مجله نوجوان 152 صفحه 25

در پشت تابلو هستند و تا زمانی که تابلو را از روی دیوار پرت نکنند پایین ، هیچ کس متوجه حضور مهم و پر اهمیت آنها نمی شود و به نظر من این خاصیت میخ است . آقای میخی دوست دارد قهرمان شود آقای میخی دلش می خواهد قهرمان شود . یک کار مهم انجام بدهد . مردم او را بشناسند و عکسش در روزنامه ها چاپ بشود اما به درستی نمی داند که چه کار باید بکند . اصلاً استیل آقای میخی با آن کلة پخ و تنة لاغر و دراز برای قهرمان شدن مناسب نیست . آقای میخی باید یک کار مهم انجام بدهد ولی به هر کاری که دست می زند می بیند پیش از او خیلی از آدم ها آن کار مهم را به خوبی انجام داده اند . آقای میخی حتی به شاعر یا نویسنده شدن هم فکر کرده است اما مشکل اصلی این است که این پروژه ها محال است که در کمتر از 20 سال آینده به نتیجه برسد . مسؤولیت مهم پسر آقای میخی پسر آقای میخی اگر پسر باهوش و زیرکی باشد می فهمد که در برابر این مشکل پدرش مسؤولیت مهمی به عهده دارد چرا که او تنها کسی است که می تواند این مشکل پدرش را حل کند . آقای میخی ممکن است در اداره یا محل کارش یک آدم معمولی باشد اما در خانة خودش یک پدر است و یک پدر هیچ وقت نمی تواند معمولی باشد چون هر پدری برای فرزند خودش بهترین پدر دنیاست و آن فرزند را بیشتر از هر کس دیگری توی دنیا دوست دارد و همین دوست داشتن خیلی زیاد است که او را از دیگران متفاوت می کند . پسر آقای میخی باید به پدرش بگوید که به داشتن او افتخار می کند . بالاخره پسر آقای میخی هم یک روز پدر می شود و می فهمد که پدر بودن خیلی از قهرمان بودن مشکل تر است . هیچ چیزی بهتر از معمولی بودن نیست وقتی اعضای یک خانواده همدیگر را بهتر ببینند دیگر هیچ اهمیتی ندارد که آدم در بیرون از خانه هم مطرح باشد و به چشم بیاید . در محیط خانواده هیچ چیزی بهتر از یک آدم معمولی بودن نیست . زندگی همین که جریان دارد زیباست و به نظر من اصلاً لازم نیست آدم برای خوشبخت شدن خودش و یا خانواده اش به یک کار فوق العاده دست بزند . هفتة بعد هم انشاءالله دربارة این موضوع با هم حرف می زنیم . پس . . . ادامه دارد . . .