اگر یک مادر باشد، باز هم همین کار را میکند و
بدون آن که به کسی یا چیز دیگری غیر از فرزندانش
فکر کند، سراسیمه به سراغ آنها میرود و آنها را جستجو
میکند.
اگر کسی باشد که خانواده یا فرزندی نداشته باشد،
بیدرنگ به سراغ دوستان و آشنایان صمیمیاش میرود
تا غم غربت این سالها را با دیدن آنها فراموش کند.
شاید هم به سراغ شهر یا روستا یا یک مکان خاصّی که
به آن دلبستگی دارد برود و با یادآوری خاطرات قدیم،
دردهایش را تسلّی دهد.
امّا اگر این شخص، امام خمینی باشد چه میکند؟
روز دوازدهم بهمن سال 1357 رهبر انقلاب اسلامی
ایران بعد از پانزده سال تبعید، به ایران بازگشت. میلیونها نفر
در تهران برای ورود امام به وطن لحظهشماری میکردند.
تمام خیابانهای تهران آب و جارو شده بود و از هر طرف
باران گل میبارید. دنیا به مردم ایران چشم دوخته بود
و همه میخواستند بدانند امام بعد از ورود
به ایران چه میکند.
هنوز نخست وزیر شاه در ایران بود، امّا مردم بیشتر
مراکز قدرت را در دست گرفته بودند و امام میتوانست
هر جا که اراده کند قدم بگذارد، سخنرانی کند یا دستور
بدهد مراسم جشن باشکوهی برای استقبال از او برپا
کنند. ولی فکر میکنید امام چه جایی را برای سخنرانی
انتخاب کرد؟ او برای همه عزیز بود و هر کجا قدم
میگذاشت، خاک راهش سرمة چشم مردم میشد. امام
عزیز مردم بود و همه مردم عزیز او بودند. امّا او در این میان
عزیزترینهایی داشت.
آن عزیزترینها که بودند؟ چرا امام همین که به
فرودگاه مهرآباد قدم گذاشت، به سراغ آنها رفت؟
دهۀ فجر فرصت خوبی است که به انتخاب امام
در مورد اولین مکان ورودش و اولین سخنرانیاش
فکر کنیم.
سردبیر
اگر کسی مجبور باشد سالهای طولانی از خانه و
وطن و دوستانش دور باشد، وقتی که دوباره به وطن
برگردد، چه میکند؟ یعنی اوّل سراغ چه کسانی را میگیرد
و بعد از این همه دوری و دلتنگی دلش بهانۀ چه کسانی را
میگیرد؟
اگر این فرد، یک پدر باشد، بیدرنگ به سراغ
خانوادهاش میرود، فرزندانش را در آغوش میگیرد و
دست نوازش بر سر آنها میکشد.
چه کسانی برای
امام
عزیزتر بودند؟
مجلات دوست کودکانمجله کودک 19صفحه 4