مجله کودک 37 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 37 صفحه 25

داشت وآن این بود که کوتوله نمیدانست که باید چکار کند و بنابراین در تمام مرحلهها نیاز به کمک داشت. او میگفت: «کمک کنید! کمک کنید!» وپاتریک مجبور بود که از هر راهی که میتواند، به او کمک کند. او در حال انجام تکلیفهای پاتریک دائم حرف میزد و چیزی در خواست میکرد: «به من لغتنامه بدهید. لغتنامه را بگردید و معنی این کلمه را برای من پیدا کنید. آن را با صدای بلند و حرف به حرف بخوانید تا من بتوانم بنویسم». به این ترتیب بیشترکارهای مربوط به تکلیف مدرسه را خود پاتریک انجام میداد. وقتی نوبت به ریاضی رسید، پاتریک متوجه شد که اصلاٌ خوش شانس نبوده است، چون کوتوله درباره ریاضی وجمع وتفریق وضرب هیچ چیزی نمیدانست. او میگفت که کوتولهها نیاز به چنین چیزهایی ندارند. حالا بیا و کنار من بنشین و خیلی ساده ریاضی را برایم توضیح بده و مرا راهنمایی کن. او میگفت که کوتولهها از تاریخ بشریت و انسانها چیزی نمی­دانند؛ بنابراین از پاتریک میخواست که به کتابخانه برود و تعداد زیادی کتاب بگیرد، بعد هم آنها را با صدای بلند برایش بخواند. کوتوله، هر روز خواستة جدیدی داشت و دایم در حال غر زدن بود. او پاتریک را مجبور میکرد که بیشتر کارها را خودش انجام دهد و به این ترتیب هر روز کار تازهای از او میخواست. پاتریک سخت مشغول کار شده بود! شبها تا دیر وقت بیدار میماند، اصلاٌ احساس خستگی و ضعف نمیکرد و با چشمهای خسته و پف کرده به مدرسه میرفت. بالاخره آخرین روز مدرسه فرا رسید و کوتوله از شر درس و مشق و تکلیفهای پاتریک خلاص شد. زمانی که دیگر تکلیف زیادی نمانده بود او آرام و مخفیانه خود را پشت در اتاق پنهان کرد و رفت. پاتریک در همه درسها نمرة 20 گرفت. همکلاسیهایش همه تعحب کرده بودند. معلمانش خیلی خوشحال بودند و او را تشویق می­کردند و پدر و مادر او هم متعجب و هم خوشحال و نمیدانستند که چه اتفاقی برای پاتریک افتاده است.او حالا الگوی بچههای دیگرشده بود. پاتریک اتاقش را تمیز میکرد، کارهای روزانه خودش را انجام میداد، خوشحال بود و دیگر مانند گذشته یک بچه گستاخ و بیادب نبود. راستی چه اتفاقی برای پاتریک افتاده بود؟!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 37صفحه 25