فقه و اجتهاد در بستر زمان و مکان
علیرضا فیض
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 151
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 152
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
مقدمه
در عصر حاضر، شاهد تحوّلات بزرگ و معجزآسایی هستیم که به دست ملت بزرگ ایران و به رهبری امام امت ـ رضوان الله تعالی علیه ـ یکی پس از دیگری تحقق یافته است و این کامیابی، از آن جاست که مردم، یکپارچه خواستار آن بودند و به ندای امام، لبیک گفتند. اگر صفحۀ تاریخ ورق خورد، به ارادۀ توانای امام و امت ورق خورد؛ اگر انقلاب در مصاف با قدرتهای شرق و غرب و دشمنان لجوج داخلی و خارجی پیروز گردید، و مزدوران استعمارگر که قرنهای متمادی سیاست ضد انسانی ابرقدرتان را بر ما تحمیل می کردند تار و مار شدند، و اگر رژیم خودکامه ای که ریشه در قرون و اعصار داشت سرانجام واژگون گردید و بر روی ویرانه های کاخ ستمکاران بنای مجلّل نظام الهی جمهوری اسلامی بنیان گرفت، همه بدان سبب بود که ملت عزیز ما، رهنمودها و فرامین امام امّت را در همۀ مراحل انقلاب، آویزۀ گوش خود قرار داد.
اینک نیز ای ملت بزرگ، این شمایید که باید در تمامی شوون کشور، هماهنگ با انقلاب و اساسنامۀ حکومت جمهوری اسلامی خود، هرجا که نیازها و اهداف انقلاب طلب می کند، جنبش و خیزشی به وجود آورید، و به مقصود خود دست یابید و این، مایۀ ثبات و جاودانگی نظام مقدّس خواهد بود.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 153
یکی از مهمترین کارهایی که باید بدون فوت وقت انجام پذیرد، تحوّل و پویایی در فقه و اجتهاد است که امام ـ رضوان الله علیه ـ در وصیّت تاریخی خود، آن را به مجتهدان و دانشمندان فقه اسلامی توصیه فرمودند. از آن رو که قضای الهی فرصت آن را فراهم نکرد که خود، این راه پرنشیب و فراز و صعب العبور را بپیمایند و سنگلاخهای آن را هموار گردانند، توصیه کردند که فقها این مهم را به انجام رسانند و در این مسیر، دو عنصر «زمان» و «مکان» را به فراموشی نسپارند.
گرد و غبارِ برخاسته از تپشهای زمانه و تنشهای روزگاران دور و دراز، گوشه نشینی و محکومیت شیعه، و در نتیجه فردگرایی فقه و دوری آن از جامعه و سیاست، چهرۀ واقعی اجتهاد و فقه را از دید مردم پوشیده و آن را از طراوت و شادابی و نیز از رسیدگی به مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی، باز داشته است.
ملت بزرگ و نستوه ایران، در انقلاب عظیم خود، بنای فرسودۀ طاغوتیان را واژگون ساخت تا پیکرۀ ظلم و فساد و سنّتهای زیانبخش و قوانین استعماری را در زیر آوارهای آن، مدفون سازد. و سرانجام، ارادۀ الهی تحقق یافت و حکومت جمهوری اسلامی شکل گرفت.
نخستین کار بزرگ هر انقلاب، واژگون ساختن نظام فاسد است؛ اما انقلاب و نظام توانمند انقلابی، رسالت بزرگتری را در پیش دارد که باید آن را بی درنگ و با همان سرعت انقلابی انجام دهد، و آن این است که بر روی آن ویرانه ها، بنای عظیم و باشکوه عدالت را بسازد تا پناهگاه همۀ افراد جامعه باشد و همه ـ از خرد و کلان ـ در سایۀ آن آرامش و آسایش یابند.
اینک، جامعۀ انقلابی ما در راستای این نوسازی پیش می رود و کارهای زیربنایی مهمی را انجام داده و انجام می دهد که به زودی شاهد ثمرات عظیم آن خواهیم بود. جامعه در این رهگذر، تشنۀ اصلاحات بیشتری است، اصلاح در
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 154
هر یک از زمینه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره؛ و چنین اصلاحاتی عمیق و پردامنه، در گرو وضع قوانین جدید و متناسبی است که با خواست و نیاز جامعه جدید انقلابی سازگار باشد. وضع قوانینی این چنین به فقه و اجتهادی آن چنان که گفته آمد نیازمند است و این نیاز فوری و ضروری ماست که هنوز آن طور که باید و شاید تحقّق نیافته است.
حقیقت این است که جامعۀ انقلابی و متحوّل ما به اجتهادی انقلابی و متحوّل نیازمند است. فقه و اجتهاد دیروز راهگشای ادارۀ جامعۀ دیروز بود و برای ادارۀ جامعۀ پویای امروز کافی نیست. دیروز مجتهد، محکوم، زندانی و خانه نشین بود و از این رو جامعۀ دیروز توقعی بیش از آن نداشت.
امروز متخصصان فقه و حقوق اسلامی با کوهی گران از مشکلات بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم می کنند. آنان دیگر از میان چهاردیواری خانه و مدرسه به پهنۀ گستردۀ جامعه پای نهاده اند. اینک همۀ چشمها به سوی آنان دوخته شده است که آیا می توانند در پرتو فتاوی ارزنده و کارساز خود، پاسخ مشکلات پیچیدۀ جامعه را بدهند.
آیا با اجتهادی به سبک اجتهاد دیروز، مشکلات بزرگ امروز از سر راه مردم برداشته می شوند؟ نیازمندی به فقه و اجتهاد پویا، ضرورتی است که حیات و پیشرفت و تمدن ما در گرو آن است و ما نباید کوچکترین سهل انگاری دربارۀ آن داشته باشیم که به کم رنگ شدن تاثیر فقه ما منجر خواهد شد.
اگر اجتهاد و فقه در بستر زمان و مکان، هماهنگ با آن دو، پیش برود، فقه و اجتهاد پویایی است که امام راحل از ما خواسته، و حفظ و پیشرفت جامعۀ انقلابی ما در گرو آن است.
امام راحل، سالها رهبری انقلاب مقدس را با نستویی و توانمندی ویژه ای بر عهده گرفت، و پایه های مستحکم حکومت جمهوری اسلامی را بنیاد نهاد، و مجلس قانونگذاری، قوانین مفیدی برای پیشبرد مقاصد انقلاب، و حکومت
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 155
اسلامی از خود به یادگار گذاشت که همواره انقلاب و نظام حاکم را به راه ترقّی و تعالی سوق می دهد و ما را به سوی هدف عالی و مقصد نهایی این نظام نوپای اسلامی هدایت می کند.
امام که بر قوانین طاغوتی خط بطلان کشیده بود، برای رهبری جامعه در پرتو قانون، بر قوانین متخذ از فقه جواهری تبصره ای بیفزود که تاریخ از این پس عظمت آن را ثبت خواهد کرد و آن هم تافتگی فقه جواهری با زمان و مکان است. امام دربارۀ مساله زمان و مکان در فقه تاکیدی بلیغ داشت.
