کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)
انسان از دیدگاه امام خمینی(ره)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : صانعی، زینب

محل نشر : قم

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

انسان از دیدگاه امام خمینی(ره)

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

انسان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏ ‏

‏ ‏

سرکار خانم زینب صانعی

اندیشۀ دینی امام خمینی و مراتب سیر و سلوک انسانی

‏امام خمینی از رهبران بزرگ قرن بیستم و بنیان گذار جمهوریتی در چهارچوب اسلام‏‎ ‎‏است. این وجهۀ سیاسی وی، مانع از توجه به سایر نظرگاه های نو دینی او شده است. در‏‎ ‎‏واقع، مهم ترین هدف امام خمینی از تشکیل حکومت، احیای دین در سطح جهانی بوده‏‎ ‎‏است. البته نمی توان مدعی شد که تنها انگیزۀ امام در راه حرکت دینی و نهضت اجتماعی‏‎ ‎‏خود بوده است. البته این امر بهترین مقدمه برای ورود به عرصۀ تفکرات و نظریات او‏‎ ‎‏است. بدین گونه، ما به لبّ اندیشۀ او دربارۀ انسان نیز پی می بریم. امام در مقام عارفی‏‎ ‎‏مسلمان، به عزم حرکتی اجتماعی برمی خیزد. به این دنیا و طبیعت همچون چاهی می نگرد‏‎ ‎‏که آدمیان در آن افتاده اند و عالم مادّه را عرصه ای از وجود می داند که ارزش دل بستن‏‎ ‎‏ندارد. به همین دلیل، خداوند دنیا را پاداش مؤمن قرار نداده است. او با چنین بینشی، به‏‎ ‎‏این عرصۀ پَست می پردازد و عمر خود را صرف تدبیر آن می کند؛‏‎[1]‎‏ کاری که اغلب عارفان‏‎ ‎‏از آن روی برمی تافتند. مثلاً غزالی با چنین طرز تفکری، مسئولیت تاریخ را بر عهدۀ خدا و‏‎ ‎‏قضا و قدر می اندازد و خود از زیر بار تعهد شانه خالی می کند.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 307

‏با این پیش فرض، امام خمینی چونان انسانی کامل در نقش معلم بشر، و‏‎ ‎‏دیگران  همچون شاگردان و نوآموزانی در پیشگاه ایشان ظاهر می شوند. اینک به‏‎ ‎‏اختصار،  ویژگی ها و مراتب انسان مورد نظر او را، با توجه به آثار و افکارش،‏‎ ‎‏بررسی  می کنیم.‏

نیاز بشر به تربیت مذهبی

‏مهم ترین مسأله در بررسی معنای انسان از نظر امام خمینی، «اندیشۀ دینی» است. در‏‎ ‎‏هر مکتبی با یک سلسله ارزش های انسانی رو به روییم؛ چرا که هر مکتبی با توجه کردن به‏‎ ‎‏جنبه ای از وجود آدمی، مدعی احراز سعادت او است. تعالیم اسلامی نیز بر مبنای قبول‏‎ ‎‏یک دسته فطریات و ارزش های درونی انسانی، یعنی همۀ آن چیزهایی که امروزه مسائل‏‎ ‎‏انسانی و غیر حیوانی نام دارد، استوار گشته است؛ مجموعه مسائلی که امروزه با اصطلاح‏‎ ‎‏ارزش های انسانی مشخص می شود.‏‎[2]‎

‏امام خمینی در توصیف ویژگی های جسمی می فرمایند:‏

‏بدان که انسان چون ولیدۀ همین عالم است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک‏‎ ‎‏است، حبِّ این دنیا در قلبش از اول مغروس است، و هر چه بزرگ تر شود، این محبت در دل‏‎ ‎‏او نمو می کند.‏‎[3]‎

‏انسانی که در این وضعیت فرو رفته است، هرگز نمی تواند خود را نجات دهد، بلکه به‏‎ ‎‏تربیتی صحیح و بیرونی نیاز دارد؛ یعنی باید گروهی از کامل ترین انسان ها در طی قرون و‏‎ ‎‏اعصار بیایند تا او را بسازند و به سوی کمال ببرند.‏

‏نگاه امام خمینی به انسان، نگاه عارف به مردم عادی و غرق در ظلمات و بدبختی ها‏‎ ‎‏است. البته طریقۀ ارشاد امام بر مبنای تناسب ظرفیت و محدودۀ روح انسان و‏‎ ‎‏پیشرفت هایش در هر دوره است، و از این به بعد، بر شخص است که خود را از تاریکی ها‏‎ ‎‏و نابسامانی ها رها سازد و به حیات طیبه و نیکو دست یابد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 308

احیای ارزش های دینی

‏امام خمینی در مقام احیای ارزش های دینی به عنوان یک عالم دینی، سعادت و‏‎ ‎‏خوشبختی حقیقی را در سایۀ عمل خالص به نظام تربیتی و فکری اسلام امکان پذیر‏‎ ‎‏می داند:‏

‏این انسان، مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد، بلکه آن طور‏‎ ‎‏خلق شده که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعد الطبیعه هم دارد... تمام تعلیمات انبیا برای‏‎ ‎‏مقصد ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ نشان دادن راهی است که انسان به ناچار باید از این راه عبور کند. اگر سر خود‏‎ ‎‏باشد، یک حیوانی است که از این عالم به عالم دیگر می رود. اگر چنانچه به راه انبیاء برود،‏‎ ‎‏انسانیتش کامل می شود، و هر چه بیش تر اطاعت کند، بیش تر انسانیتش کامل می شود.‏‎[4]‎

‏بدین گونه، امام خمینی در انسان شناسی خود، انسان را در سایۀ تربیت مذهبی قابل‏‎ ‎‏اصلاح می داند. وی در بیان ویژگی های روحی فرد می فرماید:‏

‏انسان یک «ما عندکم» دارد، یک «ما عند الله » دارد، مادامی که... به خود متوجه هست،‏‎ ‎‏[‏‏به  ما‏‎ ‎‏]‏‏«عندکم» ‏‏[‏‏توجه دارد‏‏]‏‏... اما اگر چنانچه برگردد به خدا، آن جا به اسم باقی، باقی‏‎ ‎‏است، بقا پیدا می کند.‏‎[5]‎

‏امام در بخش هایی از گفتار خویش در ‏‏صحیفۀ امام‏‏، با اشاره به ویژگی های نامتناهی هر‏‎ ‎‏انسان و قدرت بر کمالات نامحدود، او را صاحب فطرت خدایی و روحانی می داند. البته‏‎ ‎‏هر کس به تناسب توانایی و ظرفیت روحی خود می تواند از این خوان گسترده بهره برد.‏‎ ‎‏در واقع، انسان دارای نظامی از سلسله مراتب ارزش ها است که با گذر از هر مرتبه، به‏‎ ‎‏مرحلۀ والاتر می رسد.‏‎[6]‎

‏امام خمینی تحت تأثیر تعلق خاطر خود به مذهب و اجرای تعالیم دینی در جامعه، به‏‎ ‎‏مهار افسار گسیختگی انسان در سایۀ تعالیم اسلام و مقررات آن همت می گمارد. ایشان در‏‎ ‎‏بخشی از رهنمودهایشان می فرمایند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 309

‏انبیا آمده اند که این افسار گسیخته را مهارش کنند و تحت ضوابط درآورند، و بعد از این که آن‏‎ ‎‏مهار شد، راه نشانش بدهند، برای این که تربیت بشود، یک تربیتی که برسد به آن کمالاتی‏‎ ‎‏که تا آخر برای او سعادت است.‏‎[7]‎

‏سپس با تأکید بر کافی نبودنِ کمالات و سعادات دنیایی، راه انسان را همان سیر الی الله ‏‎ ‎‏و طریق وصول به درجات عالی انسانیت و منوط به مهار نفس می داند.‏

