مجله نوجوان 104 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 104 صفحه 13

که پیداست ایشان در دوران کودکی و نوجوانی شان خیلی زجر کشیدند چون بعدها تصمیم گرفتند حال قشر محترم جامعه را بگیرند و به معلم ریاضی تبدیل شوند . به هر حال ما به دلیل کمبود شدید نمرة ریاضی از نفوذمان در مجلة دوست استفاده کردیم و مجبور شدیم با ایشان مصاحبه کنیم بلکه هله هوله دوست کمی ذوق کنند و فرجی بشود . - خب از کجا شروع کنیم آقا معلم ؟ ه . ه . د (علامت اختصاری آقای هله هوله دوست) : از هر جا دوست داری . . . - جدی ؟ ! می گویم آقا اجازه ، شما با این کلة کچلتان چطوری رویتان شده بروید خواستگاری ؟ واقعاً عجب اعتماد به نفسی داشتید . نترسیدید عروس خانم به مجموعة شناختهایشان از شما عنصر نور افکن را نیز اضافه بفرمایند ؟ ه . ه . د : بچه ، می گیرم یک فصل کتکت می زنم ها . . . احترام خودت را نگه دار . . . تو چطور با این طرز درس خواندن و معلومات عمومی ات رویت می شود سرت را در قرن بیست و یکم بالا بگیری ؟ ما هم همانیم دیگر . . . - آقا اجازه ؟ ! شما وقتی خانوم پرستار خودشان را از بخش به بیرون پرت کردند و گفتند مژده بدهید که شکوفة زندگیتان متولد شد چه احساسی داشتید ؟ آیا فکر نکردید این پرستارها چقدر کلیشه ای و حال گیر رفتار می کنند ؟ . . . دقیقاً مثل سریال های زرد ؟ راستی روز خواستگاری چه نوع شیرینی ای خریدید ؟ از طرز نمره دادنتان معلوم است که یک قندان قند بیشتر نبردید . . . ه . ه . د : لعنت به شیطان . . . بچه اینقدر خاله زنک بازی در نیاور . لابد مجله ای که تو برایش مصاحبه می کنی یک نشریه زرد است . راستش را بگو ! می خواهی برای این توهین به شخصیت بنده هفت هشت تا منفی برایت بگذارم ؟ تو هنوز یاد نگرفتی که با اصحاب کاروان محترم علم و دانش چگونه باید مصاحبه کنی ؟ تو اصلاً می دانی مصاحبة تخصصی یعنی چه ؟ بعد از آن هم درست است که بنده دسته گل خواستگاری را شبانه از بوستان محلة مان تهیه فرمودم و یا برای روز تولد خانمم مجبور می شوم آتیش بزنم به یادگاری های دوران سربازی ام و آنچه سربازان هم دوره ی به بنده تقدیم فرمودند . ولی این دلیل نمی شود که دانش آموز آدم جنبه نداشته باشد چون همة انسان ها مثل همدیگر هستند و بنده مطمئنم که الان پدر شما هم روزی صد بار خودش را نفرین می کند که چرا کلی هزینه بیمارستان پرداخت کرد که حالا فرزندی مثل شما داشته باشد و ای کاش قلم پایش دچار سانحه می شد و از همان روز اول و ازل شما را در بیمارستان جا می گذاشت و جیم می شد فرزندم ! (البته دور از جان و خدای نکرده و بلا نسبت بنده) - برویم سراغ سؤالات تخصصی . آقا اجازه ! می شود یک تعریف از ریاضی ارائه بدهید ؟ ه . ه . د : بله چرا نمی شود ؟ ریاضی درس خیلی جیگری است ! بخورمش الهی ! - آقا نه از این تعریف ها ، از آن تعریف های با کلاس . . . ه . ه . د : آها ا ا ا ا ا ا ن . . . ! ریاضی درس خیلی متشخص و خوبی است ! میلش بنمایم انشاء الله ! - آقا اجازه . . . ه . ه . د : زهر یک جانور سمی ! تو اسمت چیه که من امروز چهار پنج تا منفی برایت بگذارم ؟ ! منظورت چیست که هی می گویی تعریف کنم ، تعریف کنم ؟ نکند میخواهی از افعال معکوس استفاده کنی ؟ جرئت داری بگو بالای چشم ریاضی ابروست ! - بگذریم . . . چرا هر عدد به توان صفر مساوی یک میشود ؟ ه . ه . د : چون قانونش این است که هر عدد به توان صفر مساوی یک شود و ریاضیدان های اولیه آمدند برای تمام مسائل ریاضی یک فرمول از خودشان در آوردند و آن را تصویب کردند و به هم نیز قول مردانه دادند که هیچ کس زیرش نزند تا زبان ریاضیات زبانی واحد و یکسان و بین المللی بشود . سپس برای همة ریاضیدان های دنیا از جمله بنده نیز بخشنامه فرستادند و این موضوع را ابلاغ کردند و گفتند که بنده نیز همکاری کنم و این موضوع را به همه اعلام بفرمایم و دانش آموزان را نیز مجبور بنمایم که این مسئله را قبول کنند و گرنه زبان ریاضی دیگر بین المللی نمی شود و همه آن را نمی فهمند . این درست است که بنده دلم میخواهد هر عدد به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 104صفحه 13