گفتار اول جاودانگی احکام و پویایی فقه
(1 ـ 1) جامعۀ متحول، فقه متحول
زمان و مکان، در همه چیز و از همه مهمتر، در افراد و جوامع بشری تاثیر می گذارند. جامعه، در این تاثیرپذیری، دستخوش تحول می گردد و هرگز رنگ سکون و ثبات را به خود نمی پذیرد:
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
دگرگونیها یک قانون محکم و مسلّم جامعه شناختی است که جامعه شناسان دربارۀ آن کوچکترین اختلافی ندارند، و این دگرگونی و پویایی را مایۀ رشد و تکامل بشر می دانند.
جامعۀ پویا با هر آنچه بدان پیوند دارد در کنش و واکنش متقابل هستند، و هرگاه جلو پویایی طبیعی چیزی در جوامع بشری سد شود، دچار سستی و بیماری و سرانجام به مرگ منتهی می گردد. جامعۀ متحوّل، همچنین فقهی متحوّل می خواهد. به عبارت دیگر، فقه قانونِ حاکم جوامع در هر زمان و مکان است و لاجرم باید متحرک باشد و جاده های پویایی را بپیماید. و هرگاه کسی یا
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 156
کسانی با هر نیرویی و به هر انگیزه ای بخواهند در برابر پویایی آن مقاومت کنند، خود و جامعه را در برابر مشکلات لاینحلّی قرار داده اند که در برابر تحوّل طبیعی مسائل تاب مقاومت خود را از دست خواهند داد و دیر یا زود از میان خواهند رفت.
فقه، که نقش بسیار ارجمندی را در زندگی ما ایفا می کند، اگر با نبض جامعه، دمسازی و هماهنگی پیدا نکند و با زمان و مکان همراه و همسو نشود، نمی تواند مسائل مهم جامعه را سامان بخشد، و نبض پرشتاب جامعه را در دست گیرد. در نتیجه در همسنجی با دیگر علوم آسیب پذیرتر خواهد بود و روند فراگیر آن به کندی و درنگ خواهد انجامید.
(2 ـ 1) پویایی فقه سنتی
بعضی پنداشته اند فقه سنتی نمی تواند پویا باشد و از این رو آن را قسیم فقه پویا قلمداد می کنند و می گویند فقه فقهای بزرگ شیعه پویایی و تحرّک نداشته است!
ناروا سخنی است که گاه و بیگاه، از زبان این و آن شنیده می شود، و هرگز این قابل قبول نیست، چرا که تاریخ فقه ما چنین نظریه ای را مردود می شمارد. فقه سنتی همواره از پویایی برخوردار بوده است. نگارنده در کتاب «مبادی فقه و اصول» پویایی فقه را برای دانش پژوهان شرح داده ام که به اختصار به یادکرد آن می پردازم: «زمان، فقه را به جهش و جنبش وامی دارد، از صدوقین، به قدیمین می کشاند، و از آن دو به شیخین (شیخ مفید و شیخ طوسی) و از آنان به ابن ادریس، و ابن زهره، و سپس به محقّق و علامه، و سرانجام به شهیدین که مکتبهای فقهی آنان از یکدیگر متفاوت بوده و هر یک برای خود ویژگیهایی داشته است و خلاصه، عنصر اصلی فقه آنان پویایی و تحرّک بوده، و جَهِش و خیزش داشته، و این در خورِ اهمیت فراوانی است که راه ما و آیندگان را
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 157
ترسیم می کند و الگو و سرمشق همۀ دست اندرکاران فقه قرار می گیرد...»
بعضی دیگر می پندارند که اگر فقه، پویا شود حلال دین حرام، و حرام آن حلال می گردد. این حلال و حرام کردنها را نصوص معتبر، نمی پذیرند و در رد و ابطال آن احادیثی از معصومان وارد شده است: «حلال محمدٍ (ص) حلال الی یوم القیمه، و حرامه حرام الی یوم القیمه.»
این نظریه نیز بر پایۀ استواری تکیه ندارد، پویایی فقه باعث حرام شدن حلال و حلال شدن حرام نخواهد شد. به نظر می رسد که برای رفع و دفع این گونه توهّمات بی اساس دربارۀ «زمان و مکان» و پویایی فقه درنگی کوتاه داشته باشیم:
(3 ـ 1) منظور از زمان و مکان در فقه
منظور از زمان و مکان بحث از گذشت شب و روز و ماه و سال یا بحث از ماهیت فلسفی آنها نیست، چرا که به فقه و اجتهاد ربطی ندارد. غرض فقیه از طرح این مساله چیز دیگری است. به نظر مجتهد، زمان و مکان دو ظرفی هستند که جوامع انسانی را فرا گرفته اند و اوضاع خاص طبیعی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هر جامعه و پیشرفتهای علم و صنعت و سنتهای حاکم بر هر جامعه در هر دوره باید مورد عنایت خاص فقیه باشد تا در پرتو آن ذهن فقیه بارور گردد تا فتاوی او به صورت قوانینی کارساز و مشکل گشا جامعه را به سوی ترقی و تعالی سوق دهد.
در کتاب «مبادی فقه و اصول» گفته ام: «مراد از زمان، گذشت دقایق و ساعات، روز و شب، و فصل و سال نیست، بلکه مراد، تحوّلی است که در جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی، در مقطعی از زمان تحت تاثیر عواملی، در فقه راه یافته، یا می یابد، و اثر چشمگیری به جای گذاشته، یا می گذارد و مردم را به راه نوی رهنمون گردیده، یا می گردد، و انگیزۀ اصلی این دگرگونی و پویایی در فقه این است که پرسشی، پاسخ مناسب خود را دریافت دارد، مشکلی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 158
از سر راه برداشته شود، نیازی، برطرف گردد، راه پیشرفت جامعه، به بن بست نیفتد و در نتیجه فقه غنی و پرمایه ما همچنان به عنوان یک قانون ایده آل، آینده نگر و پیشتاز همواره نبض جامعه را در دست داشته باشد و آن را به سوی تمدّنی که شتابان به پیش می تازد، راهنمایی کند.
مکان نیز در پویایی فقه نقش مهمی را بازی می کند. مکان، زیستگاه انسانهاست، بدون شک این محیط، همواره در تطور فقه اثری شگرف داشته است. محیط جامعه های انسانی را در خود فرا گرفته است؛ از مراکز طبیعی، اجتماعی، فرهنگی گرفته تا مراکز علمی، اقتصادی و سیاسی.
همۀ این مراکز اثری شگرف، در تحوّل فقه داشته اند، و خواهند داشت و هیچ کس با هیچ نیرویی نمی تواند تاثیر آن را نادیده گیرد. بر همین بنیاد، فقه مدینه، تحت تاثیر خاستگاه خود، رنگ ویژه ای دارد، ولی هنگامی که همان احکام فقهی به عراق، و کوفه منتقل می گردد رنگ می بازد و رنگ دیگری به خود می پذیرد، چنان که وقتی فقه شیعه از قم ـ مرکز محدثان بزرگ ـ به بغداد انتقال یافت، در محیط جدید، با چهارچوب نو و تمدّنی دیگر، فرهنگی دیگر، آداب و عادات و عرفیاتی دیگر، و سرانجام نیازها و خواسته هایی دیگر، رنگی دیگرگونه به خود گرفت، و این امری است کاملاً طبیعی، و محلّی برای انکار آن نیست.