‏امام خمینی مسئولیت بیرون کشیدن شخص از مرحلۀ اولیۀ نفس (امّاره) را بر عهدۀ‏‎ ‎‏مکتب ها و ادیان توحیدی می گذارد، اما هرگز نقش اراده های فردی را نادیده نمی گیرد؛‏‎ ‎‏چون تا ارادۀ فرد با تربیت مذهبی آمیخته نشود، کم ترین تحول درونی پدیدار نخواهد شد.‏‎ ‎‏شاهد این معنا، اشارات فراوان قرآن کریم در این باره است؛ از جمله:‏

‏«‏خَلَقَ الله ُ السَّمٰوَاتِ وَ الْأرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَیٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ‏»‏‏؛‏‎[8]‎‏ خداوند‏‎ ‎‏آسمان ها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کسی را بر حسب آنچه کرده است، جزا دهد و‏‎ ‎‏بر ایشان ستم نرود.‏

‏«‏کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهیِنَةٌ‏»‏‏؛‏‎[9]‎‏ هر کس در گروِ کردار خویش است.‏

‏امام دربارۀ نسیان نفس می فرماید:‏

‏نسیان حق موجب نسیان نفس می شود؛ چه نسیان به معنی فراموشی باشد یا به معنی ترک.‏‎ ‎‏در هر دو معنا، هشدار شکننده ای است؛‏‏[‏‏و آن این که‏‏]‏‏ لازمۀ فراموشی حق تعالی آن است که‏‎ ‎‏انسان خود را فراموش  کند.‏‎[10]‎

‏با دقت در مفهوم نسیان، در می یابیم که انسان و سرنوشت او قرین یکدیگرند، و تا‏‎ ‎‏انسان اراده نکند، هرگز صاحب نفس خود و پیشرفت آن به مرحله لوّامه و مطمئنّه نخواهد‏‎ ‎‏بود. در هر حال، بدون کمک خدا و راهنمایی انبیا نیز هرگز این توسعه و تغییر حال ممکن‏‎ ‎‏نیست. به نظر امام، آیۀ ‏‏«‏الله ُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَاءُهُمُ

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 310

الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَی الظُّلُمَاتِ اُولَئِکَ أصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‏»‏‏،‏‎[11]‎‏ به همین معنا‏‎ ‎‏اشاره دارد؛ یعنی اخراج از ظلمت ها به نور که خدا به واسطۀ انبیا انجام  می دهد.‏‎[12]‎

خود آگاهی، محور عروج

‏مهم ترین عاملی که فرد را به مرحلۀ نهایی سعادت سوق می دهد، «خود آگاهی»‏‎ ‎‏است  که محور اصلی عروج به کمالات نفسانی به شمار می آید، و هر یک از عارفان، با‏‎ ‎‏توجه به وسعت فکری خویش، به بررسی آن همت گمارده اند. آنان بر معرفت شهودی‏‎ ‎‏نفس در مقابل استدلال و براهین عقلی تأکید می کنند. امام خمینی با اشاره به این معنا‏‎ ‎‏اظهار  می دارد:‏

‏آن هایی که اصحاب برهان اند، همان کورها هستند. وقتی مشاهده نباشد، کور است. آن وقت‏‎ ‎‏بعد از این که این مسائل توحید مطلق را هم به طور برهانی ثابت کردیم که مبدأ وجودْ کمال‏‎ ‎‏مطلق است، باز برهان است، و محجوبیت پشت دیوار برهان، اگر با کوشش به قلب رسید،‏‎ ‎‏آن وقت قلب ما این معنا را درمی یابد که ‏«صرف الوجود کلّ الشیء».‎[13]‎

‏بدین ترتیب، امام به مرحله ای ورای عقل و محاسبات آن معتقد است. به نظر او،‏‎ ‎‏معرفت جز در شناخت شهودی و حضوری به دست نمی آید و این علم، مخصوص‏‎ ‎‏صاحب دلان از مشایخ است که از مشکات نبوّت و مصباح ولایت و ریاضت ها و‏‎ ‎‏مجاهدت ها بهره مند شده اند.‏

‏فرد با مجاهدت ها و ریاضت های خود، صاحب مقاماتی می شود که جز در علم‏‎ ‎‏شهودی قابل ادراک نیست؛ چون ارادۀ انسان در این مرحله به معنای واقعی تجلّی می کند‏‎ ‎‏و به مرحله ای ورای استدلال و برهان می رسد.‏

‏از دیدگاه امام خمینی، تصمیم ارادی جز در سایۀ ریاضت و طلب از پروردگار و‏‎ ‎‏مرحمت و بخشش او امکان پذیر نیست.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 311

مراتب سیر و سلوک

‏عرفا معتقدند برای رسیدن به مقام عرفان حقیقی، باید منازل و مقاماتی را طی کرد:‏

‏اولین منزل، ارادۀ بازگشت به سوی اصل خویش است، که عبارت است از نوعی شوق و‏‎ ‎‏رغبت که در اثر برهان یا تعبد و ایمان در انسان برای چنگ زدن به دستگیرۀ با استحکام‏‎ ‎‏حقیقت پدید می آید. آن گاه روح و ضمیر به جنبش درمی آید تا به حقیقت متصل شود.‏‎[14]‎

‏باری، امام در نهایت، مقدمۀ تکمیل صاحبدلان را حرکت و ارادۀ انعطافی می داند، نه‏‎ ‎‏حرکت استقامتی.‏‎[15]‎

‏مرحلۀ بعدی سیر و سلوک شخص در عالم شناخت و عرفان، سیر در خالق است (سیر‏‎ ‎‏بالحق فی الحق). این، مرحلۀ وصول به ایمان و وصل به خدا، و آخرین مرحله ای است که‏‎ ‎‏او پس از صرف نظر از منزل های حواس، خیالات و تعقلات و در گذشتن از سرای فریب‏‎ ‎‏به سوی هدف نهایی می رود. این جا عالم الوهیت است که شخص پس از گذر از عالم‏‎ ‎‏اسماء و صفاتی که احاطۀ آن ها کم تر بوده و اسماء و صفات محیطه بدان نائل آمده تا از‏‎ ‎‏آن جا به جهان احدیت که عین وحدت است وصل شود، و با وصول بدین جهان است که‏‎ ‎‏همۀ تجلیات خلقیه و اسمائیه و صفاتیه و همۀ تعیّنات علمی و عینی فانی می گردند.‏

‏فنا در ذات خدا که برابر با وصول به عشق مطلق نهاده در ضمیر بشر است، او را به‏‎ ‎‏آن چنان تسلیم و متابعت عاشقانه ای وا می دارد که جز او را در همۀ عالم و عرصه ها نمی بیند:‏

‏ ‏

‏بر فراز دار فریاد انا الحق می زنی‏   ‏مدعی حق طلب انّیت و انّا چه شد‏

‏صوفی صافی اگر هستی بکَن این خرقه را‏   ‏دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد‏‎[16]‎

‏ ‏

امام خمینی و مسألۀ فطرت

‏امام در این باره می فرمایند:‏

‏عقل هر بشری به حسب فطرت می فهمد که موجودی که ممکن است باشد و ممکن است‏‎ ‎‏نباشد، خود به خود وجود پیدا نمی کند، بلکه محتاج به این است که از خارج، کسی آن موجود‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 312

‏را ایجاد کند؛ باید منتهی شود به یک موجودی که بالذات موجود است؛ یعنی وجود از او قابل‏‎ ‎‏سلب نیست و ازلی است.‏‎[17]‎

‏سخن امام بیانگر نظر او دربارۀ چگونگی، ابعاد و کیفیت کشف و شهود علم فطری‏‎ ‎‏(فطرت) است. طبق این دیدگاه، فطرتْ امری عقلانی نیست، بلکه به حوزه ای ورای این‏‎ ‎‏وادی تعلق دارد. همچنین فطرت خود به خود شکوفا نمی گردد؛ یعنی برای احراز آن،‏‎ ‎‏وجود انبیا و اولیای خدا و قوانین و احکام دینی ضروری است. و نیز فطرت به ذاتی یگانه‏‎ ‎‏که بالذات موجود است، منتهی می شود. به عبارت دیگر، به امری جاودانه و ازلی‏‎ ‎‏باز  می گردد.‏

