کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)
نجات اکثریت ازدیدگاه امام خمینی و ابن سینا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : رجبی نیا، داوود

محل نشر : قم

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

نجات اکثریت ازدیدگاه امام خمینی و ابن سینا

‏ ‏

‏ ‏

نجات اکثریت از دیدگاه امام خمینی و ابن سینا رحمهماالله

‏ ‏

حجة الاسلام داوود رجبی نیا

درآمد

‏انسانی که آفریدۀ خداوند می باشد و بزرگ ترین هدفش لقای او است، چقدر به نجات‏‎ ‎‏الهی نزدیک است؟‏

‏آیا آن گونه که برخی می گویند، اکثریت انسان ها اهل جهنمند؛ چرا که خداوند قسم یاد‏‎ ‎‏کرده است جهنمش را از انسان ها پُر می کند؟! پس رحمانیت و رحیمیت او کجا است؟ آیا‏‎ ‎‏آن ها که مسلمان و شیعه نیستند، به جرم مسلمان و شیعه نبودن ـ گرچه معاند و لجوج‏‎ ‎‏نباشند ـ اهل شقاوت و محروم از نعمت نجاتند؟ بنای آفرینش بر نجات است یا شقاوت؟‏‎ ‎‏بنای آخرت چطور؟ از خدایی که هم از حق خود می گذرد و هم حق دیگران را ادا می کند،‏‎ ‎‏چه انتظاری می رود؟ خدایی که در توصیف امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏فوق انتظار ما است:‏

‏«اللّٰه» یک جلوۀ جامع از حق تعالی است؛ «رحمان» و «رحیم» از جلوه های این جلوه‏‎ ‎‏است. او با رحمت و رحمانیت، همۀ موجودات را ایجاد کرد. پس وجود، رحمت است و‏‎ ‎‏موجودات، مظهر رحمتند و اصلاً خودشان رحمتند؛ یعنی اوصاف رحمانیت و رحیمیت‏‎ ‎‏برای «اللّٰه» بالذات و اوصاف غضب و انتقام تبعی است.‏‎[1]‎

‏آیا چنین خدایی نجات را برای اقلیّت بشر تضمین کرده است یا برای اکثریت؟ اصولاً‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 197

‏در پهنۀ وسیع هدایت، رحمت و مغفرت، راه های نجات کدام است؟ این نجات برای آحاد‏‎ ‎‏انسان ها در کثرت طولیِ ادیان قابل تحقق است یا در کثرت عرضیِ ادیان نیز ممکن‏‎ ‎‏می باشد؟‏

‏نگارنده در صدد است با توجه به منابع اسلامی، به ویژه نظرات امام خمینی و ابن‏‎ ‎‏سینا ‏‏رحمهماالله‏‏، سؤالات فوق را پاسخ گوید؛ ان شاءاللّٰه.‏

انسان و رحمت الهی

انسان؛ کتاب کامل

‏انسان استعداد کامل شدن را دارد؛ او می تواند تمام حرکات و سکنات خود را خدایی‏‎ ‎‏نماید و آینۀ تمام نمای همۀ اسماء و صفات الهی گردد. در این صورت، تمام ترین کلمات‏‎ ‎‏الهیه، همان کتاب الهی است که همۀ کتاب های الهی در آن است؛ چنان که از سید موحّدان،‏‎ ‎‏حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏، بدین مضمون نقل شده است:‏

‏ ‏

‏مپندار خود را که جرم صغیری‏   ‎ ‎‏که پنهان شده در نهادت جهانی‏

‏تویی آن کتاب مبین کز حروفت‏   ‎      ‎‏شده ظاهر اسرار گنج نهانی‏

‏ ‏

‏اگر انسان کامل را یک کتاب بدانیم، عقل، نفس، خیال و طبع، ابواب و سوره های او،‏‎ ‎‏و مراتب هر یک از این ها آیات و کلمات الهیۀ آن کتاب خواهند بود. بدین سان انسان‏‎ ‎‏می تواند در حرکت ذاتی خود با پشتوانۀ اراده و انتخاب سبیل برتر ـ صراط مستقیم  ـ‏‎ ‎‏به  سوی کمال سیر کند؛ زیرا حرکت جوهری، حرکت از نقص به کمال است و خلاف آن‏‎ ‎‏ممکن نیست.‏‎[2]‎

‏انسان در ابتدا جمادی است و سپس وارد رحم می شود و در ابتدای حیات در رحم،‏‎ ‎‏حقیقتاً یکی از نباتات است و مانند درخت است که فقط قوۀ نامیه دارد؛ در حرکتش‏‎ ‎‏به  جایگاه حیوانیت می رسد و در ادامۀ حرکت جوهریّه، رو به عالم تجرّد بالا می رود. این‏‎ ‎‏سیر به عالم تجرّد، از ذاتیات او است و غیر ممکن است که این سیرِ تکاملی برای او‏‎ ‎‏حاصل نیاید.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 198

‏به هر حال، انسان به حرکت جوهریه دارای تکامل جوهری است و بر طبق آن رو به‏‎ ‎‏تجرّد می رود و برپاشدن قیامت ـ حتی اگر انبیا هم نبودند ـ بر طبق این حرکت جوهری،‏‎ ‎‏قهری و ذاتی است.‏

رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ از بحث های مقدماتی پیرامون دو صفت «رحمان» و «رحیم» برای «اللّٰه»‏‎ ‎‏تبارک و تعالی، نتیجه می گیرد که «رحمت رحمانیه» بسط اصل وجود است که از صفات‏‎ ‎‏خاصّۀ او و برای تمام موجودات می باشد؛ چرا که سایر موجودات از رحمتِ ایجادی‏‎ ‎‏دستشان کوتاه است. «رحمتِ رحیمیه» نیز اگرچه برای هدایت هادیان طریق و مخصوص‏‎ ‎‏سعدا و فطرت های علّیین است، ولی در عین حال از صفات عامه به شمار می رود و همۀ‏‎ ‎‏موجودات از آن بهره مندند.‏

‏اسم «رحمان» محیط ترین اسماء الهیه، پس از اسم اعظم است؛ چرا که هر اسمی که‏‎ ‎‏محیط تر باشد، تجلّی به آن نیز مقدّم است؛ از این جهت، اولین تجلّی در حضرت‏‎ ‎‏واحدیّت، تجلّی به اسم «اللّٰه» الاعظم است و پس از آن، تجلّی به مقام رحمانیّت؛ و تجلّی‏‎ ‎‏به رحیمیت پس از تجلّی به رحمانیت است.‏

‏فراگیری «رحمانیت» مورد اتفاق همۀ مفسّران و علمای ادب و عرفان است؛ چنان که‏‎ ‎‏امام خمینی تصریح می کنند که تجلّی به مقام رحمانیت، بر سایر تجلّیات مقدم است. مقام‏‎ ‎‏رحمانیت، احاطه بر جمیع موجودات عالم غیب و شهادت دارد و برخی آیات و روایات‏‎ ‎‏بر این مطلب تأکید دارند. خداوند در قرآن به وضوح می فرماید که:‏

‏رحمت من همۀ موجودات را فرا گرفته است.‏‎[3]‎

‏و روایات تأکید می کنند که:‏

‏رحمت او بر خشمش پیشی جُسته است.‏‎[4]‎

‏طبق مَثَل مشهور که «مقاصد را بگیر و مقدمات را رها کن» باید با کمال افتخار بپذیریم‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 199

‏که در دو صفت «رحمان» و «رحیم» خداوند، عطوفت و رقّت نسبت به همۀ بندگانش‏‎ ‎‏نهفته است؛ «رحمان» یعنی لطف کننده و «رحیم» یعنی مهربانی کننده با بندگانش به دادن‏‎ ‎‏روزی و نعمت.‏‎[5]‎

مقایسه اجمالی عمل دنیوی انسان و اجر اُخروی خدا

‏با نظر به عالم آخرت و نعمت هایی که در بیش تر از دویست آیه از قرآن، وعده داده‏‎ ‎‏شده و مقایسه ای بین اعمالی که یک انسان در مدت زندگانی خود انجام می دهد، و‏‎ ‎‏جزاهایی که در کتاب های آسمانی ـ خصوصاً قرآن کریم ـ وعده داده شده، که باید اعتراف‏‎ ‎‏نمود که خداوند با ترازوی عدالت با مردم رفتار نمی کند و بخشش های خدایی در مقابل‏‎ ‎‏اعمال ناچیز و بی مقدار بشر نیست.‏

‏اگر نماز، روزه و همۀ عبادات و اعمال خیر یک انسان متدیّن را بخواهند با پول دنیایی‏‎ ‎‏حساب کنند، چه بهایی را باید برای آن در نظر گرفت؟ آیا ارزشش بیش تر از قیمت یک‏‎ ‎‏شهر خوب دنیایی خواهد بود؟! مسلّماً نه؛ در حالی که در مقابل اعمال انسان، بهشت را‏‎ ‎‏قرارداده اند که قابل قیاس با دنیا نیست.‏

‏همۀ ادیان و به ویژه دین مبین اسلام بر این مطلب تصریح دارند که هر کسی وارد‏‎ ‎‏بهشت شود، همیشه در آن باقی می ماند و همواره در نعمت است؛ آیا عمل های چند سالۀ‏‎ ‎‏انسانی را می توان با آن نعمت های همیشگی، آن هم با آن کیفیت و با زمان های نامتناهی،‏‎ ‎‏مقایسه کرد؟‏‎[6]‎

مقایسه اجمالی بین نعمت های دنیوی و نعمت های اُخروی

‏اصلاً نعمت های دنیا و آخرت قابل مقایسه نیست؛ مگر میان متناهی و غیر متناهی‏‎ ‎‏می توان قیاس کرد؟! اگر در دنیا میلیون ها سال عمر کنیم، باز در مقابل عمرِ جاوید و‏‎ ‎‏بی نهایت عالم آخرت، قابل قیاس نیست؛ زیرا این مدت از عمر، نه نصف عمر آخرت است‏‎ ‎‏و نه ثلث آن و نه... و این است معنای غیر قابل قیاس بودن نعمت متناهی و غیر متناهی!‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 200