(4 ـ 1) قوانین و طبیعت انسان
استاد محمدجواد مغنیه دربارۀ پویایی فقه نوشتاری ارجمند دارد، نخست پای سخن ارزشمند او می نشینیم، و آن گاه نگارنده نظر خود را برای آگاهی دانشوران و نقد و نظر فضلا و اهل تحقیق می نگارد.
استاد مغنیه در مقولۀ «قوانین و طبیعت انسان» می گوید:
از مسائلی که اخیراً شایع شده و بر سر زبانها افتاده، این است که می گویند
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 159
قوانین و احکام، باید با گذشت زمان تغییر کند، و بعضی از علمای اهل سنّت می گویند: شایسته است در احکام اسلامی تعدیل، و تبدیل راه یابد!
این سخن اگر بطور مطلق گفته آید، مخدوش و نادرست است، ولی هرگاه قائل به تفصیل شویم؛ بعضی را پویا، و برخی را ثابت بدانیم منطق سلیم، آن را به خوبی درک می کند و به آسانی می پذیرد.
تفصیل بدین معنی که قوانین شرع اقدس دارای انواعی است؛ بعضی از احکام و قوانین با نهاد انسان، کمال سازگاری دارد، و هماهنگ با سرشت انسان قانونگذاری شده است؛ یعنی آنچه موجب جعل و وضع «حکم» شده، فقط و فقط طبیعت انسان، و انسانیّت اوست، از آن جهت که انسان است، و نه ویژگی دیگری؛ مثل شرقی یا غربی بودن، ایرانی یا عرب بودن و... مثل این قانون: که بار تکلیف از دوش سه کس برداشته شده است: اول، کودک تا بالغ گردد. دوم، دیوانه تا هوشیار شود. سوم، خفته تا آنکه بیدار شود. و مثل این قاعده: آوردن بینه به عهدۀ «مدعی» است و سوگند خوردن بر دوش «منکر».
همچنین این واقعیت که خدا هیچ کس را جز به اندازۀ توان او تکلیف نمی کند. و یا: الصلح خیر. همچنین: «الناس فی سعة ما لایعلمون؛ مردم در آنچه نمی دانند در گشایش هستند.» (و تکلیفی برای آنان نیست) و یا: «لاضرر و لاضرار؛ در احکام اسلام، ضرر و زیانی نیست». و احکام زیانبخش از اسلام نیست، و مثل «اقرار العقلاء علی انفسهم جائز؛ اعتراف خردمندان بر ضرر خودشان، نافذ است». و بسیاری از این قبیل قواعد و قوانین و احکام چون حرمت قتل، سرقت، غِشّ، کذب، خیانت و نیز وجوب عدل، صدق، امانت و جز این ها از مبادی و قوانین شرع انور.
این گونه قوانین، و مانند اینها محال است، دستخوش تحوّل و دگرگونی شوند، یا جائی برای اجتهاد و اظهارنظرهای [جدید] در آنها وجود داشته باشد، گر چه قرنهای متمادی نیز بر انسان و بر آنها بگذرد، زیرا به طبیعت انسان و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 160
ویژگیهای ذات او بستگی دارد، و مانند قواعد مسلّم و غیرقابل تغییر برخی از علوم است و مثل آن است که گفته شود: جسم در پرتو حرارت، منبسط می شود، جسم به حیّز نیاز دارد، جسم دارای سه بعد؛ طول و عرض و عمق است.
همان گونه که این قواعد فیزیکی دگرگون شدنی نیستند؛ آن قوانین شرعی نیز تغییر نمی پذیرند تا روز رستاخیز، مگر آنکه ماهیّت انسان، ماهیّتی دیگر شود.
استاد مغنیه، در ادامۀ مقال سخنی از دکتر طه حسین فرایاد می آورد و می گوید: «من به یاد گفتۀ نویسندۀ اندیشمند و روشن ضمیر، دکتر طه حسین افتادم که در کتاب «قادة الفکر» آنجا که از ارسطو، فیلسوف شهیر یونان سخن می گوید، آورده است: در منطق، برای رهبری عقل انسان در کاویدن و اندیشیدن، قوانینی ثابت، و تغییرناپذیر وجود دارد که با طبیعت انسان، تنها از هت انسانیت انسان، هماهنگ است؛ نه از آن جهت که حادث است یا قدیم، شرقی است، یا غربی. گاه عقل انسان تحول و تکامل می یابد، و در یکی از مراحل کنجکاوی و پژوهش، سخت تحت تاثیر قرار می گیرد، و در هنگامی دیگر این تاثیرپذیری در او پدیدار نمی شود، و در تمام این حالات، آنچه دستخوش تحول و دگرگونی نمی شود (برخی از) قواعد منطق است؛ مثلاً چه تطوری می تواند در عقل رخ دهد که این قانون اجتماعی ارسطو را دگرگون سازد که: هر حکومت با هر نظامی که باشد، هنگامی که با روح مردم و منافع آنان هماهنگی داشته باشد، پسندیده است. و چه تفکری قادر است، این قانون اخلاقی ارسطو را تغییر دهد که: زیاده روی کردن و تنگ گرفتن، ناشایست است، و اعتدال و اقتصاد در امور، بسزا.
هرگاه این قانونهای اخلاقی که با روح مردم همسویی و دمسازی دارند، پایدار و ثابت بمانند، سزاوارتر آن است که قانونهای شرعی الهی که بر محور
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 161
مصالح طبیعی انسان، و در جمیع زمانها و مکانها قانونگذاری شده تغییر ناپذیر باشند.
این نوع از قوانین شرعی اسلامی با نهاد و فطرت بشری هماهنگ است، ولی نوع دیگری وجود دارد که به پیوند با ماهیّت انسانی قانونگذاری نشده است، و در نتیجه، سرنوشتی دیگر برای آن رقم می خورد... در سخن زیر، نیک بیندیشید که استاد مغنیه آن را با اندیشمندان اسلامی و پاسداران فقه، با خلوص و صداقت در میان گذاشته و تحت عنوان «قوانین شرع و زمان و مکان» به بررسی نشسته است:
(5 ـ 1) قوانین و طبیعت جوامع
برخی قانونها در شرع اسلام با ماهیّت و طبیعت انسان پیوند نخورده است، بلکه ویژگیهای جامعۀ خاصی که انسان در آن زندگی می کند موجب قانونگذاری آنها شده است، و به گونه ای است که قانون پیوندی استوار و ناگسستنی با آن جامعۀ خاص دارد، و در این صورت بی گمان آن قانون، بر محور رابطه با آن جامعۀ خاص می چرخد، و هرگاه آن جامعه، خصوصیت خود را از دست بدهد و دستخوش تحوّل گردد، قانون آن، وضع و حال دیگری پیدا می کند و دگرگونی و پویایی در آن راه می یابد؛ به این معنی که قانون جدیدی هماهنگ با جامعۀ جدید جای آن را خواهد گرفت.