علم فطری

‏به نظر امام خمینی، که خود سالک الی الله است، ما علاوه بر مادّیت و علوم مادی، از‏‎ ‎‏معرفتی والاتر نیز برخورداریم که عظمت انسان متعلق به آن است؛ یعنی روح و روحانیت،‏‎ ‎‏که به همۀ عملکردهای او هیأتی خاص می بخشد. انسان، طفیلی و زاییدۀ همین مرتبه‏‎ ‎‏است، و هر چه آن را گسترش دهد یا محدود نماید، معرفت انسان به خود و خدا نیز‏‎ ‎‏افزایش یا کاهش می یابد.‏

‏امام خمینی در شرح این بیداری و مراتب آن می گوید:‏

‏اول باید از این بیت خارج شد. اول قدم این است که انسان قیام کند؛ قیام لله ؛ بیدار شود.‏‎[18]‎

‏سپس در توضیح کیفیت خواب و بیداری انسان اظهار می دارد:‏

‏انسان دو نوع خواب و بیداری دارد که عبارت اند از خواب و بیداری، حیوانی و انسانی... وقتی‏‎ ‎‏که موت حاصل شد، آن وقت تنبّه پیدا می شود که چه هیاهو بوده است.‏‎[19]‎

‏همچنین در جای دیگر در این باره آورده اند:‏

‏پس چون حجاب های ظلمانی پاره شود، ظهور حق را در همۀ اشیاء و احاطه اش را بر آن ها‏‎ ‎‏خواهی دید، و مشاهده خواهی نمود که آن ها هم نشانه های اویند و دلیل های روشن او که با‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 313

‏کمالاتشان بر کمال آفریننده و ایجاد کنندۀ خود دلالت دارند.‏‎[20]‎

‏این درد، که خدا بار سنگینش را بر دوش ما افکنده، همانا درد جاودانگی است. امام‏‎ ‎‏خمینی به این جنبه از معرفت آدمی چنان اهمیتی می دهد که همه چیز را در سایۀ آن قابل‏‎ ‎‏بررسی و توجه می داند؛ چنان که در این باره می فرمایند:‏

‏آزادی تنها سعادت ملت نیست؛ استقلال تنها سعادت ملت نیست؛ مادّیت تنها سعادت ملت‏‎ ‎‏نیست؛ این ها در پناه معنویاتْ سعادتند؛ معنویات مهم است؛ بکوشید تا معنویات ‏‏[‏‏را‏‏]‏‎ ‎‏تحصیل کنید.‏‎[21]‎

‏اصطلاح «معنوی»، که بار مفهومی بی پایان و متنوعی در خود دارد، بسته به اشخاص و‏‎ ‎‏مکاتب معنا و مفهومی خاص می یابد؛ بعضی معنویت و تحصیل آن را بسته به ارادۀ انسان‏‎ ‎‏می دانند و برخی دیگر کسب آن را تنها در سایۀ عمل به احکام الهی و تحت ظلّ خدا یا‏‎ ‎‏دستورالعملی موثق امکان پذیر می دانند. کسانی هم هستند که به تأثیر این دو در زندگی‏‎ ‎‏وقوف داشته، پذیرای دو عرصۀ کاملاً متفاوت و متضاد در طول حیات خویش اند. امام‏‎ ‎‏خمینی در زمرۀ این افراد است. او در عین این که شهود و علم لدنّی را در ارتباط با‏‎ ‎‏ویژگی های فطری یا آگاهی های مبهم انسان ضروری می شمارد، به تعلیم و تربیت انبیا نیز‏‎ ‎‏نهایت ارادت و توجه را دارد. این که ما از علم فطری یا شهودی به معنویت، و از توجه‏‎ ‎‏بدان به اراده و قوانین مدون دینی رسیدیم، دال بر حضور انسان در دیدگاه های امام خمینی‏‎ ‎‏و تعالی تفکر او در جهت رشد و ترقی است. اگر در سخنان ایشان دقت کنیم، می بینیم که‏‎ ‎‏در طریق رسیدن به علم شهودی و دیدار جمال حق و حقیقت، بخشی مهم را به انسان‏‎ ‎‏اختصاص می دهند:‏

‏چیزی که هست، دل ها در این که تجلیات حق در آن ها تجلّی و ظهور کند، مختلف است. در‏‎ ‎‏پاره ای از قلوب، عشقی و ذوقی است که خدای تعالی به این گونه دل ها به جمال و زیبایی و‏‎ ‎‏بهاء تجلّی کند، و پاره ای از قلوب خوفی است که خدای تعالی بر آن گونه قلب ها به جلال و‏‎ ‎‏عظمت و کبریا و هیبت تجلّی می فرماید، و بعضی از قلوب هر دو جهت را دارا است که‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 314

‏خداوند بر آن به جلال و جمال و صفات متقابله تجلّی می فرماید، و یا به اسم جامع تجلّی‏‎ ‎‏می کند، که این مقام به خاتم انبیا و اوصیای آن حضرت اختصاص دارد.‏‎[22]‎

نقش انبیا در بروز فطرت اصیل

‏امام خمینی در تعریف انسان می فرمایند:‏

‏انسان یک «ما عندکم» دارد، یک «ما عندالله » دارد مادامی که... به خود متوجه است، ‏‏[‏‏به ما‏‏]‏‎ ‎‏«عندکم» ‏‏[‏‏توجه دارد‏‏]‏‏، همۀ این ها هم فانی خواهد شد، نفاد خواهند کرد. اما اگر چنانچه‏‎ ‎‏برگردد به خدا، آن جا به اسم باقی، باقی است، بقا پیدا می کند.‏‎[23]‎

‏با توجه به همین مختصات انسان است که امام خمینی بر تأثیر و نقش انبیا در زندگی‏‎ ‎‏اصیل او که جز در سایۀ فطرت های انسانی ممکن نیست، تأکید می ورزد. طبق منابع معتبر‏‎ ‎‏و موثق اسلامی، مقام امامت و رهبری بسیار فراتر از قلمروی است که در سیاست و‏‎ ‎‏کشورداری و تنظیم امور مختلف می توان سراغ گرفت؛ به طوری که قرآن دربارۀ‏‎ ‎‏ابراهیم ‏‏علیه السلام‏‏ می فرماید: ‏‏«‏وَ إذِ ابْتَلَیٰ إبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ‏»‏‏،‏‎[24]‎‏ بدین مضمون که خداوند ابراهیم را‏‎ ‎‏در مراحل بسیار مورد آزمایش قرار داد، و چون ابراهیم از این آزمایش ها پیروز بیرون آمد،‏‎ ‎‏خدا او را به رهبری برگزید.‏‎[25]‎

‏ابراهیم از جمله پیامبرانی است که این موضوع را در شیوۀ رهبری و هدایت او‏‎ ‎‏می بینیم. مثلاً از کارهای نمادین ابراهیم برای بیداریِ اذهان خفتۀ مردم این بود که همۀ‏‎ ‎‏بت های قوم بابل، به استثنای بت بزرگ، را شکست و تبر را برگردن او انداخت، به علامت‏‎ ‎‏این که بت ها با یکدیگر نزاع کرده اند؛ تا با ایجاد این ذهنیت که مسئول همۀ این اتفاقات‏‎ ‎‏بت بزرگ است، عقول خفته یا نیروی فطری مردم را بیدار نماید؛ زیرا مردم با این که‏‎ ‎‏می دانستند بت ها ناتوان اند، به پرستیدن و ستایش و تقدیس بت ها و استعانت از ایشان در‏‎ ‎‏رفع حاجات خویش عادت کرده بودند. با این بیان، به وضوح درمی یابیم که انسان نیازمند‏‎ ‎‏رهبری و هدایت است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 315

‏امام خمینی در این باره می فرمایند:‏

‏بعث انبیا برای تربیت ما است که ما در آن وقت که باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم‏‎ ‎‏که آن جا هم زندگی مان زندگی سعادت مند باشد؛ اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی‏‎ ‎‏حیوانی از این عالم به عالم دیگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان‏‎ ‎‏در آن عالم به ظلمات می رسد. انبیا آمده اند که ما را از این عالمِ طبیعت کم کم تربیت کنند و‏‎ ‎‏آن مقداری که مربوط به تربیت های معنوی است به ما بفرمایند به وحیْ من الله تعالی.‏‎[26]‎

