این فیلم به نوعی در ادامۀ «نجات سرباز رایان»
به محکوم کردن جنگ پرداخت. در «نجات سرباز
رایان» اسپیلبرگ صحنههایی از جنگ را خلق کرد که
ازنظر واقع گرایی و حسّ باور پذیری در تاریخ سینمای
جهان ماندگار و بی نظیر است. وقتی یک استاد بزرگ
با پیشینهای بهاندازۀ تاریخِ یک گونۀ سینمایی تصمیم
به ساخت یک داستان قدیمی و معروف میگیرد، همه
منتظر یک پدیدۀ سینمایی هستند.
در دهۀ چهل میلادی برنامههای عادّی رادیو در
آمریکا قطع میشود و گویندهای اعلام میکند که چند
انفجار غیر منتظره در شهرهای مختلف آمریکا رخ داده
است. بعد از چند دقیقه باز هم گوینده پشت میکروفن
قرار میگیرد و بعد از قطع کردن برنامۀ در حال پخش
اعلام میکند که زمین توسط نیروهای متخاصم فضایی
مورد حمله قرار گرفته است. مردم آمریکا بعد از
شنیدن این اخبار از رادیو به خیابانها ریختند و در کمال
تعجب متوجه شدند که بیرون از خانههایشان هیچ
خبری نیست ولی در این مدت ارتش و نیروهای دولتی
به حالت آماده باش در آمده بودند و نیروهای امداد،
خود را برای کمک رسانی آماده کرده بودند. بعد از
چهار ساعت گویندۀ رادیو اعلام کرد که در چند ساعت
گذشته شنوندگان رادیو در حال شنیدن یک نمایشنامۀ
رادیویی به کارگردانی «اورسن ولز» بودهاند.
وقتی اسپیلبرگ که به نوعی «اورسن ولز». سالهای
اخیر است، سراغ چنان سوژه و داستانی میرود همه
انتظار یک فیلم غیر عادّی و جدید را دارند. البته این فیلم هم یک فیلم غیر عادی است چون هیچکس از
اسپیلبرگ انتظار چنین افتضاحی را ندارد!
تنها ایدۀ جدید به کار رفته در این
فیلم این است که موجودات
متخاصم به جای اینکه
مستقیماً از آسمان بیایند، بعد از
فعال شدن، از زیر
زمین بیرون میآیند.
که اتفاقاً همین نکته،
پاشنۀ آشیل یا نقطۀ
ضعف فیلم شده است.
در طول فیلم کسی متوجه نمی شود که چرا تام کروز
به عنوان کاراکتر اصلی هیچ بلایی سرش نمیاید و
مثل باقی افراد دود نمیشود. گاهی نیز آدم احساس
میکند قرار است اتّفاق خارق العادهای توسط دختر بچۀ
داستان بیفتد ولی هیچیک از این مسائل رخ نمیدهد و
در نهایت به دلیل نامعلوم هیولاها از کار میافتند و از
بین میروند.
تام کروز نیز که روی موفقیت این فیلم خیلی حساب
کرده بود و دستمزد بالایی هم گرفته بود نتوانست
مشکلات تبلیغاتیای را که برایش پیش آمده بود
برطرف کند و محبوبیت از دست رفتهاش را به دست
بیاورد. البته او با بازی در نسخۀ سوم «مأموریت غیر
ممکن» تا حدودی به وضعیت خود سر و سامان داد.
در طول داستان، بیننده، بیش از آنکه از حملۀ موجودات
3 پا عصبی است، احساس میکند که فرزندان بی تربیت
تام کروز روی اعصاب آدم میروند. آنها به یک
دلیل نامعلوم با پدرشان لج میکشند و به صورت مداوم
ساز مخالف میزنند.
در جای دیگر که «تیم رابینز» وارد داستان میشود هم
بدون هیچ دلیل تام کروز و دخترش را
نجات میدهد.
و هم بدون دلیل قصد جانشان را
میکند در نهایت بعداز اینکه از
دست موجودات سه پا نجات پیدا
کرده است با بیل تام کروز کشته
میشود.
به نظر میرسد که اسپیلبرگ
تمام توانایی خود را به کار بسته است
تا هجوسازان سری فیلمهای «اسکری
مووی» بتوانند در نسخۀ چهارم
فیلم خود مردم را از ته دل
بخندانند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 136صفحه 29