مواردی که قانون آن دارای این ویژگی است، کم نیست و اگر پویایی در آن راه نیابد انسان را به عصر تمدن و تکامل رهبری نخواهد کرد. یکی از نمونه های روشن، این حدیث شریف نبوی است که رسول خدا (ص) فرمود: «اذا اختلفتم فی الطریق فاجعلوه سبع اذرع». و حدیث شریف دیگری به همین مضمون از امام صادق (ع) که فرمود: «حدّ الطریق، سبع اذرع.» که عرض جاده ها و راهها را هفت ذراع معین و مقرّر فرموده اند. و روشن است که احکام مربوط به تعیین
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 162
و تحدید راهها و جاده ها و خیابانها و کوچه ها با زندگی ساده و محدود آن روزگاران هماهنگی داشته و به گستردگی بیش از آن نیازی نبوده است.
ولی امروزه که ماشینهای گوناگون جای چهارپایان بارکش، و مرکبهای سواری آن روز را گرفته، و آسمان خراشهای غول پیکر و شگفت انگیز بر روی ویرانۀ کوخها، سر به فلک کشیده اند و جامعۀ امروز ما به آنها سخت نیازمند است، تعیین پهنای راهها به آن صورت که در احادیث معصومان ـ علیهم السلام ـ آمده است محملی ندارد و اگر کارشناسان و مهندسان امروز نظر بدهند که پهنای خیابان و جاده نباید از شصت یا هفتاد متر کمتر باشد، آیا فقه را دگرگون کرده و حرامی را حلال نموده اند. همه می دانند که هیچ مسلمان متعهد و پرهیزگاری آن مهندسان را تخطئه و تکفیر نمی کند، و نظر آنان را خلاف شرع و حرام نمی شمارد.
این تعصبهای ناروا و واپسگرایهای عامیانه اگر خدای نخواسته در میان مردم باشد اصل دین را به کلّی نابود خواهد کرد، و برای هیچ کس قابل تحمل نیست، زیرا فرض بر این است که آن نص شریف، به همان جامعۀ سادۀ آن روز مربوط بوده و به جامعۀ پیشرفتۀ امروز ما ربطی ندارد، و برای راههائی که ما امروز به آنها نیازمندیم نصّی وجود ندارد و در این صورت باید به شیوۀ عرف عقلا تن در داد، و بر پایۀ نیاز ـ هر چه باشد ـ اقدام کرد.
قوانین مربوط به سبق و رمایه و بحث از اسب و الاغ و فیل و احکام جنگ و بحث از نیزه و شمشیر، و احکام بردگان و کنیزکان و غلامان، و اینکه در فقه آمده است که انسانی را بندۀ خود گردانند و با آن تجارت کنند و بخرند و بفروشند، همه از این نوعند.
استاد مغنیه، دربارۀ خرید و فروش عبید و اِماء می گوید: دانایان گویند: جوامع آن روز اقتضای آن را داشت چنانکه جامعۀ امروز ساخت کارخانه های بزرگ و بنیاد صنایع سنگین و سبک و کارگاههای بزرگ و کوچک را خواستار و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 163
دست اندرکار است.
این ترجمۀ بخشی از سخنان آن دانشمند دلسوز بود که برای اهمیت آن به عرض پژوهشگران فقه رسید. امید است راهگشا گردد، و بسیاری از مشکلات را برطرف سازد.
اینک که نظر آن استاد فقید، در این زمینه به پایان رسید. نگارنده نیز در زمینه «قوانین اسلام در قلمرو حکم عقل و حکم نقل» نظری دارد که بدان خواهیم پرداخت.
گفتار دوّم بناءات عقلایی و احکام عرفی
(1 ـ 2) قوانین اسلام در قلمرو حکم عقل
آنچه استاد مغنیه، در زمینۀ پویایی بخشی از احکام فقه فرمود، هر چند سخنانی متین و بسزا بود و بر پایۀ محکمی استوار شده بود، ولی از آن دقیقتر و نتیجه بخش تر این است که ارزش مدرکات عقلی و حدود آن را دربارۀ مسائل دینی، بطور کلّی و مباحث فقهی، بطور خاص از صافی بحث و دقت نظر عبور دهیم؛ با این باور که اگر عقل را در فقه راهی باشد، بی گمان، پویایی نیز در فقه وجود خواهد داشت. و صاحب تفکری را اجازت انکار نیست، و اگر راه عقل به سوی فقه بسته باشد، جز تعبد و تسلیم و ثبات، چاره ای نیست. این کلید فهم بسیاری از مسائل فقهی است، از این رو پژوهشگران را به دقت کردن و اندیشیدن در آن فرا می خوانم.
هر پژوهنده ای که با مآخذ احکام اسلامی، و مباحث فقهی، و کلامی در اصول دین و فروع آن سروکار دارد، و در آنها به تحقیق و کَندوکاو می پردازد، به روشنی در می یابد که چهار گونه حکم، اعم از عقلی و نقلی در نصوص اسلامی (آیات و روایات) وجود دارند: احکام اصول عقاید؛ احکام فروع
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 164
دین؛احکام اخلاقی و احکام عرفی که هر یک برای خود ویژگیهایی دارد و باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد:
1 ـ احکام اصول عقاید: اصول عقاید از توحید گرفته تا نبوت و معاد و غیر آن در قلمرو حکم عقل قرار دارند، و باید در پرتو اندیشه و تعقّل و به کمک دلیل عقلی به تحصیل آنها همت گماشت. شرع مقدس از آغاز نمی تواند دربارۀ آنها حکمی صادر کند، چرا که به «دور» و برخی توالی فاسد دیگر منجر خواهد شد. اگر قرآن و سنّت دربارۀ آفریدگار جهان و یگانگی او و سایر صفات کمال و جلال او، و نیز دربارۀ دیگر اصول عقاید؛ مانند نبوّت پیغمبران و معاد سخن گفته، و احکامی را بیان فرموده اند، بدون شک، احکام ارشادی هستند و نه مولوی که ما را به سوی تعقل و تفکر و بهره گیری از عقل و ادلّۀ عقلی فرا می خوانند.
از سویی، ضرورت ایمان به اصول عقاید قابل انکار نیست، و از دیگر سو، به حکم عقل، این احکام همواره ثابت و بدون تغییر خواهند ماند، و هرگز دستخوش پویایی و دگرگونی نخواهندشد، چرا که دربارۀ حقایقی است که همیشه کامل و ثابت و غیرقابل تحوّل و تکامل هستند.
2 ـ احکام فروع دین: از جمله؛ نماز و روزه و زکات و حج و غیر آن است که احکام تعبّدی و عبادی اسلام نامیده شده اند، و التزام به آنها بر همه لازم است.
فقط فروع دین در قلمرو ادلّۀ نقلی قرار دارد و چون احکام اصول عقائد، ثابت هستند کسی حق ندارد کوچکترین تغیر و تبدّلی در آنها به وجود آورد. و هرگاه کسی یکی از ضروریات آن و این احکام را منکر گردد، مستلزم انکار پیغمبر (ص) و تکذیب اوست و محکوم به ارتداد خواهد شد.
3 ـ احکام اخلاقی: که در قرآن و سنّت دربارۀ آنها بسیار سخن رفته و همۀ مسلمانان به رعایت آنها توصیه شده اند.
این سه نوع از احکام ماهیّت اسلام و حقیقت دین را تشکیل می دهند و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 165
حدیث شریف حلال محمد (ص) حلال الی یوم القیمه... به این احکام نظر دارد که پویایی در آنها موجب مسخ و نسخ آنها می شود.