‏بدین گونه، درمی یابیم که فطرت و بعثت در راستای یکدیگر قرار دارند؛ یعنی به نظر‏‎ ‎‏امام خمینی، هر امر فطری مستلزم یک راهنمای غیبی و امداد نهایی از عالم بالا است. در‏‎ ‎‏واقع، در این جا «خدا محوری» جانشین «انسان محوری» می شود؛ لذا خدا و انسان دو قطب‏‎ ‎‏مختلف نیستند؛ یعنی در کنار هم معنا پیدا می کنند؛ البته با قید تسلیم مطلق به درگاه الهی.‏

‏امام خمینی در بخشی از سخنان خود، معتقد است که حقیقت انسان را جز ذات‏‎ ‎‏مقدس حق و آن هایی که ملهَم به الهام اویند، کسی نمی شناسد. انسان ‏‏«‏لَفِی خُسْرٍ‏»‏‎ ‎‏است،  مگر موقعی که به خدای تبارک و تعالی و آنچه او فرموده است از اعمال صالحه،‏‎ ‎‏ایمان آورد.‏‎[27]‎

‏البته فطرت، مسلّماً تعلق به عالم درون و بخش معنوی وجود انسان دارد، حال آن که‏‎ ‎‏امام خمینی معتقد است نقش انبیا در زندگی نوع بشر کلی بوده و تمام عرصه های وجودی‏‎ ‎‏او، اعم از مادی و معنوی، را در بر می گیرد؛ چون هرگز نمی توان این دو وادی را جدا از‏‎ ‎‏یکدیگر در نظر گرفت؛ و این، از آن رو است که بدون نظارت و حضور خدا در جهان،‏‎ ‎‏هیچ موجودی نمی تواند دم از وجود خویش با تأسی به درگاه غیر او زند. بدین گونه، ما به‏‎ ‎‏نتیجه ای می رسیم که مد نظر امام خمینی است؛ و آن این که انسان یک جنبۀ ظاهری و مادی‏‎ ‎‏دارد، که بخشی از تعالیم قرآن و اسلام در این باره است، و یک جنبۀ معنوی، که در منابع‏‎ ‎‏دینی جایگاهی بس رفیع دارد. امام خمینی در شرح مراتب سیر آدمی از طبیعت تا‏‎ ‎‏ما بعد الطبیعه می فرماید:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 316

‏اگر ما این معنا را دیدیم؛ یعنی دیدیم که انسان سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا‏‎ ‎‏برسد به آن جایی که مقام الوهیت است. سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که به غیر از خدا‏‎ ‎‏هیچ نمی بیند. مراتب معنوی انسان و این موجود که قابل این است که از این طبیعت سیر‏‎ ‎‏بکند و تمام معنویت ها را در خودش ایجاد بکند با تربیت های صحیح و برسد به یک مقامی‏‎ ‎‏که حتی فوق ملائکة الله باشد، احتیاجات انسان یک همچو احتیاجی است. انسان مثل یک‏‎ ‎‏حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و خوابیدن باشد. انسان ‏‏[‏‏تنها موجود جامع‏‏]‏‏ و یک‏‎ ‎‏موجودی است که خدای تبارک و تعالی تا حالا او را خلق کرده است برای این که همۀ جهاتی‏‎ ‎‏که در عالم هست در انسان هست، منتها به طور بالقوه.‏‎[28]‎

چند بُعدی بودن فطرت

‏از مهم ترین ویژگی های فطرت، چند بُعدی بودن آن است. امام خمینی معتقد است که‏‎ ‎‏انسانْ روحی بزرگ، جاودانه و همه جانبه دارد. به عبارت دیگر، حیوانیت و انسانیت‏‎ ‎‏محض است. به همین دلیل، او نیز مانند هر عارف وارسته ای فریاد برمی آورد:‏

‏ ‏

‏خرّم آن روز که ما عاکف میخانه شویم‏   ‎ ‎‏از کف عقل برون جسته و بیگانه شویم‏

‏بشکنیم آینۀ فلسفه و عرفان را‏    ‎      ‎‏از صنم خانۀ این قافله بیگانه شویم‏‎[29]‎

‏ ‏

‏انسان در میان تمام موجودات از تناقضی خاص برخوردار است، و هیچ موجودی مثل‏‎ ‎‏او نیست. او مجموعه ای از شیطان و خدا است، حال آن که هیچ کدام از موجودات این گونه‏‎ ‎‏نیستند؛ یعنی هیچ موجودی به اندازۀ انسان اعمالش در گروِ نیاتش نیست. به دیگر سخن،‏‎ ‎‏برآوردی از درون و خواست ها و آرزوهای روحی و درونی او نیست.‏

ویژگی های مادّی فطرت

‏امام خمینی در این باره می فرماید:‏

‏بدان که خداوند تبارک و تعالی بر ید قدرت و حکمتش در عالم غیب و باطن نفس‏‎ ‎‏قوایی  خلق فرموده دارای منافع بی شمار، و آنچه مورد بحث ما است در این مورد، سه‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 317

‏قوۀ  «واهمه» و «غضبیه» و «شهویه» است.‏‎[30]‎

‏امام پس از بیان این مطلب، به منافع فراوان هر کدام از این قوا اشاره می کند. اجمال آن‏‎ ‎‏تفصیل، این است که انسان برای رفع نیازمندی های خود در این دنیا لاجرم باید امکاناتی‏‎ ‎‏را که خداوند تبارک و تعالی آن را در کمال نیکویی و ترکیب بدیع خلق فرموده به کار گیرد.‏‎ ‎‏انسان اگر فقط به جنبه های ظاهری خود توجه کند، خودخواه ترین و بی اهمیت ترین‏‎ ‎‏موجودات است؛ به طوری که هر کسی خیال می کند به کمال لایق خویش دست یافته،‏‎ ‎‏حال آن که هنوز اندر خم یک کوچه هم نیست.‏‎[31]‎

‏این که امام خمینی ویژگی های مادی فطرت را بررسی می کند، در بردارندۀ معنایی‏‎ ‎‏خاص از انسان و باطن های او است. چه، این هرگز به معنای مادی بودن فطرت یا صرفاً‏‎ ‎‏پرداختن به این زمینه نیست. در واقع، این انسان و اختیاراتی که به او محول شده، نیروهای‏‎ ‎‏فطری او را در جهات مختلف صرف می کند. مثلاً کسی که تمام عمر خود را وقف‏‎ ‎‏خوش گذرانی و خواست های پوچ و حیوانی می کند، هرگز انسانی آگاه و صاحب فطرت‏‎ ‎‏اصیل به شمار نمی آید؛ زیرا او عطش درونی خود را با این اسباب برطرف نموده،‏‎ ‎‏بی آن که  برای رسیدن به اصل خویش کوشش کند. امام در سخنی کوتاه به این مطلب چنین‏‎ ‎‏اشاره دارد: ‏

‏آن روح اولی که فطرت انسانی یا فطرت اولی است، این ها از دست دادند.‏‎[32]‎

‏یعنی کسانی که به دنبال امور روزمرّه و مادی می روند، در واقع از فطرت اصیل خود‏‎ ‎‏فاصله گرفته اند؛ چون همۀ انسان ها بلااستثنا به فطرت اصیل موجود می شوند، اما این ها از‏‎ ‎‏آن فطرت خود فاصله گرفته اند.‏

‏بدین ترتیب، درمی یابیم که در اندیشۀ امام، سوق یافتن به سوی ویژگی های محدود،‏‎ ‎‏بیانگر انحرافی بزرگ از اصل فطرت است. البته هرگز نباید با استناد بدین معنا، نظریۀ امام‏‎ ‎‏را در مقابل هرگونه مصلحت اندیشی قرار داد، امّا آنچه مدّ نظر او است، عدم توجه و‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 318

‏صرف همه جانبۀ قوای درونی در این مسائل و رویدادهای ظاهری و بی اهمیت در حیات‏‎ ‎‏حقیقی و درونی انسان است.‏

