مجله کودک 37 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 37 صفحه 30

حقم را میخواهم امام صادق(ع) در خانة خود، مشغول گفتگو با جمعی از یارانشان بودند که صدای همهمه و هیاهویی از بیرون خانه به گوش رسید و پس از لحظاتی، کسی به در کوبید. یکی از یاران ایشان به سمت در خانه رفت و آن را گشود. عدهای از مردم جلو در خانة آن امام بزرگوار جمع شده بودند. با باز شدن در یکی از آنان گفت: «سلام علیکم». مردی که در را باز کرده بود گفت: «علیک سلام، چه شده است؟». گفت: «این دو برادر مسلمان بر سر مال دنیا به جان هم افتاده­اند. هر چه کردیم، نتوانستیم اختلاف میان آنها را حل کنیم. امیداوریـم که امام صادق (ع) بین آنان صلح و آشتی برقرار کنند». هنوز حرف مرد به پایان نرسیده بود که جوانی آشفته و خشمگین جلوتر آمد و گفت: «میخواهیم امام را ببینیم، هر چه او بگوید حکم است و ما بیچون و چرا آن را خواهیم پذیرفت». امام صادق(ع) منتظر بودند تا کسی که پشت در بود به درون خانه بیاید، اما کسی وارد خانه نشد. به همین دلیل خود، نزدیک در رفتند و با روی خوش و چهرهای خندان همه را به درون خانه دعوت کردند. مردم در حیاط کوچک خانه جمع شدند. امام صادق(ع) فرمودند: «مهمان عزیز است. به درون

مجلات دوست کودکانمجله کودک 37صفحه 30