4 ـ احکام عرفی و بنای عقلایی: که قبل از اسلام و از روزی که مردم برای خود جامعه و جمعیت تشکیل داده اند وجود داشته و همواره در سیر تحول جوامع بشری به صورتی متحوّل و پویا وجود خواهند داشت.
(2 ـ 2) دلیل عقل
شارع مقدس دربارۀ سُنَن و اعراف، احکام مولوی ندارد و هرگاه در این زمینه احکامی به صورت امرونهی و غیر آن آمده باشد، احکام ارشادی هستند که ما را به حکم عقل راهنمایی می کنند. بیع و شراء، اجاره، مصالحه، مزارعه، مساقات، مضاربه، و بطور کلی همۀ معاملات و مبادلات جزو این دسته از احکام شمرده می شوند. اسلام، آنها را اختراع و تشریع نفرموده و دربارۀ آنها حکمی مولوی صادر نکرده است، و هر چه آورده است، جنبۀ ارشادی دارد که عقل خود به آنها پی برده بود. تنها وظیفۀ پیغمبر در برابر اعراف و سنن عقلایی این بود که بر بنای عقلا، اشراف و مراقبت داشته باشد، و هرگاه خلل و نقصی در آن وجود داشته باشد، از گسترش آن مانع شود.
از مجموع آنچه گفته آمد به دست می آید که زمان و مکان که خود پویا هستند، تحول آفرین نیز هستند، و این احکام عرفی و بنای عقلایی است که در تیررس زمان و کان قرار می گیرد و گرنه در اصول و فروع و اخلاقیات، زمان و مکان را چندان فعّال و موثّر نمی یابیم.
خلاصه اینکه اگر کسی به صورت یک قضیۀ موجبه کلیّه بگوید: جمیع قوانین و احکام اسلامی با انواع گوناگون آنها پس از گذشت زمان دستخوش تحوّل و دگرش می شوند، به صواب نزدیک نیست، چرا که برخی از احکام اسلامی، با ابدیّت پیوند خورده و جاودانگی آن خدیشه پذیر نیست. در مقابل،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 166
اگر کسی اظهارنظر کند، که همۀ احکام باید برای همیشه ـ تا روز رستاخیز ـ ثابت و پابرجا بمانند و کوچکترین تحرک و دگردیسی در آنها راه نیابد، ولو زمان و مکان و ظروف و احوال و ملابسات و شرایط آنها تغییر کند! این نیز ناصواب است و باور نتوان کرد. و بر پایۀ آنچه دربارۀ انواع گوناگون احکام اسلامی گفته شد عقیدۀ صواب این است که هر یک از آن دو نظر فی الجمله و به صورت قضیه موجبۀ جزییه صحیح و صادق است.
بنابراین، آنچه از قوانین و احکام که به جوامع و علوم و صنایع و معاوضات و مبادلات و معاملات و پاره ای از احکام (این احکام قسیمی است برای عقد و ایقاع و حکم عبادی مربوط می شوند) که با گذشت زمان، در طول تاریخ بر یک شکل و وضع و حال باقی نمی مانند، با مرور زمان، دگرگون شدن جوامع پیشرفت تکنیک و تکامل علوم بی شک دستخوش دگرگونی می شوند.
در این نوع از احکام برای مجتهدی که به جامعۀ خود مدیون است، میدان پهناور و گسترده ای قرار دارد که جولانگاه فتاوی مفید و کارساز او خواهد بود. قانونی که کشور را در راه پیشرفت شتابان آن هدایت کند و مایۀ سرفرازی فقه گردد.
(1 ـ 2 ـ 2) پویایی فقه و عمل به دلیل عقل
اینک که دانستیم عرف عقلا؛ یعنی احکام عرفی فقه تحول پذیر هستند، خواهیم دریافت که توجه و عنایت خاص امام راحل ـ رضوان الله تعالی علیه ـ به نقش زمان و مکان در فقه بیشتر متوجه «احکام عرفی» است، اگر چه مسالۀ زمان و مکان در نصوص و ادلّه فقه بطور کلّی نیز بی اثر نیست، زیرا همه می دانند که بسیاری از موضوعات و متعلقات احکام فقهی تحت تاثیر زمان و مکان دگرگونی پیدا می کنند؛ به ین معنی که خود حکم، ثابت و لایتغیر است، ولی موضوع حکم یا متعلق حکم دستخوش تغیّر و تبدل می شود. چنانکه از سبق و رمایه و آمادگی برای جهاد که نصوص بر پایۀ عرف زمان به گونه ای از آن نام برده اند،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 167
فقها براساس عرف امروز برداشت دیگری از آن دارند. ولی به هر حال آنچه در اینجا اهمیت فزاینده ای پیدا می کند عرف و بنای عقلایی است که در جاهای دیگری، نگارنده با مسامحۀ، «زمان و مکان» را تعبیر دیگری از «عرف و سنّت عقلا» دانسته ست. مناسبت، اقتضا می کند که بگوییم «دلیل عقل» نیز که خود دلیل مستقلی است و از مآخذ مسلّم چهارگانۀ قانونگذاری اسلامی شمرده شده، فقه را به سوی پویایی رهبری می کند و تاسف من از این است که فقها در فقه بارور و جاودانی، کمتر بدان توجه کرده اند یا بهتر بگوییم به آن هیچ توجهی نکرده اند. حال آنکه پویایی فقه در سایۀ عمل به دلیل عقل، و عرف عقلا میسّر می گردد، و اگر آن دو را از فقه بگیرند، فقه را خلع سلاح کرده اند، و رکود و جمود را بر آن تحمیل نموده اند، و پر روشن است که قانون راکد و غیر قابل انعطاف، عمر درازی نمی تواند داشته باشد، این قانون برای جامعه و رهبری آن است، و با پویایی جامعه باید بتواند خود را پویا نگهدارد تا بر مشکلات جامعه فایق آید و این مسالۀ پیچیده و غامضی نیست که در مورد آن اختلافی صورت گیرد.
باری در مواردی که از کتاب و سنّت و اجماع، نتوانیم قانونی را بیرون بیاوریم، این عقل است که مستقلاً و بدون تکیه کردن به ادلّۀ دیگر، پا به میدان قانونگذاری می نهد و با قدرت تمام به وضع و جعل و استنباط احکام مبادرت می ورزد که جامعه را از کمبود، و خلا قانون و در نتیجه، از بلاتکلیفی و سردرگمی، یا گرایش به سوی قوانین بیگانگان نجات بخشد، پیروی از قوانین بیگانه، افتادن در دامان استعمارِ ابرقدرتان است که هیچ مسلمانی بدان راضی نیست که: «ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلاً.»
