مجله نوجوان 201 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 201 صفحه 4

نویسنده: لیلا بیگلری تصویرساز: مجید صالحی قسمت چهارم من جاسوس نیستم! جان برای چندمین بار شمارۀ موبایل اِلسا را گرفت ولی در دسترس نبود. تلفن را قطع کرد و اِدی را صدا کرد. وقتی اِدی وارد اتاق شد از او پرسید: تو مطمئنی جاشون امنه؟ اِدی کلاهش ار از سرش برداشت و دور انگشتش چرخاند و گفت: تو انگار هنوز به ما اعتماد نداری! مرد حسابی! کی نقشۀ فرار دادن مگی از بیمارستان رو عملی کرد؟ جان با نگرانی گفت: آخه هنوز نتونستم با السا تماس بگیرم. در همین لحظه تامی وارد اتاق شد و گفت: مگی به هوش اومده! هر سه به سمت اتاقی که مگی در آن خوابیده بود، دویدند. هری بالای سر مگی نشسته بود. مگی آرام چشمهایش را باز کرد و به آنها نگاه کرد. بعد به سختی گفت: آب! هری به ادی نگاه کرد و پرسید: آقای دکتر! آب می­تونه بخوره؟ جان جلو آمد و دست مگی را گرفت. مگی به جان لبخند زد و پرسید: از اِلسا چه خبر؟ اِدی که گزارش پزشکی پایین تخت مگی را هم به همراه آورده بود به هری داد و گفت: راستش این تو باید نوشته باشه. هری نگاهی به برگه­ها کرد و گفت: تامی برو یه کم آب بیار. مگی پرسید: من کجام؟ جان با لبخند گفت: جات امنه. ادی پرید وسط حرف جان و گفت: ما توی یک هتل بیمارستان 5 ستاره هستیم که یه وقتی ایستگاه راه آهن محلّی بوده ولی از اونجایی که قطارهای ذغال سنگی و گازوئیلی بازنشسته شدن، اینجا هم متروکه شده. راستی! همۀ آشغال پاشغالات رو هم آوردیم اینجا.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 201صفحه 4