مجله نوجوان 152 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 152 صفحه 14

چی ؟ اون امانته! » و سرش را به زیر انداخت . پدر کتی دستش را زیر چانة مادر کتی برد ، سر او را بالا آورد و بعد لبخندی زد و گفت : « توی این جنگل هیچ اتفاقی برای کسی نمی افته . مخصوصاً کتی! » مادر کتی لبخند تلخی زد و سرش را به سمت جنگل چرخاند و نگاه کرد . لحظه به لحظه مه ، جنگل را بیشتر در خود غرق می کرد . صدای پارس سگ ها و زوزة گرگ ها گهگاه در هم آمیخته می شد . ستون های نازک نور که از چراغ قوه های پلیس ها منتشر می شد مانند پرواز شب تابها بود . پلیس جوان به عمق جنگل خیره شد و اعلام کرد : « الو مرکز! ما داریم به منطقة صفر نود و هفت نزدیک می شیم! » مرکز فوراً پاسخ داد : « لطفاً دست نگه دارین تا دستور برسه! » پلیس جوان دستش را به علامت توقف بالا برد و فریاد زد : « افراد! صبر می کنیم باید منتظر دستور باشیم! » چند لحظه گذشت . پلیس جوان کلاهش را از سرش برداشت و با پشت آستینش نم نشسته بر روی پیشانی و صورتش را پاک کرد . مادر کتی نور را روی صورت همسرش انداخت و گفت : « پس چرا راه نمی افتن ؟ » پدر کتی که نور چراغ اذیتش می کرد دستش را روی چراغ قوة همسرش گذاشت و گفت : « شاید مشکلی پیش اومده . » بیسیم پلیس جوان باز هم خِر خِر کرد : « بیست و سه ، بیست و چهار! صدای ما رو داری ؟ » پلیس جوان فوراً جواب داد : « بله به گوشم! » مرکز ادامه داد : « سگ ها رو جلوتر نبرین! نیروهای شما نباید بیشتر از 5 نفر باشن! بقیه همونجا بمونن ، با احتیاط کامل جلو برید . کسی نباید صدمه ببینه . مواظب باشین کسی رو نترسونین . تأکید می کنم! کسی رو نترسونین! » پلیس جوان دستور را به سایرین ابلاغ کرد و بعد خودش را به پدر و مادر کتی رساند و گفت : « شما می تونین همراه ما بیاین . فقط نباید از هم فاصله بگیریم . » مادر کتی نگاهی به پشت سرش کرد و گفت : « نکنه توی چاله ای ، چیزی . . . » پلیس جوان با لبخند حرف مادر کتی را قطع کرد و گفت : « حالا دیگه مطمئن هستیم که اونجاست! اگه توی مسیرمون بود حتماً سگ ها پیداش می کردن . » در همین موقع صدای یکی از سگ ها بلند شد و همه با نگرانی به سمت صدا برگشتند . ادامه دارد . . .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 152صفحه 14