دلیل عقل، در فراخورد این مقال نیست و خود بحث مستقلی می طلبد، ولی آنچه کمتر دربارۀ آن سخن گفته شده و با مسالۀ زمان و مکان پیوندی استوار برقرار کرده است بنا و عرف عقلایی است که اینک بطور فشرده
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 168
در این زمینه سخنی خواهیم داشت:
(3 ـ 2) عرف
(1 ـ 3 ـ 2) عرف و ارزش فقهی آن
عرف را انواع گوناگونی است که مهمترین آنها عرف صحیح و عرف فاسد، و از آن میان آنچه مورد توجّه حقوقدانان است، عرف صحیح عقلایی است که واضعان قوانین وضعی، و پژوهشگران حقوق اسلامی با آن سروکار دارند، و در وضع قوانین، با استنباط حکم از آن بهره مند می شوند. متاخران، عرف عقلا را در بیشتر جاها «بنای عقلا» یا «طریقۀ عقلا» می نامند.
آقای حکیم عرف عقلا را این گونه تعریف می کند: عرف صحیح، راه و روشی است که در میان مردم و در نفوس آنان در پرتو راهنمایی عقل و اندیشه، استقرار پیدا می کند، و رایج می گردد، و طبایع مردم آن را می پذیرند، و هرگاه با قانون شرع مخالفتی نداشته باشد معتبر (و حجّت) است؛ مثلاً شیربها دادن در ازدواج، یا هدیه و تحفه (کادو) که در خواستگاری برای دختر می فرستند که جزو مهریه به حساب نمی آید و نیز بیع معاطات (دادوستد بدون صیغه)، و عقود جدیدی که ربوی نباشند (چون عقد بیمه). و سپس می افزاید: به عبارت دیگر، آنچه در میان مردم متداول می گردد، و با نصّ شرعی مخالفت ندارد، و مصلحتی را از میان نمی برد، و مفسده ای به بار نمی آورد، «عرف» نامیده می شود، مثل اینکه در میان مردم متداول و متعارف است که لفظ را بر معنی عرفی آن (نه معنی لغوی) حمل می کنند، و چیزهایی از اشیای منقول را وقف می نمایند، و (در بعضی جاها) بخشی از مهریۀ زندگی را به هنگام ازدواج، نقداً می پردازند، و بخشی دیگر را پس از مدّتی...»
سید محمدباقر صدر می گوید: عرف، میل و گرایش عمومی انسان است؛ چه دیندار، و چه بی دین به امری از امور، در جهتی معیّن که با شرع، مخالفتی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 169
نداشته باشد. خلاصه اینکه عرف عبارت است از: روش عمومی مردم که از مصلحت اندیشی سرچشمه گرفته و برای حفظ فرد و جامعه سامان یافته باشد؛ چه در محاورات، یا معاملات، و چه سایر روابط اجتماعی، و در صورتی معتبر است که برخوردی با شرع پیدا نکند، و در این موقع، عرف صحیح و پسندیده ای است، مثل اینکه هر نادانی برای کسب آگاهی به دانا رجوع می کند، و هر بیماری برای معالجه، و به دست آوردن سلامت نزد پزشک می رود. مردم، این راه و روشها را برای حفظ نظم، و بقای جامعۀ خود لازم، و ضروری می دانند...»
شیوه های قولی و عملی رایج در میان مردم، بر پایۀ اغراض گوناگونی پدید می آیند و متداول می شوند، و این درست نیست که همۀ آنها را در زمرۀ عرف صحیح و معتبر قلمداد کنیم و من مکرّر گفته و نوشته ام که عرفی، صحیح است و مورد توجه که از مبدا عقلایی پدید آمده و بر پایۀ نیازی از نیازهای اصلی و ضروری جامعه شیوع پیدا کرده و ماندگار شده، و طبع سلیم آن را بپذیرد و به سودمندی آن باور داشته باشد.
چگونگی عرفهای عقلایی در هر جامعه ای به میزان پیشرفت جامعه، و افزایش آگاهیهای اجتماعی، فکری، و حقوقی و قانونی آنان همبسته است، و با تحوّل جوامع، خود به خود دستخوش تحوّل می شوند و این مزیّت بزرگی برای عرف عقلاست که هرگز از حریم جامعه دور نمی شود، و دچار گوشه نشینی نمی گردد و این ویژگی عرف است که هرگاه به درد جامعه نخورد، جای خود را به عرفی دیگر واگذار می کند که با زمان و مکان سازگاری داشته باشد.
شارع مقدس در آیه ای که پس از این بدان خواهیم پرداخت، پیروی کردن از عرف را دستور داده و خود پیغمبر (ص) نیز با عرف معقول و صحیح جاهلیت زمان خود، ساخته، گاه آن را تایید کرده و گاه با سکوت، که در اینجا نشانه ای از
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 170
تایید و امضاست ـ از کنار آن گذشته است. پس پسندیده نیست که ما در برابر عرف صحیح، مقاومت کنیم و ارزشی برای آن قائل نشویم، گو اینکه عرف به قدری قدرتمند است که در هر جنگی پیروز خواهد شد و حریف را شکست خواهد داد!
مجادله با عرف صحیح عقلایی، غلط و اشتباه است، و جدال با عرف عقلا برخلاف عقل، و شرع است، و جز شکست و ناکامی فرجامی ندارد. ما باید در وهلۀ نخست، آن چنان به اهمیّت فزاینده، و قدرت خیره کنندۀ عرف عُقلا آگاهی پیدا کنیم که به فکر مبارزۀ با آن نیفتیم. عرف صحیح که به رهبری عقل و مصلحت در میان عامۀ مردم ریشه دوانیده، با تار و پود وجود آنان در هم تافته، و با زندگی آنان پیوندی بس استوار برقرار کرده و از آن بالاتر طبیعت ثانوی انسانها شده است، مگر می شود با طبیعت چیزی جنگید و پیروزی را به دست آورد؟!
اگر قانونگذاری ـ بر فرض محال ـ در برابر عرفهای صحیح عقلایی جبهه گیری کند، کاری از پیش نخواهد برد، و از پیروزی بهره ای نخواهد داشت. شارع مقدس نیز آیین جاوید خود را نیاورده است که با همۀ سنتهای رایج بستیزد و همه را از بیخ و بُن برافکند. هیچ دینی چنین ادّعایی ندارد و معقول هم نیست که شارع با کارهای معقول سر جنگ داشته باشد. او برای نبرد با بدیها، بد آموزیها و پلیدیها و تباهیها آمده است، و اگر عرفی بر پایۀ نیازها، مصلحتها و ضرورتهای عقلایی پا گرفته باشد، چرا ناپسند باشد، و چرا شارع، با آن به جدال و ستیزه بپردازد؟!
بدین جهت است که اکثر احکام، و قوانین اسلامی، امضایی هستند، نه تاسیسی. عظمت اسلام، و جاودانگی آن در همین خصیصه نهفته است که با خوبیهای جامعه ستیزه ای ندارد، بلکه آنها را تایید و ترویج می کند. شک نیست که وقتی عرفی از منشایی غیر عقلانی در میان مردم رواج یابد، شارع مقدس ساکت نخواهد نشست، و به هر وسیلۀ ممکن با آن برخورد خواهد کرد. فرایند
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 171
این عمل آن است که عرفهای سالم، در هر زمان و مکانی باشند، از نظر شارع معتبر و حجّت هستند. در این باره به دلیل دیگری نیاز نیست، ولی در عین حال به دیگر ادلّه حجیّت آن توجه کنید:
(2 ـ 3 ـ 2) ادلّۀ حجیت عرف
اهل سنّت، بویژه حنفیه و مالکیه، «عرف» را مستقلاً یک دلیل فقهی می شناسند، و آن را در ردیف کتاب و سنت و اجماع و قیاس قلمداد می کنند، و برای آن اهمیت بسزایی قائل هستند، دلیل آنان بر حجیّت عرف، کتاب و سنت، و قواعدی است اصطیادی که از روایات گرفته اند.
