حکم سیاسی است.
در احکام سیاسی، اعمال ارادی مردم به عنوان یکی از عوامل محیط در نظر گرفته می شود، اگر چه آنها دارای اختیار و اراده اند، اما چون پیش بینی می شود که غالباً چه اراده می کنند، اراده و اختیارشان در محاسبه، یک امر مسلم و قهری و تکوینی به شمار می آید، و بر مبنای آن جعل حکم می شود.
در قرآن کریم فراوان دیده می شود که اعمال ارادی فرد یا گروهی، برای فرد یا گروه دیگر از نمونه های قدرت و ارادۀ الهی به شمار آمده است: «بعثنا علیکم عباداً لنا اولی باس شدید»؛ بلکه عمل فرد نسبت به خودش: «هو الذی یسیّر کم فی البر و البحر» و: «فاخر جناهم من جنات و عیون».
منظور از ذکر آیه، تقریب این معناست که یک عمل ارادی جزو عناصر طبیعت به شمار آید.
نتیجه:
به عکس آنکه شرایط زمان بیان احکام در استنباط احکام ـ از نظر دلالت ادله نه از نظر جهت صدور ـ موثر به نظر نمی آید، شرایط زمان استنباط، در استنباط وظایف فعلی موثر است. ضرورت و حرج دامنۀ وسیعی دارد. فقیه تا می تواند باید از موضوعات خارجی مطلع شود و از نیاز به متخصص بکاهد. و السلام.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 317
کتابنامه
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 318