‏تمام لذت ها و شهوت های دنیایی در جهت کیفی و کمّی اش با لذت های بهشتی که‏‎ ‎‏همۀ خواسته های دل و لذت های چشم گیر را به طور دائم و به گونه ای جاوید دربردارد،‏‎ ‎‏چیز بسیار کوچک و غیر قابل توجهی است. بنابراین، سعادت آن است که منجر به بهشت‏‎ ‎‏شود؛ چنان که شقاوت آن است که به جهنم و دوزخ ختم گردد.‏‎[7]‎

‏خوشا به حال آنان که بهشت جاوید را برای خود بخرند! حق تعالی می فرماید:‏

‏امّا آن ها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمان ها و زمین‏‎ ‎‏بر پا است ؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ بخششی است قطع نشدنی.‏‎[8]‎

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ دربارۀ عدم امکان مقایسۀ درست میان نعمت های دنیا و آخرت‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏نعمت های آن عالم را مقایسه مکن به نعمت های این جا؛ گمان مکن بهشت و جنّات آن، مثل‏‎ ‎‏باغستان های دنیا، منتها قدری وسیع تر و عالی تر است؛ آن جا دار کرامت حق و مهمان خانۀ‏‎ ‎‏الهی است؛ تمام این دنیا مقابل یک تار موی حورالعین بهشتی نیست.‏‎[9]‎

‏اصولاً نعمت دنیا مشوب و مخلوط است و نعمت آخرت خالص. نعمت های این عالم‏‎ ‎‏مختلط با زحمت ها و رنج های طاقت فرسا است. هیچ کدام از لذت های دنیا بدون درد و‏‎ ‎‏رنج به دست نمی آید؛ درد و رنج و اندوه و غصّه سرتاسر این عالم را فراگرفته است.‏‎ ‎‏عارفی می گفت:‏

‏عدم وفاداری دنیا و ناپایدار بودن آن را در ناپایداری و ناوفاداری خوشی های آن دیدم.‏

‏واقعاً کدام خوشی و خنده است که پس از لحظه ای یا پس از ساعاتی، به غم و اندوه‏‎ ‎‏مبدّل نشود؟ علاوه بر این، نعمت های آخرت به گونه ای است که سراسر اعضای او را‏‎ ‎‏فرامی گیرد و این طور نیست که یک عضو سالم و راحت و بهره مند از نعمت باشد و عضو‏‎ ‎‏دیگر در تعب و زحمت.‏‎[10]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 201

عدم تنافی بخشش با عدل الهی

‏بخشش های خداوند در آخرت منافاتی با عدل او ندارد؛ زیرا او حق مردم را نمی بخشد‏‎ ‎‏و از ظلم و ستم مردم به یکدیگر صرف نظر نمی کند؛ مگر آن که خود صاحب حق بگذرد.‏‎ ‎‏اما در عین حال، گاهی از حق خود می گذرد و درِ رحمت را یک سره به روی بندگان خود‏‎ ‎‏نبسته است. بنابراین بخشش حق خود نه تنها بر خلاف عدل نیست، بلکه عین عدل است.‏‎ ‎‏از این رو جود، رحمت و عدل الهی همگام همند، نه ضد هم.‏

پاک شدن و نجات یافتن در جهنم و مراحل پیش از آن

‏با توجه به معارف دینی درمی یابیم که نجات و سعادت تا جهنم و حتی در خود جهنم‏‎ ‎‏نیز امکان پذیر است؛ یعنی این گونه نیست که اگر کسی در ابتدا به بهشت نرفت، دیگر‏‎ ‎‏نمی تواند امیدوار به رحمت و نجات الهی باشد؛ زیرا بسیاری از انسان ها با شفاعت‏‎ ‎‏شافعانی نظیر پیامبران الهی ‏‏علیهم السلام‏‏، پیامبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏، ائمّه اطهار ‏‏علیهم السلام‏‏، اولیاءالله، شهدا و...‏‎ ‎‏نجات می یابند. طبق برخی روایات، جهنم برای برخی پاک کننده است، یعنی بعضی‏‎ ‎‏انسان های گناهکار برای پاک شدن، مدتی در جهنم می مانند و پس از پاک شدن، وارد بهشت‏‎ ‎‏می گردند. خارج شدن از بهشت ممکن نیست و بهشتیان در بهشت «مخلّد» هستند، ولی‏‎ ‎‏همۀ کسانی که در جهنم وارد می شوند، همیشه در آن باقی نمی مانند و در جهنم نیز ممکن‏‎ ‎‏است زمینۀ سعادت برای انسان رقم خورد و پس از پاک شدن، وارد بهشت گردد.‏

‏امام ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏خدای ارحم الراحمین جهنمش هم رحمتی است که اگر سیاهیِ روی ما بندگان سیه روی را‏‎ ‎‏با فشارهای قبر و مواقف روز قیامت نتوانست پاک کند، با جهنّم، سیاهی دل ما را بشوید تا‏‎ ‎‏رذایل و حجابات بسوزد و جمال فطرت نمایان گردد و نور فطرت ظاهر شده و با نور شافع‏‎ ‎‏اکبر مزدوج گردیده و به جذبۀ نور احدی، نور فطرت توحید مجذوب شود. و این آخرین آشنا‏‎ ‎‏است که اگر انسان نتوانست با یکی از انوار شفعا، از انبیا و ائمّه هدیٰ ‏‏علیهم السلام‏‏ آشنایی و تناسب‏‎ ‎‏پیدا کند، او به شفاعت می آید.‏‎[11]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 202

‏این جملۀ اخیر واقعاًتکان دهنده است؛ انسانی که در مراحل قبل از جهنم نتوانست‏‎ ‎‏نجات پیدا کند و در جهنم نیز امیدی به کسی ندارد، تنها آشنای او و تنها همدم همیشگی او‏‎ ‎‏به دادش می رسد؛ یعنی آخرین کسی که شفاعت می کند «ارحم الراحمین» است؛ ‏«آخرُ من‎ ‎یشفع، أرحم الراحمین».‎[12]‎‏ البته حق تعالی سعی می کند که تا آن جا که ممکن است گذر انسان‏‎ ‎‏به جهنم نیفتد و قبل ازآن، انسانی که مستحق نجات باشد، پاک گردد:‏

‏این سکرات موت و برزخ، مواقف و طول انتظار در مواقف، و عالم برزخ و روز قیامت، برای‏‎ ‎‏این است که انسان از وقتی سکرات موت برایش شروع شد به تدریج استحقاق حقیقی‏‎ ‎‏عقوبات را از دست بدهد، همین طور تا این که به ترتیب از آن جا وارد عالم برزخ شود و‏‎ ‎‏سپس گرفتار فشار قبر و عذاب های عالم برزخ شود. همۀ این ها برای این است که در بین راهِ‏‎ ‎‏جهنم تصفیه شود و کار به جهنم نرسد، و شفاعت در این بین و قبل از دخول به جهنم‏‎ ‎‏حاصل آید.‏‎[13]‎

رحمت بی پایان؛ بنای عالم آخرت

‏حداقل در زمینۀ غفران و رحمت نمی توان جهان آخرت را با دنیا مقایسه کرد؛ بنای آن‏‎ ‎‏عالم بر تفضّل و رحمت است؛ آن جا همان طور که بندگانِ گناهکارِ لجوج، از غضب‏‎ ‎‏خداوند در امان نیستند، بندگان گناهکار تائب نیز از رحمت او بی بهره نخواهند بود:‏

‏بنای آن عالم بر تفضّل و بسط رحمت غیر متناهیۀ حق ـ جلّ و علا ـ گذاشته شده است و‏‎ ‎‏تفضّلات حق تعالی را حد و انتهایی نیست... خدای تبارک و تعالی آن عالم را به طوری مقرر‏‎ ‎‏فرموده و ارادۀ انسانی را طوری قرار داده که به مجرد اراده، هر چه را بخواهد موجود کند،‏‎ ‎‏موجود می کند... انسان باید در مقابل فرمودۀ انبیا و اولیا ‏‏علیهم السلام‏‏تسلیم باشد. هیچ چیز برای‏‎ ‎‏استکمال انسانی بهتر از تسلیم پیش اولیای حق نیست؛ خصوصاً در اموری که عقل برای‏‎ ‎‏کشف آن ها راهی ندارد و جز از طریق وحی و رسالت، برای فهم آن ها راهی نیست.‏‎[14]‎

‏در حدیث آمده که حق تعالی به نحوی در قیامت بسط بساط رحمت می کند که شیطان‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 203

‏به مغفرت او طمع می کند‏‎[15]‎‏. اگرچه رحمت خداوند در دنیا هم هست، ولی لطف و بخشش‏‎ ‎‏او سرتاپای همه را در عالم آخرت فرامی گیرد؛ عالمی که عالم کرامت و مهمان خانۀ عطای‏‎ ‎‏ربوبی و جایگاه رحمت و بسط رحیمیت و رحمانیت است. بنابراین شیطان حق دارد‏‎ ‎‏طمع به رحمت و امید به عطای او داشته باشد. او همه گناهان را می آمرزد و آنچه وعده‏‎ ‎‏داده، عمل می کند؛ اگرچه ممکن است در وعید تخلّف نماید. رحمت او همیشه شامل‏‎ ‎‏حال ما است؛ زیرا اگر نبود، خلق نمی شدیم؛ و هر مخلوقی هم مرحوم است؛‏‎[16]‎‏ ‏وَسعتْ‎ ‎رَحمتُه کُلَّ شیءٍ.‎[17]‎