از کتاب، به آیۀ 199 سورۀ اعراف، استناد می کنند. در آن سوره آمده است: «خذ العفو، و امر بالعرف، و اعرض عن الجاهلین».
در این آیه به پیغمبر اکرم (ص) دستور داده شده است که به عرف، امر کند، و مردم را به تبعیّت از آن فرمان دهد.
اهل سنّت گویند: این همان عرف و سُنَنی است که عقلا در میان خود برای حفظ جامعه و نظام آن متداول کرده اند. فقهای شیعه اگر چه به این آیۀ شریفه استناد نکرده اند، ولی در میان مفسران شیعه، همین تفسیر به چشم می خورد، و جا دارد که فقهای امامیه دربارۀ این آیه و برداشت از آن تجدیدنظر کنند.
طبرسی، در مجمع البیان در ذیل این آیه آورده است: عرف؛ یعنی معروف، و هر چیز پسندیده و شناخته شده (که خوبی و مصلحت آن را عُقلا درک کرده اند) و گویند: عرف، عبارت است از هر شیوه و خصلتی پسندیده که عقول مردم خوبی و درستی آن را تشخیص دهند، و نفوس مردم در پرتو آنها آرامش یابد. این معنی دوم دقیقاً همان سنّتها و عرفهای عقلایی است.
همو در جای دیگری از تفسیر خود می گوید: عرف هر چیزی است که عقل، یا شرع آن را نیکو داند و نزد عُقلا زشت و ناپسند نباشد. همین معنی را راغب اصفهانی در مفردات بیان کرده است و آن چیزی جز عرف اصطلاحی و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 172
بنای عقلایی نیست.
در تفسیر المیزان ذیل همین آیۀ شریفه آمده است: عرف، عبارت است از: سنّتها و سیره های خوب و زیبا (پسندیده) که در میان عُقلا متداول و رایج است....»
بطوری که از آیۀ شریفه (به عقیدۀ نگارنده) استفاده می شود: خدای تعالی به پیغمبرش (ص) دستور داده است که در پرتو بخشش، و آسانگیری با مردم رفتار کند، و در مسائل روزمرۀ زندگی، آنان را به تکالیف سخت ملزم نگرداند، بلکه آنان را به عرف، و پیروی از بنای عقلایی فرابخواند، که مردم به سهولت به آنها خو گرفته و شیوۀ عملی آنان شده است، و از جاهلان با آن سنن و عرفها دوری جویند.
اهل سنت به احادیثی نیز استناد کرده اند، از جمله این روایت صحیح که آن را از قول پیغمبر اکرم نقل کرده اند که فرمود: «انتم اعلم بامر دنیاکم.»، و امور دنیوی همان مراودات و مبادلات و معاملات و امثال آنهاست که در عرف مردم شایع است.
به علاوه آنان در این زمینه به قواعدی فقهی استناد کرده اند که آن را از مادۀ 45 به بعد «تحریر المجله» نقل می کنم: «المعروف عرفاً کالمنصوص نصّاً؛ المعروف عرفاً کالمشروط شرطاً؛ المعروف بین التجّار کالمعروف بالنص؛ التعیین بالعرف کالتقنین بالنص و العادة محکّمة.»
در تفاسیر امامیه چنانکه گفته شد به همین معنی تصریح شده است. در تفسیر مجمع البیان گوید: «العرف؛ یعنی المعروف، و قیل کلّ خصلة حمیدة، تعرف صوابها العقول، و تطمئن الیها النفوس.» و در جاهای دیگری از آن، به همین گونه عرف را تفسیر کرده است.
علامۀ طباطبایی، در تفسیر المیزان به گونه ای روشن تر و گویاتر عرف را به بنای عقلایی و سنن و عرفها تفسیر فرموده است و با توجه به این تفاسیر معتبر که
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 173
از اهل تشیع و تسنن نقل شد بعید نیست که ما هم عرف را یکی از مآخذ قانونگذاری بشناسیم، چنانکه عقل را برگزیده ایم، و اگر بدان باور ندارید باید آن را جزو تقریر معصوم تلقی کنیم که همه بدان اعتراف دارند، و در اینجا نکته ای است که باید به شرح آن مبادرت ورزم:
اگر مانند همۀ اصولیین شیعه، برای حجیّت عرف، شرطی را لازم شماریم، ـ و آن شرط ایناست که عرف در صورتی که عین آن به زمان معصوم (ع) برسد و در مرئی و منظر او قرار گیرد و ردع و منعی نشود، اعتبار پیدا می کند و حجّت است، و گرنه دلیلی بر حجیّت آن نیست. در این صورت، «عرف» را نیز مانند «دلیل انسداد»، عقیم ساخته و از کار انداخته ایم.
امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ تنها کسی است که راه خود را از سایر فقها جدا کرده اند، و با آنکه شرط مزبور را می پذیرند، ولی معنی گسترده تر و بهتری از آن دارند که چون به خاطر این برداشت محققانه از شرط مزبور، در واقع برای عرفها و بنای عقلایی اعادۀ حیثّیّت فرموده، و حجیّت آن را در هر زمان و مکان ممکن دانسته اند، لازم می داند که به تفصیل آن همّت گماریم. که این نکته خود به مسالۀ زمان و مکان در فقه رونق و شادابی بخشیده، و فقه را از بن بست نجات داده است. من فکر می کنم که هنوز فضلای حوزه، به این تحوّل بزرگی که به وسیلۀ امام راحل در فقه، راه یافته است، پی نبرده اند، و گرنه دیگر هیچ مانعی برای استنباط هر نوع حکم و تقنین هر گونه قانون که مورد نیاز جامعۀ انقلابی ماست، در پیش پای فقهای گرانقدر ما وجود ندارد، و باید پاسخ همۀ مسائل تاکنون داده شده باشد.
این نکته را از متن سخنرانی علمی خود در دانشگاه تهران که به وسیله دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم در مجلۀ نقد و نظر منتشر شده است نقل می کنم و فضلا و پژوهشگران را به تدبّر در آن فرامی خوانم، به امید اینکه روزی تمام عناصر لازم برای یک قانون مدرن ـ کامل در فقه ما حیات دیرین خود
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 174
را بازیابند، و همۀ قوانین را برای پیشبرد جامعه های جهان، بویژه جامعۀ انقلابی کشورمان در دسترس عموم مردم قرار دهند، در این صورت این دیگران هستند که باید به دریوزگی نزد ما آیند و فقه و حقوق ما را برای پیشرفت خود اقتباس کنند. به امید آن روز!
(3 ـ 2 ـ 2) تقریر معصوم، و نظر امام
مشهور اهل اصول، دربارۀ تقریر معصوم می گویند: هنگامی که مکلّف، فعلی را در حضور امام (ع) و زیرنظر او انجام داد، و معصوم در برابر آن فعل، لااقلّ سکوت کرد، این سکوت، دلیل رضا، تقریر، و امضای اوست.