‏امام خمینی به خصوصیات این گونه افراد و طریقه ای که در زندگی خود می پیمایند‏‎ ‎‏اشاره می کند. به نظر ایشان، اشخاصی از این دست، فطرت خود را ویژۀ عشق به آسایش‏‎ ‎‏ساخته اند:‏

‏بدان که یکی از فطرت های الهیه که مفطور شده اند جمیع عایلۀ بشر و سلسلۀ انسان بر آن،‏‎ ‎‏فطرت عشق به راحت ‏‏[‏‏بوده‏‏]‏‏ است که اگر در تمام حوزه های تمدن و توحّش و تدین و‏‎ ‎‏سرخودی این نوع مراجعه شود، و از تمام افراد عالم و جاهل، وضیع و شریف، صحرایی و‏‎ ‎‏شهری سؤال شود که این تعلقات مختلفه و اهویۀ متشتته برای چیست و این تحمل مشاق و‏‎ ‎‏زحمات در دورۀ زندگانی برای چه مقصد است، همه متفق الکلمه با یک زبانِ صریحِ فطری‏‎ ‎‏جواب دهند که ما همه هر چه می خواهیم برای راحتی خود است.‏‎[33]‎

‏به نظر امام، این اشخاص معشوق خود را هر دم در چیزی خاص یافته اند و گمان‏‎ ‎‏نموده اند که به راحت مطلق دست یافته اند، حال آن که در تمام عالم ملک و سراسر دنیا‏‎ ‎‏آسایش مطلق هرگز یافت نشود. پس معشوق بنی آدم در جایی ورای این عالم قرار دارد.‏‎ ‎‏چه، در غیر این صورت، عشق فطریِ جبلّیِ فعلیِ انسان بی جواب می ماند. پس به ناچار‏‎ ‎‏در دار تحقق و عالم وجود باید عالمی باشد که آسایش او مشوب نباشد به رنج و تعب؛‏‎ ‎‏یعنی استراحت مطلق بی آلایش به درد و زحمت داشته باشد. سرانجام درمی یابیم که‏‎ ‎‏ویژگی های مادی فطری تنها و تنها برای حفظ نوع بشر در مقابل ناملایمات زندگی و‏‎ ‎‏محبت و دلبستگی او به این حیات آفریده شده است، اما از اصالت روحانی اشخاص‏‎ ‎‏فاصله ای بس عظیم دارد.‏

ویژگی های معنوی فطرت

‏ ‏

‏ای دوست به عشق تو دچاریم همه‏   ‏در یاد رخ تو داغداریم همه‏

‏گر دور کنی یا بپذیری ما را‏    ‏در کوی غم تو پایداریم همه‏‎[34]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 319

‏اصل فطرت، معنویت و فرا طبیعی بودن آن است که به نظر امام خمینی تنها در سایۀ‏‎ ‎‏تعالیم مکاتب توحیدی دست یافتنی است ایشان از جمله امتیازات مکتب توحیدی نسبت‏‎ ‎‏به مکاتب مادی را تربیت معنوی مردم و خارج نمودن آن ها از ظلمات و هدایت به جانب‏‎ ‎‏نور می داند؛ حال آن که در مکتب های غیر توحیدی، فعالیتی کاملاً بر خلاف این صورت‏‎ ‎‏می گیرد؛ یعنی مردم را از جانب نور و معنویت به سوی ظلمت و مادیت هدایت می کنند.‏‎[35]‎

‏این که امام خمینی برای جنبه های معنوی ارزش و اهمیت بیش تری قائل است، از آن‏‎ ‎‏رو است که جوهرۀ انسان روح است، نه بدن. او در همۀ فعالیت ها و عملکردهای خود،‏‎ ‎‏هر چند به ظاهر مادی، باز به تحولی روحی نظر دارد. امام همواره در ورای هر تحول‏‎ ‎‏مادی، یک عنصر معنوی و روحی را به دقت باز می شناسد. مثلاً او مهم ترین تأثیر و برکت‏‎ ‎‏این انقلاب را در همان روحانیت، معنویت و تحولی که از این رهگذر آفریده می داند. وی‏‎ ‎‏در این باره می گوید:‏

‏این تحول روحی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که برای شما ملت حاصل شده است، حفظ کنید، ‏‏[‏‏چون‏‏]‏‏ این تحول‏‎ ‎‏انسانی... ‏‏[‏‏به مراتب‏‏]‏‏ بالاتر از تحولات فعّال خارجی است.‏‎[36]‎

‏این تحول که گروهی را مشتاق به خون دادن بکند، کم تحولی نیست. گذشتن‏‎ ‎‏از  خویشتن مادی و توجه به معنویّت و روحانیت خود، نیاز به تعالی و قدرتی دارد‏‎ ‎‏که  در  صرف زندگی مادی و هوا و هوس های روزمرّه پیدا نمی شود. انسان در مسیر‏‎ ‎‏کمال  همچنان به پیش می تازد و خدای تعالی که آفریننده و راهنمای او است، به‏‎ ‎‏فعالیت هایش صورتی کارا می بخشد؛ به گونه ای که سرانجام به سوی او و در جهت‏‎ ‎‏هدایت او سوق می یابد. امام خمینی در تشریح این موضوع با استناد به قرآن کریم‏‎ ‎‏می گوید:‏

‏خدای تعالی خود می فرماید: به تحقیق که ما انسان را در بهترین حدِّ اعتدال آفریدیم، سپس‏‎ ‎‏او را به پست ترین مراحل بازگرداندیم.‏‎[37]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 320

‏منظور خداوند از این گفتار آن است که انسان دارای پیش زمینه ای عالی است که در‏‎ ‎‏اعلی علّیین قرار دارد، و خود مسئول رسیدن بدین مرتبه با گذر از اسفل السافلین‏‎ ‎‏(پست ترین مراحل) است.‏

‏در نهایت قوس صعودی، خدا و آرزوی دیدار او قرار دارد، چون انسان در این دنیا به‏‎ ‎‏هر دری بزند باز پناهگاهی نمی یابد، و همه فانی و زودگذر است؛ آن گونه که تنها خدا و‏‎ ‎‏چنگ زدن به درگاه و تسلیم مطلق به درگاه او برایش می ماند. امام خمینی در توضیح‏‎ ‎‏کیفیت گذشتن از مراحل مختلف کمال می فرماید: ‏

‏پس از گذشتن از منزل های حواس و خیالات و تعقلات ‏‏[‏‏و پشت سر نهادن عوالم حسّ و‏‎ ‎‏خیال و عقل‏‏]‏‏ و تجاوز از سرای فریب به سوی هدف آخرین ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ متحقق شدن به نفی‏‎ ‎‏صفات و رسوم و جهات که با تحقق عینی و علمی امکان ندارد... همۀ تعیّنات علمی و عینی‏‎ ‎‏در آن فانی خواهد شد.‏‎[38]‎

خداجویی فطری

‏مهم ترین عاملی که انسان را به فکر تعالی و کمال می اندازد، عشق است. اصلاً عصاره‏‎ ‎‏و اصل وجود آدمی عشق است، اما غالب انسان ها با علایق فانی این سرای می مانند و به‏‎ ‎‏شدت به آن دل می بندند. استاد مطهری این بخش از گرایش های فطری را «گرایش های‏‎ ‎‏مقدس» می نامد،‏‎[39]‎‏ چون از خود و خودمحوری انسان به کنار می رود و به موجودی ورای‏‎ ‎‏انسان متوجه می شود؛ هر چند که درون و بیرون انسان هرگز از یکدیگر جدا نیستند امام‏‎ ‎‏خمینی می فرمایند:‏

‏آن که کمال ـ هر چه باشد ـ می طلبد، عشق به کمال مطلق دارد، نه کمال ناقص. هر کمال‏‎ ‎‏ناقص محدود به عدم است و فطرت از عدم تنفر دارد. طالب علم، طلب علم مطلق می کند و‏‎ ‎‏عشق به علم مطلق دارد. و همچنین طالب قدرت و طالب هر کمال. به فطرت، انسان عاشق‏‎ ‎‏کمال مطلق است، ‏‏[‏‏ولی کمال های ناقص که بر حیات و بر روال زندگی بشر حاکم است،‏‎ ‎‏امکان دست یابی بدان ندارد، چون این نوامیس و قوانین جز در فطریات انسان، آن هم در‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 321

