از پشت اف اف
شعار میدادم !
محبوبه حقیقی
پرشور انقلاب به
دبستانها بیاید، چه
برنامههایی دارید؟
یکی از بهترین
کارهایی که انجام میشود
و در حقیقت بچهها با این
کار به استقبال جشن
پرشکوه حماسۀ ملی
میروند، تزئین
مدرسههاست. از چند
هفته قبل از دهۀ
فجر، بچهها دست
به کار تزئین کلاسهایشان
میشوند. مسئولیتها بین بچهها تقسیم میشود.
گاهی اوقات بچههای یک کلاس، آنقدر آویز و پوستر
میآورند که برای نصب آنها روی دیوارها، جا کم میآوریم.
مسئولیت نصب تزئینات به عهدۀ خود
بچههاست؟
ما سعی میکنیم نظارت داشته باشیم. ولی اشتیاق
بچهها آن قدر زیاد است که گاهی ما از آنها عقب میمانیم.
یک روز زنگ تفریح به یکی از کلاسهای پنجم رفتم
و دیدم بچهها صندلی معلم را روی میز گذاشتهاند و
یک نفر هم روی آن ایستاده و به سقف آویز نصب میکند.
ما نباید بچهها را از این شور و اشتیاق باز داریم. برای
همین سعی میکنیم، حتماً در زمان تزئین، معلم یا مسئولی
خانم قندریز، مربی پرورش دبستان است. او در
روزهای انقلاب 7 ساله بوده است. صحبتهایش از
انقلاب برای بچهها شنیدنی است. وقتی که او دربارۀ
انقلاب حرف میزند، بچهها میتوانند به راحتی آن روزها را
مجسم کنند، چون هم سن و سال آن روزهای خانم مربی
هستند.
خانم قندریز میگوید: دوست دارم بچهها همۀ
چیزهای قشنگی را که من آن روزها دیدهام، بدانند. مثل
فداکاری، شهامت، شهادت و...دوست دارم آنها هم بدانند
که ملت ایران برای انقلاب چقدر زحمت کشیدهاند.
یکی از کارهایی که این روزها در کلاسهایم انجام
میدهم، گفتن خاطرات آن روزهاست. مثل روزی که
عکس شاه را از صفحۀ اول کتاب همه همکلاسیهایم
کندم. مثل روزی که یک عکس امام را پیدا کرده بودم
و دوستم میخواست آن عکس مال خودش باشد و به خاطر
آن با هم دعوا میکردیم. خاطرۀ روزی که امام از مردم
خواسته بود، در خانهها بمانند و من و همۀ بچههای محل
به هوای بازی کردن، به کوچه میآمدیم. یک روز که در
خیابان تیراندازی شد، پدرم به تنهایی در تظاهرات شرکت
کرد و مادرم اجازه نمیداد از خانه خارج شوم. من هم
گوشی اف اف را برداشتم و با صدای بلند شعار میدادم.
و خاطرۀ آن روز شیرین که با مادرم برای رأی دادن رفتیم
و من رأی آری مادرم را به جمهوری اسلامی، در صندوق
انداختم.
از خانم قندریز میپرسیم: برای اینکه حال و هوای
مجلات دوست کودکانمجله کودک 19صفحه 8