پهنۀ وسیع هدایت، رحمت، مغفرت و نجات الهی

عدم انحصار دینداری دلیل مدارانه به محققان

‏قبل از این که به بحث هدایت و رحمت الهی در لابه لای آیات قرآن بپردازیم، باید این‏‎ ‎‏نکته را متذکّر شد که ـ علی رغم نظر برخی ـ تنها دینداری از روی تحقیق، دلیل مدارانه‏‎ ‎‏نیست و نمی توان انسان ها را به صرف این که اهل تحقیق، مطالعه و پژوهش نیستند، از‏‎ ‎‏دایرۀ دینداران دلیل مدار خارج کرد؛ زیرا چه بسیار افراد متوسط و مقلّدی که اگر چه از روی‏‎ ‎‏علّت، منتسب به شریعت و مذهبی هستند، ولی برای خود دلایلی محکم دارند و گرچه‏‎ ‎‏دلیلشان ساده و ظاهراً بدون آرایه های فنیِ منطقی و فلسفی باشد، اما برای توحید، نبوّت و‏‎ ‎‏شریعتِ خود ـ حتی از این که رستگاری را منحصر در مذهب خود می دانند ـ دلایلی دارند.‏

‏حتی دانشمندان دینی و غیر دینی که در عرصۀ معرفت شناسی، به ظاهر نمی توانند‏‎ ‎‏دلیلی مورد قبول برای محققان معرفت شناس عرضه کنند، نمی توان از دایرۀ دینداران‏‎ ‎‏«دلیل مدار» یا محققان، خارج و داخل دینداران «علت مدار» دانست.‏

‏به هر حال، دلایل دینداری هر کس را باید به تناسب خودش سنجید و قضاوت‏‎ ‎‏پیرامون ارزش استدلال و براهینِ گروه های فوق، بحث دیگری است و آنچه در این جا‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 204

‏مورد توجه است این است که بدون تحقیق و تتبّع در ادیان مختلف و ارکان‏‎ ‎‏معرفت شناختی نیز می توان دینداری دلیل مدارانه داشت.‏

هدایت الهی

‏خداوند سبحان خواستار نجات همۀ انسان ها می باشد؛ چرا که همواره در پی هدایت‏‎ ‎‏آن ها است. هدایت اوبه دو نحو کلی قابل تصوراست: 1. هدایت تکوینی؛ 2. هدایت تشریعی.‏

1. هدایت تکوینی: ‏خداوند به وسیلۀ عقل و غرایزی که در وجود انسان ها و حیوانات قرار‏‎ ‎‏داده است، آن ها را به سوی زندگی بهتر و سعادت بخش هدایت می کند:‏

‏پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمۀ آفرینش او بوده است، داده؛‏‎ ‎‏سپس هدایت کرده است.‏‎[18]‎

2. هدایت تشریعی:‏ هدایتی را که خداوند توسط پیامبران و کتاب های آسمانی نصیب‏‎ ‎‏انسان می کند، هدایت تشریعی است:‏

‏آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند و انجام کارهای نیک‏‎ ‎‏و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آن ها وحی کردیم.‏‎[19]‎

‏البته هدایت تشریعی نیز بر دو قسم می باشد: ابتدایی و پاداشی. خداوند ابتداءً همۀ‏‎ ‎‏انسان ها را به حقیقت رهنمون می کند؛ این هدایت، همان هدایت ابتدایی است:‏

‏ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.‏‎[20]‎

‏سپس مردم به دو گروه تقسیم می شوند؛ گروهی این هدایت را نمی پذیرند؛ که فیض از‏‎ ‎‏آن ها منع می شود و گروهی این هدایت را پذیرفتند که از پاداش الهی (هدایت پاداشی او)‏‎ ‎‏بهره مند می شوند:‏

‏هر کس به خداوند ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می کند.‏‎[21]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 205

عقل و وحی دو راه سعادت و نجات

‏چون عنایت حق تعالی و رحمتش از ازل، شامل حال فرزندان آدم بود، به تقدیر الهی‏‎ ‎‏دو نوع مربّی و مهذِّب در او قرار داده شد که آن دو، به منزلۀ دو بال برای بنی آدم به شمار‏‎ ‎‏می روند و به واسطۀ آن ها می توان از حضیض جهل و نقص و زشتی و شقاوت، به اوج‏‎ ‎‏علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت، پرواز نمود. و این دو، یکی مربّی باطنی است که‏‎ ‎‏همان قوۀ عقل می باشد، و دیگر مربّی خارجی، یعنی انبیا و راهنمایان طرق سعادت و‏‎ ‎‏شقاوت می باشند و این دو هیچ کدام بی دیگری این مقصد را به انجام نمی رسانند.‏‎[22]‎

تکامل بشر، مقتضای هدایتگری

‏مقتضای هدایتگری حق تعالی آن است که به موازات تکامل تدریجی بشر، هماره دین‏‎ ‎‏عصر پیشین را منسوخ داشته، دینی فراخور فهم فراتر و درخور نیازهای برتر انسان عصر‏‎ ‎‏نو فرو فرستد تا با انزالِ دینی جامع و کامل و حایز استطاعت و استعداد انطباق بر شرایط‏‎ ‎‏گونه گونِ حیات متطوّر انسانِ به بلوغ رسیده، دوام کمال آدمی را تدبیر کند.‏

‏اصرار بر کفایت و صحّت ایمان به ادیان منسوخ و محرّف تاریخ زده و تاراج شده و‏‎ ‎‏آمیخته به خرافه و گزافه و فاقد متن وحیانی، علی رغم نزول و حضور دینی جامع و کامل‏‎ ‎‏و برخوردار از متن نازل شده و محفوظ؛ ‏‏«‏إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏»‏‎[23]‎‏ سعی بر ناکام‏‎ ‎‏ساختن برنامۀ هدایت خداوندی و معارضت باسنّت و مشیّت تاریخی و تشریعی الهی است.‏‎[24]‎

رحمت الهی؛ عوامل و مظاهر آن در قرآن

‏دریای رحمت الهی آن قدر وسیع است که همۀ موجودات را در بر می گیرد؛ البته اهل‏‎ ‎‏تقوا و نیکوکاران، مشمول رحمت خاصۀ الهی اند.‏‎[25]‎‏ خداوند رحمت را بر خویشتن واجب‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 206

‏کرده است ‏‎[26]‎‏ و هر کس و هر قومی را که بخواهد، به وسیلۀ این رحمت نجات می دهد؛‏‎ ‎‏چنان که حضرت موسی ‏‏علیه السلام‏‏ و قومش و حضرت هود ‏‏علیه السلام‏‏ و قومش را در پرتو همین‏‎ ‎‏رحمت نجات داد.‏‎[27]‎‏ کسی هم قدرت و توانایی جلوگیری از رحمت او را ندارد.‏‎[28]‎‏ رحمت‏‎ ‎‏او نه فقط نجات بخش است، بلکه مقدمات نجات را ـ که ممانعت از گناه و معصیت‏‎ ‎‏است  ـ فراهم می کند.‏‎[29]‎

‏پیروی از قرآن کریم، سکوت و ادب به هنگام تلاوت قرآن، اصلاح بین برادران و‏‎ ‎‏رعایت تقوا و صبر و پایداری در برابر مصایب‏‎[30]‎‏ را می توان از عوامل جلب رحمت الهی‏‎ ‎‏ذکر کرد. چنان که قرآن کریم، تورات، نبوّت و پیامبر اسلام ‏‏صلی الله علیه و آله‏‎[31]‎‏ از مظاهر بارز رحمت‏‎ ‎‏به شمار می آیند.‏

‏خداوند با کرامت و لطف خویش، از همۀ انسان ها دعوت می کند تا بخشش از خدا‏‎ ‎‏بخواهند و با اعمال ناچیز انسانی، به سوی نعمت های بی پایان و غیرمتناهی او پرواز کنند‏‎ ‎‏و بهشت را در پرتو نجاتِ الهی خریداری کنند:‏

‏پیشی بگیرید به سوی مغفرتی که از پروردگار شما است، و بهشتی که وسعت آن مثل وسعت‏‎ ‎‏آسمان و زمین است؛ که مهیا شده است برای کسانی که ایمان آوردند به خدا و پیغمبران او.‏‎ ‎‏این کرمی است که خدا به هر کس می خواهد عطا می کند و خدا دارای کرامت های بزرگ است.‏‎[32]‎

راه های نجات و اسباب آمرزش الهی

‏قرآن کریم راه های آمرزش و نجات یافتن را به همۀ انسان ها آموزش می دهد؛ راه هایی‏‎ ‎‏که با تمسّک به آن ها می توان از پله های نجات بالا رفت و پل های شکسته شدۀ پشت سر‏‎ ‎‏ـ  که توسط گناه درهم ریخته است ـ را از نو ساخت.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 207

‏توبه، ایمان و عمل صالح، تقوا، هجرت و جهاد و شهادت، انفاق پنهانی، قرض الحسنه‏‎ ‎‏و پرهیز از گناهان کبیره، راه هایی است که قرآن در این زمینه پیشنهاد می کند؛‏‎[33]‎‏ زیرا‏‎ ‎‏آمرزش خدا و رحمت او در خارج وجود دارد. در این جهان، رحمت او عین وجود‏‎ ‎‏موجودات است و هر موجودی نسبت به حال خود، غرق دریای رحمت است و در‏‎ ‎‏آخرت نیز رحمت او عین بهشت، و مغفرت او عین به اتمام رسیدن ظلمات و پایان یافتن‏‎ ‎‏استحقاقِ حقیقی عقوبت است.‏

‏اما از میان قوانین و سنّت هایی که خداوند در جهان برقرار نموده و بر خود واجب‏‎ ‎‏نموده، «نجات اهل ایمان» است:‏

‏فرستادگان خود و کسانی را که (به آنان) ایمان آورند، نجات می دهیم و همین گونه، بر ما حقّ‏‎ ‎‏است که مؤمنان را رهایی بخشیم.‏‎[34]‎