‏ابعاد و زوایای مختلف آن، قرار ندارد.‏‏]‏‏ و در کمال های ناقص آنچه می خواهد کمال آن است‏‎ ‎‏نه نقص که فطرت از آن منزجر است، و حجاب های ظلمانی و نورانی است که انسان را به‏‎ ‎‏اشتباه می اندازد.‏‎[40]‎

‏در بحث از فطرت خداجویی، به موضوعات و مسائل متفاوتی برمی خوریم که همه به‏‎ ‎‏خود آدمی و ابعاد شخصیتی او برمی گردد؛ از جمله، گرایش های متفاوت آدمی به خیر،‏‎ ‎‏حقیقت، عشق و پرستش.‏

‏ ‏

‏ای دوای نخوت و ناموس ما‏   ‏ای تو افلاطون و جالینوس ما‏

‏جسم خاک از عشق بر افلاک شد‏   ‎ ‎‏کوه در رقص آمد و چالاک شد‏

‏عشق جان طور آمد عاشقا‏  ‏     ‏‎ ‎‏طور مست و «خرّ موسی صعقا»‏‎[41]‎

‏ ‏

‏پس انسان به تنهایی همۀ مراتب غیب و شهادت را دارد، و با آن که ذاتش بسیط است،‏‎ ‎‏جامع کتاب های الهی است. به نظر امام خمینی، جسم به هر حال ظلّ روح و ظاهر و‏‎ ‎‏پوسته ای است برای این موجودیت؛ انسانی که می تواند کمال پیدا کند و از آنچه هست،‏‎ ‎‏بزرگ تر بشود. امام خمینی با تأکید بر این مطلب، معتقد است که تمام دیدهای بشری، مگر‏‎ ‎‏زمانی که به حد انسان کامل نزدیک شود، محدود و نارساست؛ و این کمال نیز امکان پذیر‏‎ ‎‏نیست مگر با پاسخ صریح انسان به گرایش پرستش و موضوع خدا در آدمی.‏

ویژگی های فطری و تجلّی آن در مراتب سه گانۀ نفس

‏مراحل سه گانۀ نفس، که در واقع مراتب وجودی انسان و شخصیت و هویت درونی او‏‎ ‎‏است، در شناخت نظریات امام از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ما در این وادی جز با‏‎ ‎‏فرد مواجه نیستیم؛ به طوری که می توان گفت جولانگاه احساس و ارادۀ آدمی برای‏‎ ‎‏رسیدن به کمالِ مطلوب فردی است. گذر از این سه مرحله، منوط است به بیرون آمدن از‏‎ ‎‏خود و دیدن خویشتن خویش از نظرگاهی دیگر. به گفتۀ استاد مطهری، مَثَل افرادی که‏‎ ‎‏هرگز به فکر شناخت و ساختن خود بر نمی آیند، مَثَل ماهی ای است که هیچ وقت از آب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 322

‏بیرون نیامده و غیر آب چیزی ندیده، اما از روی تعاریف و تعبیر دیگران همواره به دنبال‏‎ ‎‏آب است تا به زعم خود به حیات و جاودانگی دست پیدا کند، حال آن که خود، غرقۀ آب‏‎ ‎‏است.‏‎[42]‎‏ بدین ترتیب، اولین و مهم ترین نیاز انسان در زندگی این است که خود و امکانات‏‎ ‎‏پیرامونش را، که جز برای وی آفریده نشده، بشناسد. ‏

1. نفس امّاره

‏وقتی انسان اعتقاد پیدا کرد که دیگر کار تمام شده است، مثل قافله ای است که به منزل‏‎ ‎‏رسیده و دیگر نمی تواند حتی یک قدم بردارد. البته نمی توانیم نفس امّاره را به معنای روح‏‎ ‎‏بگیریم، چون روح هرگز چنین ابتذالی را برنمی تابد. پس «خود» در این جا، همان خودِ‏‎ ‎‏حیوانی و بی هویت ما است که در هر لحظه، زندگی و تلاش های ما را به سویی سوق‏‎ ‎‏می دهد. امام خمینی در سخنی کوتاه می فرمایند:‏

‏انسان دارای روحی است و جسمی، ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ آن که انسان به او انسان است، روح انسان است، نه‏‎ ‎‏جسم ‏‏[‏‏او‏‏]‏‏.‏‎[43]‎

‏بنابراین، ماندن در این مرحله، با رکود و عدم کارایی روح و روان آدمی برابر است. امام‏‎ ‎‏خمینی از این مرحله و ظلمت حاکم بر آن که چیزی جز تاریکی و انانیّت و خودخواهی‏‎ ‎‏نیست، به «چاه» تعبیر می کند؛‏‎[44]‎‏ یعنی انسان ها به دلیل پرستش نفس و نفسانیات خود در‏‎ ‎‏این چاه گرفتار شده اند. در این مرحله، نزاع بر سر خودخواهی ها و گرفتاری های روزمرّه‏‎ ‎‏است و تا زمانی که وضع بدین گونه باشد، الهیتی در کار نخواهد بود. انسان باید از این‏‎ ‎‏معبد و بتخانه به هر طریقی خارج شود، تا بتواند به سرمنزل مقصود یا حداقل به مقصدی‏‎ ‎‏فراتر از این حیوانیت محض برسد.‏

‏به نظر امام خمینی، این بیرون آمدن، جز از راه باور و قبول پیامبران و تعالیم ایشان به‏‎ ‎‏دست نخواهد آمد. افراد در این مرحله، عالم را محل التذاذات و تعیّشات خود می پندارند.‏‎ ‎‏از این رو، مردن را که سبب انقطاع از این مسیر و خوشی های آن است، بر نمی تابند. ایشان‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 323

‏حب و عشق خویش به جاودانگی و بقا را صرف همین عالم و لوازم مادی آن نموده اند. به‏‎ ‎‏همین دلیل، از کمال حقیقی و ازلی خویش روی برتافته اند.‏

‏انسان فطرتاً حبّ بقا دارد و از فنا و زوال متنفر و گریزان است و مردن را فنا می داند،‏‎ ‎‏گرچه عقلش هم تصدیق کند این عالم دار فنا و گذرگاه است و عالم دیگر باقی و سرمدی‏‎ ‎‏است، ولی از آن جا که این مطلب هرگز در قلب و روح او به مرحلۀ یقین نرسیده و حتی‏‎ ‎‏اندک زمانی را به جهشی فراتر از این مرحله نیندیشیده است، به همان امکانات محدود‏‎ ‎‏تن در می دهد، اما اگر قلوب مطّلع شوند که این عالم پست ترین عوالم و دار فنا، زوال،‏‎ ‎‏تغییر، هلاک و نقص است، هرگز به آن و لوازم پست و حقیر آن تن در نخواهند داد.‏‎[45]‎‎ ‎‏مهم ترین مسأله ای که ما در سخنان امام می بینیم، تأکیدی است که بر آگاهی نفس از‏‎ ‎‏وضعیت خود دارد؛ به طوری که تا این تغییر و تحول روحی صورت نگیرد، انسان حتی‏‎ ‎‏دمی به فکر انقلاب و دگرگونی نخواهد افتاد. پس مبارزه و آگاهی دوشادوش هم پیش‏‎ ‎‏می روند تا وقتی که انسان را به سرمنزل مقصود خویش نزدیک سازند؛ و این آگاهی چیزی‏‎ ‎‏نیست مگر انعکاس فطرت خداجویی انسان در آینۀ زمان و جهان فانی. پس هر چیز که‏‎ ‎‏تجلّی حق در آینۀ ذات او تمام تر باشد، دلالتش به عالم غیب بیش تر خواهد بود.‏

