مجله نوجوان 152 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 152 صفحه 13

زن که از این برخورد کتی ناراحت شده بود از جایش بلند شد و به طرف در رفت . لحظه ای ایستاد ، بغضش را فرو خورد و با لحنی که بین عصبانیت و اندوه بود ، گفت : اگر چیزی خواستی ، صدا بزن! کتی که نمی خواست چنین برخوردی از خود نشان بدهد خودش را جمع و جور کرد و از روی تخت بلند شد ولی قبل از اینکه بتواند حرفی بزند ، زن از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش بست . *** پلیس جوان که در ماشین جلویی نشسته بود از پدر و مادر کتی پرسید : « یعنی حالا چی می شه ؟ » پدر کمی فکر کرد و گفت : « احتمالاً باید آبله باشه . » پلیس جوان نفسی را که حبس کرده بود بیرون داد و گفت : « پس اگر آبله باشه ، آنچنان هم خطرناک نیست . » پلیس جوان این جمله را گفت و به مادر کتی نگاه کرد . انتظار داشت مادر کتی در بحث شرکت کند ولی مادر کتی همچنان به بیرون چشم دوخته بود و به تاریکی نگاه می کرد . پدر کتی جواب داد : « توی این سن ، همة بیماری ها خطرناک هستن ولی نه اونقدر! ما اول نگران شدیم که نکنه جذام باشه! » ماشین های پلیس به ابتدای جنگل رسیدند . پلیس جوان با بی سیم به همه اعلام کرد که باید پیاده شوند . نیروهای پلیس و چند سگ پلیس مشغول جستجو شدند . سگ ها صاحبان خود را با نیروی زیادی می کشیدند و پارس می کردند . پلیس جوان دو چراغ قوه به پدر و مادر کتی داد . مادر کتی با نگرانی به پدر کتی نگاه کرد و گفت : « اگه طوریش شده باشه

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 152صفحه 13