‏وقتی به اکثریت مردم جهان می نگریم، هر قوم و ملّتی به گونه ای، به فرستادگان او‏‎ ‎‏ایمان دارند و در این میان، تنها عدۀ معدودی هستند که از روی عناد، دین حق را بر‏‎ ‎‏نمی تابند و یا بسیاری، پس از حساب پس دادنی سخت، وارد بهشت می شوند.‏

‏اگر چه درجات ایمان مختلف است و همۀ مؤمنین در یک سطح نیستند، ولی روی هم‏‎ ‎‏رفته بیش تر مردم، اهل ایمانند؛ به عبارتی، اکثریت اهل نجاتند.‏

‏اما در این میان تمسّک به قرآن، جایگاه ویژه ای در نجات و رستگاری دارد:‏

‏کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمّد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ نازل شده ـ و‏‎ ‎‏همه حق است و از سوی پروردگارشان ـ نیز ایمان آورند، خداوند گناهانشان را می بخشد و‏‎ ‎‏کارشان را اصلاح می کند.‏‎[35]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 208

نجات اکثریت از دیدگاه ابن سینا[36]

آفرینش خیر و سعادت و چگونگی وقوع بدی در جهان از منظر ابن سینا و امام خمینی رحمه الله

‏ابن سینا در نَمَط هفتم ‏‏اشارات‏‏ و به تبعِ او، خواجه نصیرالدین طوسی در شرح آن،‏‎ ‎‏موجودات را به پنج قسم تقسیم می کنند:‏

‏1. موجوداتی که فقط خیر هستند؛‏

‏2. موجوداتی که دارای خیر و شرّند، ولی خیرشان بیش تر است؛‏

‏3. موجوداتی که اصلاً خیر ندارند و فقط شرّ هستند؛‏

‏4. موجوداتی که دارای خیر و شرّند، ولی شرّشان بیش تر است؛‏

‏5. موجوداتی که خیر و شرّشان یکسان است.‏

‏از این پنج قسم فرض شده، وقتی به جهان نگاه می کنیم، تنها دو قسم اول تحقق دارند:‏

‏1. موجوداتی که خیر محضند که همان عقول و نفوس فلکیه می باشند؛ این ها شرّ‏‎ ‎‏ندارند؛ چرا که بالقوّه نیستند و از این رو، حرکت به سوی کمال بالاتر ندارند تا موجب‏‎ ‎‏تصادم و شرّ شوند؛ زیرا آن چه باعث شرّ می شود حرکت است.‏

‏2. موجوداتی که در آن ها خیر غالب است. این ها به فضیلت و کمال نمی توانند برسند‏‎ ‎‏مگر این که حرکت کنند؛ حرکت نیز باعث تصادم و آسیب رساندن و آسیب دیدن‏‎ ‎‏می شود؛ یعنی در اثر حرکت، دارای شرّ قلیل خواهند بود.‏

‏شرّ این موجودات قابل حذف نیست؛ زیرا حذف شرّشان مستلزم حذف خیر کثیرشان‏‎ ‎‏است. ترک خیرِ کثیر به خاطر در امان بودن از شرّ قلیل، شرّ کثیر است و وجود شرّ کثیر‏‎ ‎‏محال است از خداوند تبارک و تعالی صادر شود؛ پس ترکِ خیر کثیر به خاطر تحرّز از شرّ‏‎ ‎‏کثیر محال است.‏

‏مثلاً فضیلت و کمال «آتش»، حرارت و سوزاندن است و با همین سوزاندن، برخی‏‎ ‎‏از  پدیده ها را به کمال می رساند؛ چنان که گوشتی که برای خوردن استفاده می شود‏‎ ‎‏چنین  است.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 209

‏آتش شهوت انسان نیز در عین این که کمال است و باعث بقای نسل می شود، اگر‏‎ ‎‏در  مسیر خلاف قرار گیرد ضررهایی به بار می آورد و باعث تباهی آخرت می گردد.‏‎ ‎‏همین  طور هیجان که ممکن است به انحراف کشیده شود و خیر بودنش را تحت الشعاع‏‎ ‎‏قرار دهد.‏

‏از طرفی، تعداد اندکی از مردم گرفتار این دو قوّۀ غضبیه و شهویه هستند و به جای‏‎ ‎‏این که از قوۀ ناطقه پیروی کنند، از آن دو تبعیت می کنند. یعنی این گونه انسان ها به نسبت‏‎ ‎‏افرادِ سالم، در اقلّیت قرار دارند. و از سوی دیگر، همان ها نیز همواره مطیع این دو قوّه‏‎ ‎‏نمی باشند؛ بلکه زمان های گرفتاری ایشان نیز بسیار کم تر از زمان سلامت ایشان می باشد.‏

‏پس شرّ این افراد نیز خیلی کم است. از این رو چنین شرّی اصلاً مقصود نیست؛ ولی‏‎ ‎‏چون همواره با خیر ـ که غرض و مقصود است ـ همراه است، به منزلۀ مقصود به حساب‏‎ ‎‏می آید؛ یعنی «شرّ اقلّی» در کنار «خیر اکثری» بالعرض مقصود است نه بالذات و بالاصاله.‏

‏یعنی شرّ، داخل در عالم قدر ـ عالم ما ـ است و در عالم قضا ـ عالم عقل و علم الهی ـ‏‎ ‎‏وجود ندارد؛ زیرا شأن این موجودات، احاله (ایجادِ تحوّل در پدیده های دیگر و باعث شرّ‏‎ ‎‏و آسیب رساندن) و استحاله (تحوّل یافتن و شرّ و آسیب دیدن) و کون و فساد است.‏

‏تعداد این موجودات ممکن، نسبت به کلِ موجودات عالم تجرّد، بسیار اندک است.‏‎ ‎‏به علاوه، در خود این موجودات، حرکت ها و مقاومت های بسیار کمی در برابر کمالات‏‎ ‎‏صورت می گیرد.‏

‏بنابر این خیرهای زیاد این موجودات از شرّهای کم این ها قابل انفکاک نیستند. به دیگر‏‎ ‎‏سخن، شرّ در بعضی موجودات، ضروری الوجود است و چون خیر آن ها بیش تر است،‏‎ ‎‏مورد عنایت و قصد حق تعالی قرار گرفته اند؛ یعنی قصد بالذات و بالاصاله مربوط به خیر‏‎ ‎‏آن ها است و شرّشان بالعرض و بالتبع مقصود و مرضی است.‏‎[37]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 210

‏در این جا شیخ الرئیس سؤال و اشکالی را که ممکن است به ذهن خطور کند، مطرح‏‎ ‎‏می کند و آن گاه در دو عرصۀ دنیوی و اُخروی پاسخ می گوید:‏‎[38]‎

سؤال و اشکال

‏بهترین موجود جهان، انسان است. انسان دارای سه قوّۀ اساسی است که هر سه مبتلا‏‎ ‎‏به بدی (شرّ) زیادند و خیر کمی دارند. این سه عبارتند از عقل که گرفتار جهل است و دو‏‎ ‎‏قوّه عملیّۀ شهوت و غضب که دچار طغیانند؛ پس خیر کثیر بودن انسان ها کجا است!؟‏

‏یعنی در همین دنیا بسیاری از مردم، گرفتار جهل، شهوت و غضب هستند؛ چه برسد به‏‎ ‎‏آخرت که بیش تر انسان ها جزء اشقیا خواهند بود. پس شرّ در نوع انسان ها ـ که اشرف‏‎ ‎‏مخلوقات است ـ غلبه دارد!‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در بیان آن که هر یک از خیر و شر متعلَّق ایجاد و خلقت گردند،‏‎ ‎‏می فرماید:‏

‏نظام وجود در اعلی مرتبۀ از کمال و خیریّت، و اقصی مدارج حسن و جمال است... آنچه از‏‎ ‎‏سنخ کمال و جمال و خیریّت است از اصلِ حقیقت وجود خارج نیست، زیرا که جز آن برای‏‎ ‎‏چیز دیگر تحققی نیست، و معلوم است که مقابل «حقیقت وجود»، «عدم» یا «ماهیت» است‏‎ ‎‏که هیچ یک به حسب ذات و خودیِ خود، چیزی نیستند و بهایی ندارند و بطلان صرف یا‏‎ ‎‏اعتبار صرفند و تا متنوّر به نور وجود و ظاهر به ظهور آن نشوند، اصلاً ثبوتی برای آنها نیست؛‏‎ ‎‏نه ثبوت در ذات و نه در صفات و آثار؛ و آن گاه که ظلّ وجود بر سر آن ها سایه افکند و دست‏‎ ‎‏رحمت واسعه به روی آن ها کشیده شده، هر یک دارای ظهوری و خاصیت و آثاری شوند.‏

‏ایشان پس از بیان این که همۀ کمالات از پرتو جمیل جمال و تجلّی نور مقدّس خدا‏‎ ‎‏است و دیگر موجودات چیزی از خود ندارند و فقر محض ولاشی ء می باشند و اگر کمالی‏‎ ‎‏دارند از او است، دربارۀ کیفیت وقوع شرّ در قضای الهی می نویسد:‏

‏جمیع این شرور و اخترام و هلاک و امراض و حوادث غریبۀ مهلکه و موذیات و جز آن ها که‏‎ ‎‏در این عالم طبیعت و تنگنای هاویۀ مظلمه است، از تصادمات و تضاد بین موجودات است،‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 211

‏نه به جهات موجودیه، بلکه به واسطۀ نقص در نشئه و تنگنایی مَقارّ آن ها است، و این به‏‎ ‎‏حدود و نقایص رجوع شود که به کلی از حیطۀ نورِ جعلْ خارج و در حقیقت، دون جعل است.‏

