مجله نوجوان 161 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 161 صفحه 20

عطر حضرت زهرا سلام الله علیها رنج بسـیار بزرگی است اگر در میان طوفانی از بلا و سیلابی از حوادث گوناگون روزگار بخواهی مراقب الماس جانی باشـی که جان جانان میلیونها مردم ستمدیده است و سیّد احمد خمینی برای امام اینگونه بود. او عمر خویش را به گرد شـمع امام پروانگی کرد و از سوختن پروایی نداشت. چشمان سید احمد خمینی آنقدر برای نوشـیدن نور امام تشـنه بود که هیچ گاه خود را ندید و هیچ گاه نامی از خود بر زبان نیاورد. یکپارچه عشـق به امام بود و جز عشـق به امام هیچ کس چیز دیگری از او نمی­دید و نبود که ببینید؛ او به راسـتی به جز حفظ جان و روح و اندیشـهها و آرمانهای امام به چیز دیگری نمیاندیشید و معنای عشق همین است. دوران نوجوانی من بود. هر وقت که تلویزیون صورت ماه سیّد احمد آقا را نشان می­داد مرحوم مادربزرگم چشم به صفحۀ تلویزیون می­دوخت و زیر لب برای سلامتی­اش صلوات می­فرستاد. مادربزرگ می­گفت که هر وقت به صورت نورانی این روحانی نگاه می­کند بوی عطر حضرت زهرا را احساس می­کند. من هم با اینکه نوجوان بودم، حرف مادربزرگم را با تمام وجودم احساس می­کردم. من هم هر وقت چهرۀ فرزند امام را می دیدم شـور و شـوق عجیبی به دلم می­افتاد. با دیدن آن چهرۀ نورانی احساس می کردم که در برابر همه خوبیها نشسـته­ام. من هم شـباهت او با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها را احساس می­کردم امّا در آن روزگار دلیلش را نمی­دانستم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 161صفحه 20