مجله کودک 37 صفحه 24

چه کسی تکلیفهای پاتریک را انجام داد؟ افسانهای از کشور ایرلند مترجم: محبوبه غریب نواز پاتریک هیچ وقت تکلیفهایش را انجام نمیداد. او میگفت: «این کار بسیار خسته کننده است». و به جای نوشتن تکلیف، فقط بازی میکرد، معلمانش به او میگفتند: «پاتریک! تکالیفت را انجام بده، و گرنه چیزی یاد نمیگیری». او این را خیلی خوب میدانست، اما چه کار میتوانست بکند؟ او از تکلیف و درس و مشق متنفر بود. روز هفدهم مارس بود. در ایرلند، این روز، روزمقدسی است؛ چون روز فرشتهای است که نگهبان انسانهاست. آن روز اتفاق جالبی برای پاتریک افتاد. گربة او در حال بازی با یک عروسک کوچولو بود و داشت آن را چنگ میزد که ناگهان صدای عروسک درآمـد. او کمک میخواست. پاتریک دقت کرد؛ آن یک عروسک نبود، بلکه مرد بسیار قد کوتاهی بود با یک لباس پشمی و کلاهی بلند مانند کلاه جادوگران، او فریاد میزد: «مرا از چنگال این گربـه نجات دهید، در عوض قول میدهم که یک آرزوی شمـا را برآورده کنم». پاتریک اصلاٌ نمیتوانست باور کند که این قدر خوششانس باشد! او راه حل همة مشکلاتش را پیدا کرده بود. او به کوتوله گفت: «تا امتحانات 35 روز باقی مانده است. اگر به خوبی از عهدة کار بربیایی و در انجام تکلیفهایم مرا کمک کنی، من حتی میتوانم در درسهایم نمرة 20 بگیرم». چهرة مرد کوتوله در هم رفت، از این حرف پاتریک اصلاٌ خوشش نیامد و بعد از کلی فکر کردن و غرولند، گفت که چون قول داده است، مجبور است این کار را بر خلاف میل خود انجام دهد. بعد شروع کرد به انجام دادن تکلیفهای پاتریک. البته یک مشکل وجود