‏اصل حقیقت، نور وجود است که بری از جمیع شرور و عیوب و نواقص است و اما نقایص و‏‎ ‎‏شرور و اشیاء ضارّه و موذیه، به جهات نقص و ضرر گر چه مورد جعل بالذات نیستند، ولی‏‎ ‎‏بالعرض مورد جعلند؛ زیرا که اگر اصل عالم طبیعت متحقّق نشود و به جهات وجودیه متعلق‏‎ ‎‏جعل نشود، ‏‏[‏‏نقایص و شرور در آن متحقق نبود‏‏]‏‏ چنانچه نفع و خیر و کمال در آن متحقق‏‎ ‎‏نبود؛ زیرا این قبیل از اَعدام، اعدام مطلقه نیستند، بلکه اعدام مضافه هستند که به تبع‏‎ ‎‏ملکات، یک تحقّق بالعرض برای آن ها هست... .‏

‏بالجمله، آنچه بالذات متعلَّق خلقت و مورد جعل الهی است خیرات و کمالات است، و تخلّل‏‎ ‎‏شرور و مضارّ و غیر آن در قضای الهی، به تبعیت و انجرار است.‏‎[39]‎

خیر و سعادت دنیایی بیش تر انسان ها

‏اگر چه بنابر اشکالی که گذشت، ادعا این است که بدی در انسان ها بیش تر از‏‎ ‎‏خوبی شان است؛ ولی ابن سینا در پاسخ، ابتدا از خیر و شرّ بدن انسان که سعادت یا‏‎ ‎‏شقاوت دنیوی را رقم می زند، سخن می گوید و سپس به خیر و شرّ روحِ انسان می پردازد.‏

‏او گوید: انسان ها از نظر بدنی سه گونه اند:‏

‏1. کاملاً زیبا و در صحّت و سلامت؛‏

‏2. اعتدال در زیبایی و صحّت؛‏

‏3. کاملاً زشت و مریض.‏

‏در یک بررسی اجمالی می بینیم که گروه اول و سوم از شمار اندکی برخوردارند و گروه‏‎ ‎‏دوم زیادترند. این گروه نسبت به گروه سوم، دارای خیر و سعادت دنیوی خواهند بود.‏

‏بنابر این، اگر گروه اول را به این گروه دوم اضافه کنیم، مجموع دو گروه که دارای خیر و‏‎ ‎‏سعادت دنیوی اند، از گروه سوم که دارای بدی، شرّ و شقاوت دنیوی اند، بسیار زیادترند.‏‎ ‎‏آنچه ذکر شد بررسی اجمالی انسان ها از لحاظ زیبایی، صحت، سلامت وسعادت دنیوی بود.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 212

سعادت روحی و اخروی بیش تر انسان ها

‏انسان ها به لحاظ روحی نیز بر سه دسته قابل تقسیم هستند:‏

‏1. کاملاً عاقل و خوش اخلاق؛‏

‏2. معتدل در عقل و خُلق؛‏

‏3. کاملاً بی عقل و بدخُلق.‏

‏باکمی دقت در می یابیم که گروه اول و سوم کم هستند و گروه دوم بسیارند؛ زیرا گروه‏‎ ‎‏اول که مطمئناً اهل خیر، سعادت و نجات اُخروی اند و گروه سوم نیز اهل شقاوتند، ولی‏‎ ‎‏گروه دوم که معتدلند تعدادشان زیاد است. از این گروه، آن ها که راه شقاوت را می پیمایند‏‎ ‎‏اولاً زیاد نیستند و ثانیاً همیشه و همواره گرفتار شقاوت نمی باشند.‏

‏اهلِ شقاوت که از شمار اندکی برخوردارند، اهل جهل مرکبند و اکثر انسان ها، گرفتار‏‎ ‎‏جهل بسیطند که آن نیز ضرری به معادشان نمی رساند. از سوی دیگر، همۀ آن هایی که‏‎ ‎‏گرفتار جهل مرکبند اهل شرّ و شقاوت اخروی نخواهند بود؛ زیرا جهل مرکب دو نوع‏‎ ‎‏است: جهل مرکب عنادی و جهل مرکب غیر عنادی؛ جهل مرکبی که برای آخرت و معاد‏‎ ‎‏ضرر دارد، جهل مرکب عنادی است. صاحبان جهلِ مرکبِ عنادی نیز در حدّاقلند.‏‎ ‎‏بدینسان اگر گروه اول را به سعادتمندان فراوان گروه دوم اضافه کنیم، مجموعۀ کثیری از‏‎ ‎‏انسان ها را خواهیم یافت که از گروه سوم ـ که دارای شرِّ اخروی اند ـ بسیار زیادترند و اهل‏‎ ‎‏نجات و سعادتند. پس در دنیا و آخرت، نجات برای اکثریت رقم می خورد.‏

نجات اکثریت در دریای وسیع رحمت الهی

‏شیخ الرئیس، نابغۀ شرق، از این که سعادت و نجات را منحصر در نوع واحدی بدانیم‏‎ ‎‏که شامل افراد خاصی گردد، و یا سعادت را فقط مخصوص اهل علم بدانیم ـ اگر چه علم‏‎ ‎‏باعث سعادت بیش تر می شود ـ برحذر می دارد؛ زیرا سعادت و نجات را شامل حال‏‎ ‎‏بی بهره گان از علم نیز می داند.‏

‏او می افزاید:‏

‏گناهان متفرق انسان، از بین برندۀ نجات نیست، بلکه فقط گناهی شقاوت ابدی و هلاکت‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 213

‏سرمدی را به دنبال می آورد که از روی جهل مرکب‏‎[40]‎‏ باشد که حدّ بالای رذیلت است. این در‏‎ ‎‏افرادِ کمی هست. بنابر این فراتر از جهل مرکب و یا در ورای حدّ بالای زشت کرداری، اصلاً‏‎ ‎‏شقاوتی نیست و اگر باشد، بسیار کم است. چنان که خداوند فرموده،‏‎[41]‎‏ باید رحمت او را‏‎ ‎‏وسعت  داد.‏‎[42]‎

‏از این رو مردم را به نسبت علم و جهل به سه دسته می توان تقسیم کرد:‏

‏1. عده ای عالم عامل هستند؛ این ها اهل سعادت و نجاتند.‏

‏2. عده ای جهل بسیط دارند و در علم و عمل متوسطند؛ ایشان اگر چه مدتی عذاب هم‏‎ ‎‏ببینند، در عاقبت، اهل سعادت و نجاتند.‏

‏3. عده ای جهل مرکب دارند و بی علم و عملند؛ این ها اعتقادشان فاسد و گرفتار‏‎ ‎‏شقاوت جهنّمند.‏

‏در بین این سه نوع از مردم، آن ها که همواره مبتلا به شرّند قسم سوم هستند که‏‎ ‎‏تعدادشان کم است و اگر قسم اول و قسم دوم را با دریای بی کران رحمت الهی مقایسه‏‎ ‎‏کنیم، اکثریت مردم را اهل سعادت و نجات خواهیم یافت. اگر چه جایگاه گروه اول در این‏‎ ‎‏رحمت وسیع، بسیار رفیع خواهد بود.‏

نجات اکثریت

‏این بحث، در دو بخش کثرت طولی و کثرت عرضی قابل طرح است.‏

نجات اکثریت در کثرت طولی ادیان

‏«کثرت طولی ادیان» عبارت است از ادیان یا شرایع آسمانی که در طول تاریخ بشر‏‎ ‎‏ظهور نموده اند؛ زیرا همواره خداوند برای هدایت انسان ها، پیامبرانی را به سوی آن ها‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 214

‏فرستاده است؛ تا این سلسله به دین اسلام ختم شد و خداوند دین را کامل و نعمت را بر‏‎ ‎‏همگان تمام نمود. پیروان همۀ شرایع پیشین، در ظرف زمانی خود اهل ایمان و اهل‏‎ ‎‏نجات  می باشند. این نوع از «نجات اکثریت»، رستگاری را برای بسیاری از انسان ها‏‎ ‎‏به ارمغان می آورد.‏

‏بدینسان، این گونه نیست که فقط معاصران و مؤمنان هم عصر ما اهلِ نجات و‏‎ ‎‏رستگاری اند؛ زیرا مؤمنان پیشین نیز راه بندگی پیموده اند و به وظیفۀ بندگی خود عمل‏‎ ‎‏نموده اند ؛ چرا که خداوند دستور داده که در زمان های مختلف، از ادیان مختلف ـ اگر چه‏‎ ‎‏روح واحدی داشته اند ـ اطاعت کنند؛ تا این که با بعثت آخرین فرستاده اش، همه را‏‎ ‎‏به  سوی دین آخرین دعوت نموده است.‏‎[43]‎

نجات اکثریت در کثرت عرضی ادیان

‏اساساً این که چه کسی اهل نجات است به خداوند بر می گردد؛ خداوند ممکن است از‏‎ ‎‏بسیاری افراد، به دلیل قاصر بودنشان، در گذرد. بنابراین نجات پیدا کردن، دلیل حقانیت‏‎ ‎‏(حق بودن) نیست. البته این به معنای «دلبخواهی» بودنِ خداوند نمی باشد؛ بلکه او طبق‏‎ ‎‏حکمت، افرادِ معذور و مستضعف فکری و فرهنگی را رستگار می کند.‏

‏آنچه از تحقیق در قواعد عقلی،‏‎[44]‎‏ آیات‏‎[45]‎‏ و روایات‏‎[46]‎‏ مربوط به مستضعفان‏‎ ‎‏فکری ـ فرهنگی استنباط می شود، این است که عذاب برای مقصّرین است نه قاصرین؛‏‎ ‎‏یعنی چه بسا فردِ قاصر به وسیلۀ حقیقتِ نهفته در دینی که به غلط بر آن باور دارد، به‏‎ ‎‏نجات برسد. قاصر و مقصّر بودن هم فقط در قلب ها است؛ لذا نمی توان در جهان، بین‏‎ ‎‏افراد مقصّر و قاصر مرز ایجاد کرد و تنها خداوند بر قلب ها نفوذ و آگاهی دارد؛ نه ما بر‏‎ ‎‏قلب ها تسلط داریم و نه از میزان رحمت و فیض بی کران الهی اطلاعی داریم.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 215

