مجله نوجوان 152 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 152 صفحه 5

دوست دارد کسی از غصه های دلش آگاه شود تا بتواند بار سنگین آن را که بر دلش فشار می آورد با دیگری تقسیم کند ، خودش را راضی می کند و جرأتش را جمع می کند و سر حرف را با پدر و مادرش از بی ربط ترین موضوعات باز می کند تا به حرف خودش برسد و درد دلش را بازگو کند ولی آنها سریعاً موضع می گیرند و اخم هایشان در هم می رود . بعد لباس قضاوت می پوشند و آدم را محکوم می کنند . پس از آن هم به سرعت حکم را اجرا می کنند و برخی از تحریم ها را علیه آدم اعمال می کنند و آنقدر فشار می آورند که آدم را حسابی از کردة خود پشیمان می کنند و به یاد آن ضرب المثل می اندازند که می گفت : لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود! در بهترین شرایط ، پدر و مادر ها لب به نصیحت می گشایند و آدم را پر از نصیحت می کنند و از کلیله و دمنه گرفته تا شاهنامه و گلستان و بوستان و هزار جای دیگر حکایت تعریف می کنند تا آدم را متنبّه کنند که آدم ، آدم بشود . وقتی که نمی توانیم با دوستانمان ، با اقواممان و حتی با نزدیک ترین افراد یعنی پدر و مادرمان درد دل کنیم باید چه کنیم ؟ ما نصیحت نمی خواهیم . فقط می خواهیم به حرف ما گوش بدهند . نمی خواهیم کسی برای ما دستور العمل صادر کند بلکه فقط به دنبال گوش شنوا هستیم . حالا باید یک کاغذ جلوی خودتان بگذارید . قلمتان را بردارید و برای خودتان نامه بنویسید . فقط برای دل خودتان . بعد نامه را بخوانید و بعد از آن که چند بار خواندید و غصة دلتان پر کشید ، آن را پاره کنید و توی سطل آشغال بریزید تا به دست کسی نیفتد و مصیبت های درد دل ، گریبانتان را نگیرد . مطمئن باشید که آرام می شوید . کاغذ شما محرم ترین گوش شنوا برای درد دلتان است .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 152صفحه 5