مجله کودک 37 صفحه 27
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 37 صفحه 27

میپوشند که داخل آن پر از پنبه بود. پنبههای انباشته شده در لباس، او را به صورت پهلوانی تنومند که بازویی قوی داشت، نشان میداد. این پهلوان مضحک به همراه حلاجی که کمانی در دست میگرفت، در برابر تماشاچیان، نمایش اجرا می­کرد. نمایش آنها با حرکات خندهآور و شاد همراه بود. حلاج در حالی که به شکلی مسخره میرقصید، با کمان، پنبههای پهلوان را میزد. به این ترتیب پنبهها در فضا پخش می­شدند و شادی مردم را دو چندان میکردند. این کار آن قدر ادامه پیدا میکرد تا همه پنبههای لباس از پهلوان دروغین جدا شده و در اطراف پخش شوند. در هر لحظه که هیکل واقعی پهلوان پنبه از لابه لای پنبهها معلوم می­شـد، صدای خندة مردم همـه جا میپیچیـد و شور و نشاط بسیاری به نمایش میداد تا این که همة پنبهها به باد میرفت و اندام لاغر و استخوانی پهلوان دروغین از زیر انبوه پنبهها بیرون میآمـد. آن وقـت صدای شلیـک خنده و شادی مردم در فضا میپیچید، پهلوان دروغین و حلاج از صحنه نمایش خارج میشدند و نوبت به پهلوانان واقعی میرسید تا با هم زورآزمایی کنند و قدرت و زور بازویشان را نشان دهند. رسواکردن پهلوان پنبه توسط حلاج، از همان دوران وارد زبان و فرهنگ عامیانة مردم شد؛ بطوریکه هر وقت میخواستند بگویند کسی اسرارش بر ملا شد و معلوم شد که هرچه داشته، ظاهری بوده و در اصل پوچ و تو خالی است، به طنز و کنایه گفته میشد: «پنبهاش را زدند و رسوا شد!». *حلاج:پنبه­زن، کسی که به وسیلة کمانی مخصوص پنبهها را از هم­جدامیکندتاباآنها انواع لحاف و تشک دوخته شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 37صفحه 27