‏بدینسان، نجات الهی فراگیرتر از حقّانیت می باشد و شمول بیشتری دارد و هیچ گاه‏‎ ‎‏نمی توان آن را مساوی با حقّانیت دانست؛ زیرا اکثریت مردم، متوسط و قاصرند که در‏‎ ‎‏صورت عمل به آموزه های آیین خود و یا اطاعت از فطرت پاک خود، از نجات یافتگان و‏‎ ‎‏سعادتمندان خواهند بود.‏‎[47]‎

نجات اکثریت از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ در این باره می فرماید:‏

‏کثیری از نوع انسان، گر چه در مراکز تمدّن علمی و عملی بوده اند، و لیکن چون «اَباً عن جدٍّ»‏‎ ‎‏بر دین منسوخ سابق بوده اند، به دین لاحق مشرّف نشده اند؛ ولی نه از باب عناد و نفاق، بلکه‏‎ ‎‏از باب قطع به خلاف؛ یعنی آن ها اصلاً و ابداً حتی احتمال صحّت اسلام را هم نمی دهند یا‏‎ ‎‏این که در جایی هستند که اسمی از اسلام به گوششان نخورده است؛ مثل بودایی که در فلان‏‎ ‎‏جزیره قرار گرفته اند. این دسته به دین خودشان که از سابق بوده و به آن معتقد بوده اند‏‎ ‎‏باقی اند و فرض این است که بر اساس دستورات آن دین، راه مستقیم را رفته اند و در عقاید و‏‎ ‎‏اعمالشان، همان طور که پیامبر ایشان گفته، عمل کرده اند. مثلاً راهبی که از اول عمر تا آخر‏‎ ‎‏در دیر خود زندگی کرده و حضرت عیسی ‏‏علیه السلام‏‏ را می شناخته و همان طور که ایشان فرموده،‏‎ ‎‏به قضایای مبدأ و معاد معتقد بوده و عملش هم عمل صالح و بر میزان آن طریقه بوده است‏‎ ‎‏و چون از اول، علم به خلاف داشته، به دین اسلام هم توجه نکرده است، البته نمی توان‏‎ ‎‏گفت چنین شخصی به جهنم خواهد رفت؛ برای این که محال است حضرت احدیّت با‏‎ ‎‏بندگان خود خلاف عدل رفتار کند.‏‎[48]‎

‏بدین ترتیب، حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ این دسته را کافر و مستحق جهنم نمی دانند و بر‏‎ ‎‏این باورند که کافران کسانی هستند که قرآن به آن ها وعید داده ؛ امثال کفّار قریش و‏‎ ‎‏معاندین پیغمبر ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ که در اصطلاح قرآن به این ها «فاسق» نیز اطلاق می شود. ایشان اگر‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 216

‏چه این دسته را داخل در بهشتی که جایگاه مقرّبین است نمی دانند؛ اما این ها را مسلّماً از‏‎ ‎‏نجات یافتگان جهنم به شمار می آورد.‏‎[49]‎

‏طبق آیات و روایات، اکثریت انسان ها به هر حال (چه در مرحله اول و یا پس از پاک‏‎ ‎‏شدن) وارد بهشت می شوند؛ و یا لااقل به طور قطع از جهنم خلاصی می یابند؛ چه بسا‏‎ ‎‏بسیاری اهل اعراف‏‎[50]‎‏ باشند و آن جا متنعّم گردند.‏

‏به تعبیر امام ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏این طور نیست که درِ جهنّم را باز کنند و مدام جماعت انسان ها را به جهنّم بریزند.‏‎ ‎‏افراد خیلی کمی هستند که به جهنّم می روند؛ چنان که افراد خیلی کمی هم هستند که به‏‎ ‎‏بهشت می روند.‏‎[51]‎

‏به باور امام، حساب اکثریت مردم را نمی توان با حساب اشقیا و معاندان گره زد؛ کسانی‏‎ ‎‏که مخلّد در آتشند از شمار اندکی برخوردارند. حضرت امام در این باره می فرمایند:‏

‏دستۀ دیگری از مردم هستند که شقی اند و آن ها کسانی هستند که استکبار ورزیده و عناد و‏‎ ‎‏جحود نموده اند... چنین افرادی که اعتقادات منحرف دارند و نسبت به حقیقت کینه می ورزند؛‏‎ ‎‏باطنشان صورت جحود و نفاق شده و روح و نفسشان منحرف از حقیقت بار می آید و صورت‏‎ ‎‏واقعی شان صورت باطل است؛ لذا گرفتار و بال دائمی و شقاوت همیشگی و خسران به تمام‏‎ ‎‏معنا خواهند بود.‏‎[52]‎

نجات اکثریت و پلورالیسم دینی

‏از این رو آن گونه که «پلورالیسم دینی‏‎[53]‎‏» تمامِ ادیان را حق و همۀ پیروان را مُحقّ دانستهاست و هر پیرو دین و سنّتی ـ اگر چه الهی نباشد ـ را رستگار می داند، درست نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏اوّلاً رستگاری در دست خداوند است؛ ثانیاً در صورت علم و آگاهی، باید فقط به آخرین‏‎ ‎‏دین که حقّانیت از آنِ او است، ایمان آورد و مخالفتِ عمدی و عالمانه با اسلام، سلب‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 217

‏نجات و رستگاری است؛ و لذا دین را نمی توان دلبخواهی انتخاب کرد.‏

‏در یک زمان، چند دین برای پیروی وجود ندارد، بلکه به تناسب رشد فکری و عقلانی‏‎ ‎‏بشر، خداوند دین متناسب فرستاد و به آن دعوت کرد؛ یعنی اختلاف استعداد؛ و قابلیت ها‏‎ ‎‏سبب تعدّد شرایع بوده و خدای کاملِ مطلق هیچ گاه آیین ناقصی را نفرستاده است؛ بلکه‏‎ ‎‏هر آیینی نسبت به مخاطبینِ خود، در نهایتِ کمال بوده است. تا این که شرایط مهیا گشت‏‎ ‎‏که خداوند، شریعت همیشگی را برای جامعۀ انسانی تا روز رستاخیز بفرستد؛ شریعتی که‏‎ ‎‏می تواند نیازهای مادی و معنوی انسان ها را پاسخ دهد؛ لذا نبوّت، مختوم و وحی تشریعی‏‎ ‎‏خاتمه یافت. نظریۀ «نجات اکثریت» ـ بر خلاف «پلورالیسم دینی» ـ در صدد است با توجه‏‎ ‎‏به پهنۀ وسیع هدایت، رحمت و غفران الهی و با نظر به این که وادی نجات، غیر از حقّانیت‏‎ ‎‏و گسترده تر از آن می باشد و نجات و رستگاری در دست خداوندِ رحمان و رحیم است و‏‎ ‎‏چون اکثریت مردم عمداً در لجاجت و عناد با حقیقت مطلق و دین حق نیستند، نجات را‏‎ ‎‏برای اکثریت انسان ها به اثبات  برساند.‏

نجات اکثریت از گروه های مختلف نوع بشر در تحلیل امام رحمه الله

‏در این جا نظرات امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ پیرامون نجات گروه های مختلف بشری به طور‏‎ ‎‏خلاصه آورده می شود:‏‎[54]‎

‏[‏‏1.‏‏]‏‏ یک دسته از افراد نوع بشر از مبدأ و معاد خبری ندارند و از امور اعتقادی محرومند و‏‎ ‎‏متوجه این معانی نیستند و در غفلت بحت مانده اند، لذا هم از سعادت اعتقادی حق و هم از‏‎ ‎‏شقاوت اعتقادی باطل، محروم هستند. این دسته در آخرت فقط تجرّد برزخی حیوانی دارند‏‎ ‎‏و معذّب خواهند بود و امید نجاتی از جهت اعتقادی برای آن ها نخواهد بود؛ چون هیچ‏‎ ‎‏اعتقادی ندارند.‏

‏البته این احتمال وجود دارد که هر چند در این ها صورت اعتقاد اکتسابی توحیدی وجود ندارد،‏‎ ‎‏ولی چون اصل توحید فطری، یعنی عشق به کمال که در همه و از جمله این ها هم هست ـ و‏‎ ‎‏در این معنی بین متمدّن و غیر متمدّن و آفریقایی و اروپایی و سیاه و سفید فرقی نیست ـ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 218

‏احتمال می رود که نور این توحید فطری جلوه کند و سرانجام، نجات بخش این ها شود...‏‎ ‎‏شاید آن چه دربارۀ بعضی از جهنّمیان در پاره ای از اخبار آمده که «یَلعَبونَ بالنار»‏‎[55]‎‏ مربوط به‏‎ ‎‏همین اشخاص باشد.‏

‏[‏‏2.‏‏]‏‏ دستۀ دیگر که کثیری از نوع انسان را تشکیل می دهند، گر چه در مراکز تمدن علمی و‏‎ ‎‏عملی بوده اند و لیکن چون «اباً عن جدٍّ» بر دین منسوخ سابق بوده اند، به دین لاحق مشرّف‏‎ ‎‏نشده اند، ولی نه از باب عناد و نفاق، بلکه از باب قطع به خلاف ‏‏[‏‏اسلام نیاورده اند‏‏]‏‏...این‏‎ ‎‏دستۀ دوم مسلّماً به جهنم نمی روند؛ البته به بهشتی که جایگاه مقرّبین است هم راهی‏‎ ‎‏ندارند؛ لذا از جنّت اعمالی که از عمل به عبادات و اعمال دینشان تشکیل داده می شود،‏‎ ‎‏بهره ای ندارند ولی چون هر عمل صالحی که برای خدا انجام شود ـ از قبیل احسان و برّ به‏‎ ‎‏والدین و غیره ـ صورت ملکوتی دارد و چون این افراد به مبدأ و معاد عقیده مند بوده اند، اگر‏‎ ‎‏چه به بهشت معهود نمی روند، ولی به جهنم هم نمی روند. پس چنانچه که ‏‏«‏فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ و‎ ‎فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ‏»‏‎[56]‎‏ ممکن است فریقی هم باشد «لافی الجنّة و لا فیالنار»، و جایی باشد که‏‎ ‎‏آن جا بمانند و یا در مرتبۀ پایین جنّت رفته باشند؛ چون این ها نهایتاً مغفور خواهند بود و‏‎ ‎‏هیچ عیبی هم ندارد.‏