اغلب، این حضور و شهود، و رویت معصوم را در یک محدودۀ تنگ و محدودی ملاحظه می کنند؛ یعنی می گویند: مراد همان جاست که معصوم، حضور فیزیکی دارد، و در آنجا نسبت به فعل کسی اشراف پیدا می کند، ولی باید پرسید آیا محدودۀ علم معصوم همین است که در مجلسی محدود حضور داشته باشند، و آیا احاطۀ علمی معصوم؛ مثل احاطۀ علمی ماست که فقط در این محدوده، خلاصه می شود. این جاست که برای درک احاطۀ علمی معصوم باید در حلقۀ درس و بحث امام خمینی ـ رضوان الله علیه ـ بنشینیم:
امام، در کتاب «رسالة الاجتهاد و التقلید» در مساله تقلید کردن از مجتهد که از کتاب و سنّت دلیل قابل قبولی بر آن وجود ندارد، و به حدیثِ «من کان من الفقهاء...» به خاطر ضعفش، هیچ کس تمسک نکرده است، به عرف و بنای عقلا تمسّک فرموده اند، و سیرۀ عقلا را بهترین، بلکه تنها دلیل جواز تقلید برشمرده اند و فرموده اند: چنین سیره ای در میان خردمندان جهان از مذهبی و غیر مذهبی، ـ و به تعبیر معظم له: «عقلاء بما هم عقلاء» ـ وجود دارد که هر کس چیزی را نمی داند، به دانا و خبیر مراجعه می کند، و فرق نمی کند که آن شخص مطلع و خبیر، یا آن شخص بی اطلاع و نادان، اسلامی باشد، مسیحی باشد، کنفسیوسی باشد، بودایی باشد، یا نباشد، در میان تمام عقلای جهان، قطع نظر
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 175
از هر ویژگی که داشته باشند، یک چنین سنّت و عرفی وجود دارد که هر جاهلی به عالم، رجوع می کند، و اغلب اهل اصول گفته اند، این عرف، و هر عرفی در صورتی دارای حجیّت و اعتبار می شود که به زمان معصوم (ع) بپیوندد؛ یعنی ثابت شود که عیناً همین عرفی که در زمان ما رایج است، در زمان معصوم نیز رایج و متداول بوده، تا در مرئی و منظر او قرار گرفته باشد، و معصوم، آن را ـ ردع و طَرد ـ یعنی جلوگیری نکرده باشد و چنین عرفی با این خصوصیت بسیار نادر است؛ اگر نگوییم اصلاً وجود ندارد. ـ به هر حال اثبات این خصوصیت، در نهایت اشکال است، و بدین گونه علمای بزرگ ما «عرف» را از اعتبار انداخته و آن را مورد بی مهری قرار داده اند، همان گونه که دلیل ـ «انسداد» را پس از یک حیات پربرکت از حیّز انتفاع انداختند، و مهر باطل بر جبین آن زدند!
برای رفع این اشکالات، و تجدید حیات «عرف» که مشکل گشای معجزآسایی برای احکام فقهی به شمار می رود، امام راحل فرموده است: پیغمبر اکرم و سایر معصومان ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ در زمان خودشان که بیش از دوازده، سیزده قرن از آن می گذرد، از همان هنگام به وضع فعلی ما و جوامع ما و جریانهایی که در آنها اتفاق می افتاد، آگاهی داشتند، و به همین دلیل دربارۀ آخرالزمان و مشکلات فراروی آن، بسیار با ما سخن گفته اند، و ما را از وقایع آن دوره های دور، آگاه ساخته اند، و به ما گفته اند: در آخرالزمان چنین و چنان می شود، و دشمنان و شیاطین چنین و چنان خواهند کرد.
بنابر آنچه گفته شد هر گاه این عرفها و بناها عقلایی زمانهای بعد تا روز قیامت که در جامعه ها استقرار پیدا می کنند، مورد رضا و تقریر معصوم نبودند، باید معصوم در زمان حضور خود به ما گوشزد می کرد، و ما را از پیروی آنها بر حذر می داشت؛ مثلاً اخطار می کردند که ای مومنان! مواظب باشید! سنتها و رسومی در آخرالزمان پدید می آیند که زیان بخش، و دین بر باد ده هستند باید از آنها احتراز کنید، ولی چنین ردع و منع و انذاری وجود ندارد که اگر داشت حتماً
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 176
به ما می رسید و آگاه می شدیم، و ما ندیدیم و نشنیدیم که این عرفهای رایج در بیان جامعه، و از جمله عرفِ رجوع جاهل به عالم را جلوگیری کرده باشند، و همین است امضا و تقریر معصوم درباره عرفِ رجوع جاهل به عالم و تقلید کردن از مجتهد (و هر عرفی دیگر).
لازم به یادآوری است که آنچه را امام خمینی، دربارۀ «عرف» و در مرئی و منظرِ امام (ع) بودن آن بیان داشته اند، فقط دربارۀ عرفیّت رجوع جاهل به عالم است، که در باب اجتهاد، و تقلید از مجتهد، چون بدان نیاز داشته اند بیان فرموده اند، زیرا در آنجا معظم له، بحث کرده اند از اینکه وقتی کسی حکم را نمی داند باید از کسی که حکم را می داند بپرسد، و از او پیروی و تقلید کند، به ایشان اشکال شده بود که این عرف زمان، (در مسالۀ رجوع جاهل به عالم) با عرف زمان معصوم، مغایرت دارد، و مثل هم نیستند، و امام بدان گونه که گفته شد، اشکال را در مورد این عرف رجوع جاهل به عالم برطرف ساختند.
اینک بر شماست که این مساله را تعمیم دهید و بگویید که روی همۀ عرفها و بناهای عقلایی، می توان این توجیه وجیه را داشت؛ یعنی اینکه بگوییم: این همه عرفها و سنّتهای عقلایی، که در همۀ جوامع گذشته و آینده، و اینک در جامعۀ ما و همه یا اکثر عقلا متداول است، از قبیل انواع معاملات و مبادلات از بیع و اجاره و شرکت و مضاربه و مزارعه و مساقات و رهن، و صلح، و داوری و غیره اگر موجب رضایت معصوم نبودند، باید مورد ردع و منع به صورتی که گذشت قرار می گرفتند، ولی چون از آنها جلوگیری نشده، ما دستمان باز است و هر کدام را طبق عرف رایج انجام دهیم، کار ناصوابی مرتکب نشده ایم، منتهای مطلب اینکه باید ثابت شود که آن عرفها عرف عقلاست که فکر نمی کنم کسی دربارۀ منشا عُقلایی آنها ـ که به عنوان نمونه و مثال ذکر شد ـ شکی داشته باشد.
عرفها و سنن عقلایی که بر پایۀ مصالح فردی و اجتماعی و نیازهای عمومی همۀ افراد و جوامع به وجود آمده اند، از آنجا که با مصالح و منافع همه سازگاری
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 177
داشته اند ماندگار شده اند، و در میان جامعه رسوخ پیدا کرده، پاگرفته و پایدار شده اند.
پی نوشت:
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» ـ جلد 3اجتهاد و زمان و مکان (3)( مجموعه مقالات)صفحه 178