مجله نوجوان 106 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 106 صفحه 28

یاد دوست مهیا سادات اصغری بهترین جای ایران آن روز هوا خیلی گرم بود ، با اینکه ، در خیابان های پر درخت شمال تهران بودیم اما انگار آفتاب مرداد ماه می خواست قدرت و توانش را نشان دهد . صورتهایمان گل انداخته بود ، با این وجود وقتی نگاهمان به هم گره می خورد و برای فراموش کردن گرما لبخند می زدیم البته این لبخندها دلیل مهمتری هم داشت و آن حضور مهمانی عزیز در میانمان بود . الدیسا دختری بود که چند روز پیش از البانی به خانه ی ما آمده بود و من و او هم اتاق شده بودیم ، گرچه ساعت های اول آشنایی کمی با هم رو دربایستی داشتیم اما کم کم اخت شدیم . او در مدرسه ایرانی درس می خواند و فارسی را خیلی خوب و با مزه حرف می زد . دختر خوش اخلاق و مهربانی بود و کمی هم خجالتی و ساکت . خلاصه آن روز قرار بود به الدیسا خان چند جای دیدنی تهران را نشان بدهیم . برای فرار از ترافیک از کوچه های فرعی می رفتیم . بالاخره با چند بار گم شدن در کوچه پس کوچه های ناآشنا و چپ و راست رفتن و راهنمایی خواستن به مجموعه ی کاخهای سعدآباد رسیدیم . کاخهایی که قبل از انقلاب متعلق به خانواده ی پهلوی بود . نمی دانم تا به حال آنجا را دیده اید یا نه ؟ باغهایی بزرگ با چندین کاخ در اندازه ها و طرحهای مختلف . آنطور که من دیدم تقریباً غیر از فرشهای زیبای ایرانی تمام

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 106صفحه 28