‏حضرت امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ این دسته را در قالب پیروان ادیان دیگر مطرح می کند و نجات‏‎ ‎‏را برای آن ها اثبات می نماید:‏

‏دستۀ بعدی، آن دسته ای هستند که به ادیان دیگر معتقد بودند و عمر خود را در آن مسلک‏‎ ‎‏گذرانده و به ظواهر آن عمل کرده اند و اعتقاد نداشتند که دین دیگری غیر از دین آن ها وجود‏‎ ‎‏دارد، هیچ استبعادی ندارد که این دسته اشخاص هم داخل جنّت و بهشت گردند. در روایات‏‎ ‎‏ما آمده است که «خداوند متعال برای بهشت هفت در قرار داده است. از شش درِ آن مسلمین‏‎ ‎‏و از یک درِ دیگر آن غیر مسلمین وارد خواهند شد.‏

‏[‏‏3.‏‏]‏‏ آن دسته از انسان ها که در جنگل زندگی وحشیانه داشته و یا دارند... انسانی که هم رتبۀ‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 219

‏حیوانات است و تنها به همان اندازه از برزخیت و تجرّد بهره مند است؛ چنین اشخاصی فقط‏‎ ‎‏همان مرتبۀ حیوانی را بالفعل دارند؛ گر چه بالقوّه عالی تر از حیوانات دیگر هستند. جهنمی‏‎ ‎‏بودن این اشخاص ممکن نیست؛ برای این که کدام مولا ظالم تر از مولایی است که عبدش‏‎ ‎‏را که ابداً رسالت و نبوّت و کتاب و دعوتی را نشنیده و در گوشه ای از زمین مثل حیوانات‏‎ ‎‏زندگی کرده، پس از مفارقت روح از بدن، داخل آتش بیندازد تا الی الأبد آن جا بماند و بسوزد!‏

‏[‏‏4.‏‏]‏‏ دستۀ دیگر از مردم کسانی هستند که اگر چه در مراکز تمدن زیسته اند و به دین و آخرت‏‎ ‎‏هم قائل بوده اند، اما از مرتبۀ حیوانیت بیرون نرفته اند و در حدّ تجرد برزخی حیوانی باقی‏‎ ‎‏مانده اند. این ها گر چه از پیغمبران تبعیت می کنند، ولی فقط می خواهند از آتش برهند و به‏‎ ‎‏لذات برسند. این دسته گر چه به واسطۀ عمل به دستورات شریعت، به سعادتی که ظاهر‏‎ ‎‏شریعت خبر داده، یعنی ‏‏«‏جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهَارُ‏»‏‎[57]‎‏ و گلابی و سیب و قصور و حور‏‎ ‎‏می رسند، ولی از حدّ سعادت برزخیۀ حیوانیه بالاتر نمی روند. این دسته به کمال و سعادت‏‎ ‎‏حیوانی می رسند، ولی به سعادت عقلانیه نمی رسند. و چون اکثر مردم از این مرتبه بالاتر‏‎ ‎‏نمی روند و قرآن هم صحبتش نوعاً با اکثریت مردم است، غالباً این گونه نِعَم و جنّات را به‏‎ ‎‏آن ها وعده می دهد.‏

‏[‏‏5‏‏]‏‏. اما دستۀ دیگری هستند که به غایت قلیلند و قرآن به آن ها به نحو رمز وعده می دهد و‏‎ ‎‏می گوید: ‏‏«‏یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی *‎ ‎وَادْخُلِی جَنَّتِی‏»‏‏.‏‎[58]‎‏ این ‏‏«‏جَنَّتِی‏»‏‏ با ‏‏«‏جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ‏»‏‏ ‏‏خیلی فرق دارد.‏

‏امام خمینی از طرف دیگر، کسانی را که مطالب مبدأ و معاد و حقایق عقلیه را به طور‏‎ ‎‏کج و معوج بفهمند، به نحوی که عقاید علمیه در آن ها بر خلافِ واقع حاصل شود، به دو‏‎ ‎‏گروه تقسیم می کند که احوال اخروی آن ها با دسته های قبلی فرق می کند:‏

‏یکی این که حصول عقاید علمیۀ بر خلاف واقع در او، از روی عناد بوده است و در مخالفت‏‎ ‎‏با انبیا، براهین و ادلّه اقامه کرده و این مخالفتِ خود را آشکار نموده است؛ چنین شخصی‏‎ ‎‏کافر است و شقاوت ذاتیه پیدا خواهد کرد. (چون در مرتبۀ عاقله کج و معوج شده است).‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 220

‏حالت دیگر آن است که شخص با این که عقیدۀ باطل اختیار کرده و پیوسته بر خلاف انبیا‏‎ ‎‏رفتار نموده است، ریا و نفاق نماید و در ظاهر، سنگ دیانت به سینه بزند تا از دین، سوء‏‎ ‎‏استفاده نماید و در عین حال که ملحد است، با طریقۀ قرآن وارد شود تا از این راه به مسلمین‏‎ ‎‏خدعه کند. در مورد چنین شخصی، دیگر باید به سخت ترین شقاوت قائل شویم. نعوذ بالله از‏‎ ‎‏این شقاوت.‏

واپسین سخن

‏در نتیجه، با توجه به تقسیمات آن حضرت، در می یابیم که فقط آگاهانِ معاند و لجوج‏‎ ‎‏و منافقان، وضعشان با سایر مردم در مسألۀ نجات بخشی متفاوت است. البته این ها هم در‏‎ ‎‏نهایت قِلّت و محدودیت می باشند.‏

‏بنابر این، بیش تر انسان ها از هر دسته ای باشند ـ نسبت به حال و عقیده و عملی که‏‎ ‎‏دارند ـ اهل نجات خواهند بود. پس آخرالامر برای اکثریت انسان ها «نجات» رقم خواهد‏‎ ‎‏خورد. از این رو امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏همگان را دعوت به کسب سعادت و نجات می کند:‏

‏قدری با نظر اعتبار اندیشه کن و اهمیت مقام و بزرگی موقف را با دیدۀ بصیرت بنگر... کلید‏‎ ‎‏درِ سعادت و درهای بهشت و کلید درِ شقاوت و درهای جهنّم در این دنیا در جیب خود تو‏‎ ‎‏است، می توانی درهای بهشت و سعادت را به روی خود مفتوح کنی و می توانی به خلاف آن‏‎ ‎‏باشی... خدای تبارک و تعالی حجّت را تمام و راههای سعادت و شقاوت را نموده و توفیقات‏‎ ‎‏ظاهری و باطنی را عطا فرموده؛ آنچه از جانب او و اولیای او است تمام است، اکنون نوبت‏‎ ‎‏اقدام ما است؛ آن ها راهنمایند و ما راهرو. آن ها عمل خود را انجام دادند، به وجه احسن و‏‎ ‎‏عذری باقی نگذاشتند... تو نیز از خوابِ غفلت برخیز و راه سعادت خود را طی کن و از عمر و‏‎ ‎‏توانایی خود استفاده نما که اگر وقت بگذرد و این نقد عمر و جوانی و گنج قوّت و توانایی از‏‎ ‎‏دستت برود جبران ندارد.‏‎[59]‎

‏رحمت خدا الآن به تو احاطه کرده؛ رحمت صحّت و سلامت و حیات و امنیت و هدایت‏‎ ‎‏و  عقل و فرصت و راهنمایی اصلاح نفس... اگر از این رحمت ها در این عالم استفاده‏

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 221

‏نکنی،  بدان که در آن عالم نیز بی بهره هستی.‏‎[60]‎

‏عالمی که رحمت کامل او سراسر وجودِ موجودات را می گیرد؛ یعنی استفاده از‏‎ ‎‏رحمت ها هم لیاقت و آمادگی می خواهد. کسی که در دنیا، در هزاران رحمت گوناگون‏‎ ‎‏حق تعالی غوطه ور است و نمی تواند استفاده کند، چگونه می تواند در آخرت خود را در‏‎ ‎‏معرض رحمت الهی و شفاعت شافعان قرار دهد؟!‏

‏به قول امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏:‏

‏جلوۀ شفاعتِ شافعان در این عالم، هدایت آن ها است و در آن عالم، باطنِ هدایت، شفاعت‏‎ ‎‏است. تو از هدایت اگر بی بهره شدی، از شفاعت بی بهره ای و به هر قدر هدایت شدی،‏‎ ‎‏شفاعت شوی. شفاعت رسول اکرم ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏مثل رحمت حق، مطلق است؛ محل قابل باید از او‏‎ ‎‏استفاده کند.‏‎[61]‎

‏بنابراین، نباید خویشتن را مأیوس از رحمت و نجات خدایی بدانیم که از حق خود‏‎ ‎‏می گذرد و اگر حقوق دیگران را نتوانستیم ادا کنیم، از حق خود به آن ها می دهد و آن ها را‏‎ ‎‏راضی می کند؛ خدایی که نجات را شامل حال همۀ مسلمانان واقعی، مسلمانان فطری و‏‎ ‎‏انسان های حق پرست غیر معاند می نماید؛ چرا که اقتضای رحمت الهی آن است که بندگان‏‎ ‎‏را در هر دو عالم ـ این عالم و عالم آخرت ـ به سعادت و به سر منزل نجات برساند؛ لذا‏‎ ‎‏تمام اسباب سعادت ـ اعم از مادی و معنوی ـ را فراهم کرده است؛ فقط کافی است که‏‎ ‎‏خود را در معرض این رحمت و نجات قرار دهیم تا او به کم ترین بهانه ای به بنده اش نظر‏‎ ‎‏نجات کند؛ چون رحمتش بر غضبش سبقت دارد.‏