‏در آثار امام خمینی بر مبارزه و رویارویی با نفس امّاره و بدی های ناشی از آن تأکید‏‎ ‎‏شده است، اما هرگز روح یا خود انسان به تنهایی و بدون دخالت خدا یا همطراز با او به‏‎ ‎‏این مبارزه نمی پردازد. در واقع، این پیشرفت با هماهنگی و توافق خدا و انسان صورت‏‎ ‎‏می گیرد. خدا خود در اولین آیات بر این نکته تأکید می ورزد که این کتاب در واقع،‏‎ ‎‏نمایانگر راه برای پرهیزکاران است.‏‎[46]‎‏ همچنین می فرماید پویندگان طریق تاریک نفس‏‎ ‎‏امّاره دقیقاً همانانی هستند که قهر خدا مُهر بر دل ها و پرده بر گوش ها و چشم های ایشان‏‎ ‎‏نهاده که حقایق و معارف الهی را نمی فهمند.‏

‏پس در پیشگاه خدا باید با صداقت و ایمان وارد شد، چون او آگاه تر از آن است که‏‎ ‎‏نفاق مردمان را برتابد یا فریب ظاهر اعمال و افکار آدمیان را بخورد.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 324

2. نفس لوّامه

‏امام خمینی می فرمایند:‏

‏ما یک چیزی از انسان می بینیم عبارت از همین چیزی است که هست، یک حیوانی است،‏‎ ‎‏چیزی غیر از حیوان نیست، آن هم حیوانی بدتر از سایر حیوانات، لیکن حیوانی است که این‏‎ ‎‏خاصیت را دارد که می شود این حیوان برسد به انسانیت و برسد به مراتب کمال و کمال‏‎ ‎‏مطلق تا آنچه در وهم تو ناید آن شود؛ پس عدم گردد.‏‎[47]‎

‏دومین بخش از روان و روح آدمی که این عنوان را دست کم تا حدودی می توان دربارۀ‏‎ ‎‏آن جاری دانست، نفس لوّامه است، که در مبحث فضایل و رذایل اخلاقی می گنجد.‏‎ ‎‏اهمیت آن به اندازۀ همان واجباتی است که در دین اسلام برای مسلمانان تعیین شده. به‏‎ ‎‏عبارت دیگر، اخلاق مجموعه ای است که در دین اسلام برای کل جامعۀ اسلامی در هر‏‎ ‎‏زمان و مکانی وارد شده است. اسلام به سعادت فرد همان قدر اهمیت می دهد که به‏‎ ‎‏سعادت امت اسلامی، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نیستند.‏

3. نفس مطمئنه

‏«‏یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی *‎ ‎وَادْخُلِی  جَنَّتِی‏»‏‏؛‏‎[48]‎

‏هان! ای نفس آرامش یافته، به سوی پروردگارت باز گرد و خود خشنود و دیگران به تو‏‎ ‎‏خشنود. پس در میان بندگان من درآی و در بهشت من درآی.‏

‏به نظر امام خمینی، چنین عالمی را می توان به فطرت حریت و نفوذ اراده که در فطرت‏‎ ‎‏هر یک از سلسلۀ بشر است، اثبات کرد. چون در این عالم دائماً با ناملایمات و کمبود‏‎ ‎‏امکانات مواجهیم؛ به گونه ای که هرگز امکان فعالیت تام و تمام را نخواهیم یافت. با هر‏‎ ‎‏بیانی که به رد اختیار و آزادی انسان بپردازیم، باز در عمل اندیشۀ آزاد و اختیار در افعال از‏‎ ‎‏امتیازات آدمی است. او می اندیشد که بفهمد؛ می اندیشد تا صورتی مبهم یا مفصل از‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 325

‏غایات و نتایج اعمال خود را تصویر نماید. آن گاه تصمیم بر عمل می گیرد. دکتر الکسیس‏‎ ‎‏کارل می گوید:‏

‏مردان و رهروان طریق دانش از پیش نمی دانند به کجا کشانده می شوند و چه نتیجه ای‏‎ ‎‏به دست می آورند. در واقع، آنچه هادی ایشان در این مسیر است، اتفاق تعقل و قسمی‏‎ ‎‏روشن بینی است.‏‎[49]‎

‏تا این جا به دو مرتبه از مراتب نفس (اماره و لوامه) اشاره کردیم که در هر کدام شخص‏‎ ‎‏با ورود به برخی مراحلِ آگاهی، به عرصه ای از روشن بینی پای می گذارد. اما در این‏‎ ‎‏مرحله، با والاترین مراتب دین داری و بروز روحانیت انسان رو به روییم؛ چنانچه موفق‏‎ ‎‏بشود و برسد به آن جا که بخواهد کمال پیدا کند، باید هجرت نماید.‏

‏کسی که بخواهد از انانیت بیرون شود، باید با مجاهده ای این هجرت را بکند.‏‎[50]‎

نحوۀ ارتباط خدا و انسان در نظریات امام خمینی

‏ ‏

‏صوفی ز ره عشق صفا باید کرد‏   ‎ ‎‏عهدی که نموده ای وفا باید کرد‏

‏تا خویشتنی به وصل جانان نرسی‏  ‎ ‎‏خود را به ره دوست فنا باید کرد‏‎[51]‎

‏ ‏

‏با دقت در قرآن و ارتباطی که از آن جا می توان میان خدا و انسان کشف کرد، به همان‏‎ ‎‏نقشی برمی خوریم که مربی در قبال شاگرد خود دارد.‏

‏امام خمینی در این باره می فرمایند:‏

‏از امتیازات مکتب توحید بر تمام مکتب هایی که در عالم هست، این است که در مکتب های‏‎ ‎‏توحید مردم را تربیت می کنند و آن ها را از ظلمات خارج می کنند و هدایت به جانب‏‎ ‎‏نور  می کنند.‏‎[52]‎

‏در این جا به تفاوت عمدۀ تفکر غربی و شرقی، خصوصاً اسلامی، برمی خوریم. این‏‎ ‎‏همه، برخاسته از تعارض این دو در عرصۀ زندگی اجتماعی است؛ یکی بر مبنای‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 326

‏انسان مداری، و دیگری بر اساس خدامداری و اعتقاد به احکام دینی و نظام مبتنی بر دین‏‎ ‎‏استوار شده است. البته امام همواره و در همۀ عرصه ها به دنبال انسان ایده آل و کامل است‏‎ ‎‏که بر مبنای معنویات و در سایۀ مهار نفس استوار شده:‏

‏شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید، حبِّ نفس و حبِّ جاه را از دل‏‎ ‎‏بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای شما تهیه و آماده می باشد. مقامی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ برای‏‎ ‎‏بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و مافیها ـ با آن جلوه های ساختگی ـ در‏‎ ‎‏مقابل آن به قدر پشیزی ارزش ندارد.‏‎[53]‎

‏پس باید برای دستیابی به چنین مقامی کوشید، و این به دست نخواهد آمد مگر با‏‎ ‎‏سجده و خضوع در مقابل خدا که سبب پاره شدن حجب نور و سبب دستیابی به معدن‏‎ ‎‏عظمت است.‏‎[54]‎

نقش دین در اتصال و پیوند ارادی انسان به خدا

‏راه خدا تمام ابعاد انسانی را الهی می کند، و راه کفر به فساد رهنمون می شود.‏‎[55]‎

‏با این سخن امام، ما وارد نهایی ترین بحث ایشان دربارۀ انسان می شویم. انسان تا‏‎ ‎‏این جا بر اساس ارادۀ درونی خود و علم شهودی که در سایۀ عشق و به سبب روحانیت به‏‎ ‎‏دست آمده، تا این مرحله پیشروی نموده، حال چه باید بکند؟ آیا او مسافری است که فقط‏‎ ‎‏بنا به خواست خداوند و بدون هیچ دستاویز یا برنامه ای در دنیا رها شده، یا موجودی‏‎ ‎‏خدایی ـ انسانی است که در ما فی الضمیر خود عشق به پرستش و عبادت را در قالبی‏‎ ‎‏صحیح و مدون از سوی او که همۀ وجودش را پر کرده، آرزومند است؟‏