‏امام خمینی ‏‏رحمه الله‏‏ می فرماید:‏

‏اگر... گناهان متراکم است و خطایا متزاحم، از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق‏‎ ‎‏ناامید مباش که حق تعالی اگر تو به مقدار مقدور اقدام کنی، راه را بر تو سهل می کند و راه‏‎ ‎‏نجات را به تو نشان می دهد.‏‎[62]‎


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 222

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب نامه

‏قرآن کریم.‏

‏1. ‏‏الاشارات و التنبیهات،‏‏ حسین بن عبدالله ، ابن سینا، قم، نشر بلاغت، 1375 ش.‏

‏2. ‏‏بحار الانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.‏

‏3. ‏‏تفسیر سورۀ حمد، ‏‏امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.‏

‏4. ‏‏الجواهر السنیّه‏‏، محمدحسین حر عاملی، ترجمۀ زین العابدین کاظمی خلخالی،‏‎ ‎‏انتشارات دهقان، 1366 ش.‏

‏5.‏‏ شرح چهل حدیث،‏‏ امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375 ش.‏

‏6. ‏‏شرح فصوص الحکم‏‏، محمد داود قیصری، قم، انتشارات بیدار، 1363 ش.‏

‏7. ‏‏طلب و اراده،‏‏ امام خمینی، ترجمه و شرح سیداحمد فهری، انتشارات علمی و فرهنگی،‏‎ ‎‏1362 ش.‏

‏8. ‏‏عدل الهی از دیدگاه امام خمینی‏‏، تبیان، دفتر هفدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378 ش.‏

‏9. ‏‏علم الیقین،‏‏ ملامحسن فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، 1317 ش.‏

‏10. ‏‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367 ش.‏

‏11. ‏‏معاد از دیدگاه امام خمینی‏‏، تبیان، دفتر سی ام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،‏‎ ‎‏1378  ش.‏

‏12. ‏‏یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم،‏‏ اکبر دهقان، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن،‏‎ ‎‏1377 ش.‏


مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 223

مجموعه آثار کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره) ـ جلد 5مقالات عرفانی (2)صفحه 224

  • )) ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 104 ـ 105.
  • )) ر.ک: معاد از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر سی ام، ص 21.
  • )) «رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ». (اعراف : 156)
  • )) «... سَبَقَتْ رَحْمَتُک غَضَبَک...». علم الیقین، ج 1، ص 57؛ کافی، ج 2، ص 529، ح 20.
  • )) ر.ک: تفسیر سورۀ حمد، ص 22 ـ 26.
  • )) ر.ک: عدل الهی ازدیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر هفدهم، ص 182 و 183.
  • )) ر.ک: طلب و اراده، ص 138.
  • )) هود (11): 108.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 205.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 186 و 245.
  • )) عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر هفدهم، ص 204.
  • )) علم الیقین، ج 2، ص 1086.
  • )) عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر هفدهم، ص 209.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 485.
  • )) بحار الانوار، ج 7، ص 287، ح 1.
  • )) ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 227.
  • )) اقتباس از آیه 156 اعراف.
  • )) طه (20): 50. برای هدایت تکوینی در حیوان (زنبور عسل) ر.ک: نحل (16): 69 و برای هدایت تکوینی در گیاهان، ر.ک: زمر(39): 21.
  • )) «وَجَعَلْنَاهُمْ أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأمْرِنَا...». (انبیاء: 73)
  • )) «إنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إمَّا شَاکِراً وَ إمَّا کَفُوراً». (دهر: 3)
  • )) «مَنْ یُؤمِنْ بِالله ِ یَهْدِ قَلْبَهُ». (تغابن: 11) و نیز ر.ک: مائده (5): 16؛ رعد (13): 27؛ نور (24): 54؛ عنکبوت (29): 69 و نیز ر.ک: یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم، ص 43 ـ 45.
  • )) امام خمینی در شرح چهل حدیث، ص 237، دلیل ضرورت همراهی آن دو را چنین برمی شمارد: «... چه که عقل بشر، خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئۀ آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمایی پیمبران بدون قوۀ تمیّز و ادراک عقلی، مؤثر نیفتد... و این دو نعمت بزرگ را حق تعالی برای امتحان بشر و اختبار آن ها مرحمت فرموده.»
  • )) حجر (15): 9.
  • )) مجله کتاب نقد، ش 4، ص 102.
  • )) اعراف(7): 156.
  • )) انعام(6): 54.
  • )) ر.ک: یونس (10): 86؛ اعراف (7): 72.
  • )) فاطر (35): 2.
  • )) یوسف (12): 53.
  • )) ر.ک: انعام (6): 155؛ اعراف (7): 204؛ حجرات (49): 10؛ بقره (2): 155.
  • )) ر.ک: اعراف (7): 52؛ هود (11): 17؛ هود (11): 63؛ انبیاء (21): 107.
  • )) حدید (57): 21.
  • )) ر.ک: تحریم (66): 8؛ محمد (47): 2؛ انفال (8): 12؛ آل عمران (3): 195؛ بقره (2): 271؛ تغابن (64): 17؛ نساء (4):  31.
  • . «ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَالَّذینَ آمَنوُا کَذَلِکَ حَقّاً عَلَیْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ»یونس: 103؛ چنان که در سوره روم (30): 47 به طور صریح، نصرت مؤمنین را حق خود می داند: «وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»که طبیعتاً برای همۀ رهروان ایمان، بشارتِ لذت بخشی است.
  • )) محمد (47): 2.
  • )) اشارات، ج 3، اواخر نمط 7 و تقریراتِ نگارنده از درس های استاد حشمت پور.
  • )) امام خمینی در شرح چهل حدیث، ص 647، در این زمینه می فرماید: «خیرات، منتسب به حق تعالی است بالذات، و به عباد و موجودات منتسب است بالعرض. و شرور به عکس آن، به موجودات دیگر منسوب بالذات است و به حق تعالی بالعرض منسوب است. و به این معنی اشاره فرموده در حدیث قدسی که می فرماید: "ای پسر آدم! من اَولیٰ به حسنات تو هستم از تو؛ و تو اَولیٰ به سیّئات خود هستی از من"؛ "عن الرضا علیه السلام... قال الله : یابنَ آدمَ! أنا أولیٰ بِحَسنٰاتِک منک، وَ أنت أولیٰ بِسیّئاتک منّی..." (الجواهر السنیه، ص 279)».
  • )) اشارات، ج 3، نمط 7، ص 325.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 642 ـ 644.
  • )) منظور از جهل مرکب در این جا با توجه به مباحث قبل که از ابن سینا نقل کردیم، باید جهل مرکب عنادی باشد.
  • )) «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ» (اعراف: 156)؛ رحمتم همه چیز را فرا گرفته و آن را برای آن ها که تقوا پیشه کنند مقرّر خواهم داشت. به این ترتیب، خداوند دو نوع رحمت دارد: یکی رحمت عام که شامل همه می شود؛ «رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، و یکی رحمت خاص که شامل انسان های عالم و با تقوا می شود؛ «فَسَأکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ»؛ یعنی دریای بی کران رحمت الهی همۀ معتدلان و متوسطان در علم و عمل، به ویژه عالمان و عاقلان را در برمی گیرد.
  • )) اشارات، ج 3، ص 327 ـ 328.
  • )) ر.ک: نساء (4): 47؛ آل عمران (3): 110؛ مائده (5): 65؛ آل عمران (3): 20؛ بقره (2): 208.
  • )) مانند: «قبح عقاب بلابیان» که مورد تأیید شرع نیز هست؛ همچون «وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً»( اسراء: 15) و نیز: شعراء (26): 208 و 209؛ قصص (28): 47؛ طه (20): 134.
  • )) مانند: «لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً». (نساء: 98)
  • )) مانند: «کسی که حجت به او نرسیده و اختلاف (در دین) را نفهمیده است، مستضعف می باشد». (کافی، ج 4، ص  130)
  • )) این مسأله دربارۀ عالمانِ ادیان دیگر ـ در هر رشتۀ علمی و هر شریعتی که باشند ـ نیز صادق است؛ آن هایی که با حقیقت، عناد ندارند و اگر اسلام به آن ها درست عرضه شود به حقّانیت آن اذعان می کنند، اما چنین آگاهی ای ندارند و دین و شریعت خود را حق می دانند و به وظایف عقلی و دینی خود عمل می کنند، این ها مسلمان فطری هستند؛ لذا نمی توان این ها را محروم از نجات دانست.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر سی ام، ص 324 ـ 325.
  • )) ر.ک: همان.
  • )) گویند: اعراف جایی بین بهشت و جهنم است.
  • )) معاد از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر سی ام، ص 326.
  • )) همان.
  •     1. Religious Pluralism.
  • )) ر.ک: همان، ص 323 ـ 331.
  • )) شرح فصوص الحکم، قیصری، ج 1، ص 435، فصّ اسماعیلی: «إنّ بعضَ أهلِ النارِ یَتلاعَبون فیها بالنار»؛ برخی از جهنّمیان، در آن جا با آتش بازی می کنند.
  • )) شوری (42): 7.
  • )) توبه (9): 72؛ ابراهیم (14): 23. (بهشتی که جوی ها در آن جاری است)
  • )) فجر (89): 27 ـ 30.
  • )) عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، تبیان، دفتر هفدهم، ص 123.
  • )) شرح چهل حدیث، ص 150.
  • )) همان.
  • )) همان، ص 278.