‏ما گاه چنان از خدا صحبت می کنیم و آن گونه او را می تراشیم که یک بت را؛ و در‏‎ ‎‏لحظاتی نیز چنان غرق در خود و نسیانِ او می شویم که هیچ چیز قادر به برقراری آشتی ما‏‎ ‎‏با خدا نیست. کودکانه می نالیم و آرزوی کمک پدرانۀ او را داریم. اما این خدا واقعاً‏‎ ‎‏کیست؟ آیا او فقط به تدوین یک دسته قوانین پرداخته تا آرزوی کودکانۀ ما را در عطف‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 327

‏توجه او به سوی خود برانگیزد؟ البته دین داری و خداشناسی مراتب و مراحل بسیاری‏‎ ‎‏دارد، اما آنچه در این جا مطمح نظر است، قلۀ این باورها و اعتقادات است که چیزی جز‏‎ ‎‏والاترین مرحلۀ انسانیت و شایستگی خلیفة اللهی نیست. نماد این صبر و تحمل در قرآن،‏‎ ‎‏ابراهیم است. خداوند در بیان عظمت و مراحلی که او برای رسیدن به والاترین درجۀ‏‎ ‎‏انسانیت پیموده است، می فرماید:‏

‏«‏وَ إذِ ابْتَلَیٰ إبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنَّ قَالَ إنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَیَنَالُ‎ ‎عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏»‏‏؛‏‎[56]‎‏ به یاد آور آن هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند ‏‏[‏‏مانند اعمال‏‎ ‎‏حج، کشتن فرزند و افتادن در فتنۀ آتش نمرود‏‏]‏‏ امتحان فرمود و او همه را به جای آورد. خدا‏‎ ‎‏بدو گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم.ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندان‏‎ ‎‏من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: ‏‏[‏‏آری، اگر عادل و شایستۀ آن باشند، که‏‏]‏‏ عهد من هرگز به‏‎ ‎‏مردم ستمکار نخواهد رسید.‏

‏به گفتۀ امام خمینی، مَثَل کسانی که بدون شناخت دقیق و به صرف آشنایی و پیوندهای‏‎ ‎‏ظاهری با اولیاء الله دم از شناخت حق و راه رسیدن به دین و عرفان می زنند، مَثَل‏‎ ‎‏طوطی صفتان و منافقانی است که ناشناخته و نادیده دم از شناخت حق و راه رسیدن به‏‎ ‎‏دین و تسلیم در مقابل وی به زبان می آورند.‏

‏ ‏

‏طوطی صفتی و لاف عرفان بزنی‏   ‎ ‎‏ای مور دم از تخت سلیمان بزنی‏

‏فرهاد ندیده ای و شیرین گشتی‏   ‏یاسر نشدی و دم ز سلمان بزنی‏‎[57]‎

‏ ‏

‏در تمام مراحلی که از نظر گذشت، شاهد انسان و پیشرفت های فطری او بودیم. در‏‎ ‎‏پایان این مقال سخنی را از امام خمینی دربارۀ فطرت نقل می کنیم:‏

‏از کجا شروع کنیم؛ بهتر آن است که از فطرت باشد. ‏‏«‏فِطْرَتَ الله ِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ‎ ‎لِخَلْقِ الله ِ‏»‏‏.‏‎[58]‎‏ در این جا به فطرت انسان ها بسنده کرده، گرچه این خاصۀ خلقت است ‏‏«‏وَ إنْ مِنْ‎ ‎شَیْ ءٍ إلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَکِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ‏»‏‏.‏‎[59]‎‏ همه گویند:‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 328

‏ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم‏    ‎ ‎‏با شما نامحرمان ما خامشیم‏

‏ ‏

‏انسان امکان ندارد به غیر کمال مطلق رو کند و دل ببندد. همۀ دل ها به سوی اویند و جز او‏‎ ‎‏نجویند و نخواهند جست و ثناخوان اویند و ثنای دیگری نتوانند کرد. ثنای هر چیزی ثنای او‏‎ ‎‏است؛ اگر چه ثناگو تا در حجاب است، گمان کند ثنای دیگری می گوید. در تحلیل عقلی که‏‎ ‎‏خود حجابی است نیز چنین باشد.‏‎[60]‎

‏ ‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 329

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏آشنایی با علوم اسلامی‏‏، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1372 ش.‏

‏2. ‏‏انسان موجود ناشناخته‏‏، الکسیس کارل، ترجمه پرویز دبیری، 1346 ش.‏

‏3. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، تهران، نشر فرهنگی رجاء.‏

‏4. ‏‏تفسیر سورۀ حمد‏‏، امام خمینی، دفتر انتشارات اسلامی.‏

‏5. ‏‏جهاد اکبر‏‏، امام خمینی، تهران، نشر مرصاد، 1368 ش.‏

‏6. ‏‏ره عشق‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏7. ‏‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.‏

‏8. ‏‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمۀ احمد فهری، تهران، نهضت زنان مسلمان،‏‎ ‎‏1359 ش.‏

‏9. ‏‏صحیفۀ امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏10. ‏‏فطرت‏‏، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1371 ش.‏

‏11. ‏‏قصۀ ارباب معرفت، ‏‏عبدالکریم سروش، طلوع آزادی.‏

‏12. ‏‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد مولوی.‏

‏13. ‏‏مجموعه آثار‏‏، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1374 ش.‏

‏14. ‏‏محرم راز‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1370 ش.‏

‏15. ‏‏معرفت فطری خدا‏‏، رضا برنجکار، انتشارات نبأ.‏

‏16. ‏‏نقطۀ عطف‏‏، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1369 ش.‏

‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 330

  • )) قصۀ ارباب معرفت، دفتر نخست، ص 361 و 362.
  • )) فطرت، ص 37.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 122.
  • )) صحیفۀ امام، ج 9، ص 11.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 130.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 14، ص 387.
  • )) صحیفۀ امام، ج 11، ص 450.
  • )) جاثیه (45): 22.
  • )) مدّثّر (74): 37.
  • )) نقطۀ عطف، ص 38.
  • )) بقره (2): 257.
  • )) صحیفۀ امام، ج 8، ص 62.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 91.
  • )) آشنایی با علوم اسلامی، ج 2، ص 15.
  • )) شرح دعای سحر، ص 269.
  • )) محرم راز، ص 16.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 7.
  • )) همان، ص 5 و 34.
  • )) همان.
  • )) شرح دعای سحر، ص 271.
  • )) صحیفۀ امام، ج 7، ص 534.
  • )) شرح دعای سحر، ص 52.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 130.
  • )) بقره (2): 124.
  • )) مجموعۀ آثار، ج 3، ص 36.
  • )) صحیفۀ امام، ج 4، ص 189.
  • )) ر.ک: همان، ج 8، ص 327.
  • )) صحیفۀ امام، ج 8، ص 411 ـ 412.
  • )) محرم راز، ص 35.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 106.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) صحیفۀ امام، ج 11، ص 257.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 186.
  • )) نقطۀ عطف، ص 79.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 9، ص 288.
  • )) صحیفۀ امام، ج 7، ص 494.
  • )) شرح دعای سحر، ص 102.
  • )) همان، ص 32 ـ 34.
  • )) مجموعۀ آثار، ج 7، ص 322 ـ 325.
  • )) صحیفۀ امام، ج 18، ص 443.
  • )) مثنوی معنوی، دفتر یکم، ص 2.
  • )) ر.ک: مجموعۀ آثار، ج 7، ص 124.
  • )) صحیفۀ امام، ج 6، ص 246.
  • )) ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 31.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 122.
  • )) ر.ک: بقره (2): 1 ـ 2.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 66.
  • )) فجر (89): 27 ـ 30.
  • )) انسان موجود ناشناخته، ص 25.
  • )) تفسیر سورۀ حمد، ص 32.
  • )) ره عشق، ص 25.
  • )) صحیفۀ امام، ج 9، ص 288.
  • )) جهاد اکبر، ص 50 و 51.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 13، ص 173.
  • )) بقره (2): 124.
  • )) نقطۀ عطف، ص 85.
  • )) روم 30: 30.
  • )) اسراء (17): 44.
  • )) ره عشق، ص 23 ـ 24.